درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/11/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحج/مقدمات حج/استقرار حج

عن امیرالمومنین علیه السلام :کلما زاد علم الرجل زادت عنایته بنفسه و بذل فی ریاضتها و صلاحها جعده [1]

هر چه معرفت آدمی بالا میرود توجه به خودش بیشتر میشود و تمام تلاشش را برای پرورش و ریاضت نفس خود بکار میگیرد

خلاصه جلسه گذشته :

کلام در استقرار حج بود و سه معنا برای استقرار ذکر شد:

1. زوال استطاعت مالی 2.زوال استطاعت بدنی 3. کسی که حج را نه خودش و نه نائبش به هر دلیلی انجام نداد و فوت کرد .

سخن در معنای اول استقرار حج بود: مکلفی با شرایط مالی و جسمی کامل سال اول استطاعت با کاروان اول (یقین داشت به وصول)نرفت و کاروانی را انتخاب نمود که اطمینانی به رسیدن آن به حج ندارد و از قضا به حج نرسید وبرای سال بعد نیز استطاعت مالی او از بین رفت و زاد و راحله ای برای حج ندارد چنین مکلفی استقر علیه الحج باید حج را انجام دهد حتی متسکعا(فقیرانه و با زحمت) .

در متسکعا دو نظریه است: نظر اول قائلند به متسکعا مطلقا چه دچار سختی و حرج بشود و چه نشود

نظر دوم : قائلند متسکعا انجام دهد اما تا زمانی که به حرج نیفتد.

سوال : دلیل بر اینکه با زوال استطاعت مالی حج مستقر است چیست ؟

جواب : برای این مدعا و نظریه به ادله استدلال شده است دلیل اول قران کریم آیه شریفه ای که معروف به آیه حج است ﴿لله علی الناس حج البیت من استطاع سبیلا﴾ این آیه دلالت دارد بر اینکه اگر کسی به استطاعت رسید و استطاعت برای او حادث شد دیگر حج بر او استوار است از باب اینکه جمله من استطاع فعل ماضی است و فعل ماضی دلالت بر حدوث مبدا میکند استطاعت یعنی من حدث له الاستطاعه پس موضوع برای وجوب حج حدوث استطاعت است، برای چنین شخصی استطاعت حادث شد مماطله کرد و کاروان ضعیف را انتخاب کرد به حج نرسید و بعد از آن استطاعت مالی او از بین رفت از آنجا که استطاعت برای او حادث شده حدوث استطاعت یکفی سواء بقیت او لم تبقه زیرا ملاک حدوث استطاعت است.

این نظریه را سید حکیم در مستمسک تقویت کرده و فرموده است این نظیر ادله باب سفر یا افطار است من افطر فله الکفاره کسی که عمدا افطار کرد و افطار حادث شد کفاره ثابت میگردد و یا من سافر تقصر صلاته بخلاف آنجا که میگویند المسافر یجب علیه القصر المسافر دلالت بر حدوث و بقا میکند آیه شریفه مورد نظر ما اگر به این شکل بود لله علی الناس حج البیت للمستطیع در اینجا میگفتیم موضوع وجوب حج حدوث استطاعت و بقاء آن است در صورتیکه آیه شریفه فقط دلالت بر حدوث دارد بنابراین مکلف مورد نظر اگرحج را به تاخیر انداخت و ترک شد و از استطاعت خارج شد حج بر او مستقر میگردد.

با این بیان باید به این نتیجه میرسیم که حج سال بعد توسط امر اول است شبیه داستان قضا در باب صلوات که میگفتیم قضاء صلوات به امر ادا است لذا میگوئیم حجی را که سال بعد میخواهد انجام دهد با همان امر اول است لله علی الناس حج البیت و امر جدید لازم نیست .

این بیان سید حکیم برای تقویت استدلال قابل دفاع نیست و نمیتواند مورد اعتماد قرار بگیرد بجهت اینکه در باب ادله لفظیه دو گزینه داریم که برای بهره وری از یک لفظ باید لحاظ شوند.

گزینه اول : بحث دلالت یا به اصطلاح علمی لسان بیرونی دلیل

گزینه دوم : لسان درونی دلیل که از آن تعبیر میشود به مناسبت حکم و موضوع

در بحث مناسبت حکم و موضوع محاورات عرفی ملاک هستند باید ببینیم در گفتگوهای متعارف چگونه هستند وقتی این دو گزینه را با هم میسنجیم گاهی محاورات عرفی و برداشتهای عرفی لسان دلیل را به مرحله ظهور میرسانند یعنی ظهور تولید شده توسط ملاحظه مناسبت حکم و موضوع است. بعنوان مثال در یک جا قدرت موضوع قرار میگیرد و عرف میگوید هم باید این قدرت باشد و هم باقی بماند زیرا حکم و تکلیف بدون قدرت معنا ندارد مثلا در باب وجوب قصر عند السفر، توقف دارد برموضوع سفر حدوثا و بقاءاً ؛صرف اینکه کسی تا مسافتی برود که حدوث سفر بشود بعد برگردد به شهر خودش قصر واجب نمیشود حال این مساله را چه با جمله اسمیه بیان کنید المسافر و چه بگوئید اذا سافر المکلف، موضوع سفر است در بعضی موارد بر اساس مناسبتهای عرفی چه عرف خاص و چه عرف عام حدوث مبدا فعل یکفی، مانند السارق و السارقه با اینکه موضوع مشتق است اما حدوث سرقت برای حد کافیست

در وجوب قصر موضوع دائمی نیاز دارد اما در موضوع سرقت حدوث سرقت کافیست در مانحن فیه آیه شریفه اینگونه است ﴿لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا﴾ استطاعت موضوع است و این موضوع باید دوام داشته باشد صرف حدوث کافی نیست البته مواردی استثناء میخورد مانند کسی که عمدا کاری میکند تا از استطاعت خارج