درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/11/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحج/مقدمات حج /استقرار حج

 

مباحث گذشته :

کلام در ذیل فرع دوم از مساله دوم عروة الوثقی بود رسیدیم به آخر این مساله که سید فرمود و علی ای تقدیر اذا لم یخرج مع الاولی و اتفق عدم التمکن من المسیر او عدم ادراک الحج بسبب التاخیر استقر علیه الحج آنچه پیرامون این فرع دوم تا به الان گفتیم مطالبی بود از سنخ احکام عقلی و مقدمات وجودیه برای حج از نظرحکم، مستند ما عقل بود کاروانهای متعدد انتخاب متیقن الادراک یا موثوق الادراک حج گذشت لکن در اواخر مساله دوم مرحوم سید میفرماید اگر با کاروان اول که مورد اطمینان بود راه نیفتاد و کاروان دیگری را انتخاب و حرکتش را به تاخیر انداخت و حج از او فوت شد استقر علیه الحج سخن ما پیرامون همین کلمه استقر علیه الحج است در این رابطه و موضوع میتوانیم سه مقام و موقعیت بحث را ترسیم کنیم:

مقام اول : مقصود از استقرار چیست مفهوم و معنای استقرار در فقه نسبت به بحث حج چیست ؟

مقام دوم : ادله ای که دلالت دارد بر استقرار حج آیا شامل مانحن فیه یعنی انتهای مساله مرحوم سید یزدی در عروه میشود یا خیر؟

مقام سوم: بیان صوری که از استقرار خارج میشوند و استثنا میخورند و مواردی که جزو مستثنیات استقرار هستند .

فعلا مقام اول را تعقیب میکنیم یعنی مفهوم و معنای مصطلح استقرار حج چیست

سه نظریه کلی در اینجا موجود است:

نظریه اول : استقرار حج به این معناست که اگر شخصی مستطیع بود اما استطاعتش از نظرمالی از بین رفت در این صورت واجب است حج را در فرصت بعد انجام دهد ولو متسکعا (شرایط سخت مالی در حالت فقر و نداری) الا اینکه در اینجا تفصیلی موجود است یعنی دو نظریه پدید میآید:

1. باید فقیرانه انجام دهد مطلقا چه گرفتار حرج بشود چه نشود

2. حج را فقیرانه انجام دهد بشرط اینکه گرفتار حرج و سختی خاصی نشود

نظریه دوم : اینست که استطاعت بدنی از بین برود ولی استطاعت مالی و تخلیه السرب پابرجاست چنین کسی باید نائب بگیرد و حج را انجام دهد زیرا حج بر او مستقر شده است و به این نظریه ملحق میشود موردی که استطاعت سربیه یعنی توان راه از او گرفته شود استقر علیه الحج .

نظر سوم : اینست که حج بر مکلف واجب شده و شرایط را دارا بوده است اما نه خودش انجام داده و نه نائب گرفته تا اینکه میمیرد بعد از موت حج بر او مستقر است باید خرج حج را از اصل ترکه او بردارند و برای او نائب بگیرند ولو وصیتی به حج نکرده باشد زیرا استقر علیه الحج

سوال :

این سه معنایی که برای استقرار حج گفته شد از جهت استقرار و مستقر بودن حج چه ادله ای برایش ذکر شده است ؟

به شکل کلی اگر کسی مستطیع بود و حج را به تاخیر انداخت و بدون عذر آن را انجام نداد تا استطاعتش زائل شد به هر معنای آن در اینجا چه باید کرد و حکم آن چیست ؟

جواب :

یقینا مساله فقهی که اینجا مطرح میشود چنین شخصی حج بر او مستقر شده است و واجب است آن را ادا کند اما دلیل وجوب حج در سالهای بعد چیست ؟ آیا همان دلیل اول است که حج را بر مکلف واجب کرده است یعنی لله علی الناس حج البیت من استطاع سبیلا یا دلیل بر اداء حج در سالهای بعد دلیل جدیدی غیر از اولی است ؟

همانند بحث قضاء صلوات که در آنجا گفته میشود آیا قضاء تابع امر اداست یا تابع امر جدید است، در اینجا هم چنین بحثی بین علما مطرح است زیرا بزرگترین دلیل بر وجوب حج ایه شریفه لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا است که دو در این بحث مبنا وجود دارد :

در مبنای اول: بعضی مانند مرحوم حکیم نگاه کردند به ایه لله علی الناس حج البیت من استطاع سبیلا و میگویند ظاهر آیه دلالت دارد بر وجوب حج عند وجود الاستطاعه؛ استطاعه فعل ماضی است و دلالت بر حدوث میکند و آیه میگوید بمحض اینکه استطاعت حادث شد حج هست و لازم نیست استطاعت بقاءً هم بماند حال اگر شخصی امسال استطاعت بر او حادث شد حدوث استطاعت موضوع برای وجوب حج است اگر انجام نداد و از استطاعت بیرون رفت چه استطاعت خودبخود از بین برود چه خودش را از استطاعت بیرون کند ایه میگوید من استطاع استطاعت حدوث است و کافی .

مبنای دوم : اینست که ما ادله دیگری داریم و زمانیکه در کنار آیه قرار میگیرد حکایت از آن دارد که صرف حدوث کافی نیست وباید استطاعت هم حادث شود و هم بماند بنابراین اگر کسی استطاعتش حادث شد امسال حج را انجام نداد و به تاخیر افتاد و سال بعد از استطاعت بیرون آمد از هر نظر، چنین شخصی حج بر او مستقر نیست اینجاست که بحث استقرارحج بازیابی میشود آیا ایه شریفه دلالت دارد بر اینکه حدوث کافی است برای وجوب حج یا نه علاوه بر حدوث بقا هم لازم است ؟

همین جا بحث اشکار است اگر بگوئیم ایه میگوید حدوث مطلقا کافیست اگر سال اول انجام ندهد و سال بعد از استطاعت بیرون رود میگوئیم استقر علیه الحج اما اگر گفتیم ایه علاوه بر حدوث ، بقاء را هم دلالت دارد باید استطاعت باشد برای اینکه بحث روشن شود مرحوم حکیم مثالی میزند که در ادله سفر اذا سافر انسانٌ یجب علیه القصر اما اگر جمله اینگونه باشد المسافر یجب علیه القصر مسافر مشتق است که تا وقتی متلبس به مبدا است حکم بر آن استوار است در جمله اول میگوید فقط حدوث و جمله دوم میگوید هم حدوث و هم بقا و آیه شریفه از قسم اول است

اگر قران اینگونه میفرمود المستطیع لله علی الناس حج البیت لمستطیعهم اگر مستطیع بود هم حدوث بود هم بقا اما ایه فعل ماضی است که دلالت بر حدوث دارد . مرحوم حکیم استطاعت را فعل ماضی میداند اما گروه مقابل مانند مرحوم خوئی و میرزا جواد اقا تبریزی میروند سراغ بحث تناسب موضوع و حکم و ارتکازاتی که ما در این زمینه داریم .

ابتداءً عبارت مرحوم حکیم را مرور کنیم ص 106 ج 10 من استطاع الیه سبیلا ظاهرٌ فی ان الاستطاعه آناً ما موجبةٌ لتحقق الوجوب نظیر من افطر وجب علیه الکفارهٌ نعم لو کانت عبارت التشریع هکذا المستطیع یجب علیه الحج کانت ظاهرةً فی اناتت الحکم بالوصل حدوثا و بقاءاً و هکذا الحکم فی امثاله فاذا قیل اذا سافر وجب علیه القصر عجزء فی ترتب الحکم تحقق السفر آناً ما و یفقل حکم و انزال السفر فیکون الحکم منوط بالوصل حدوثا لا بقاءاً و اذا قیل المسافر یجب علیه القصر لم یجز فی بقاء الحکم حدوث السفر آناً ما بل لابد من بقاء السفر [1]


[1] عروه ج10 ص106.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo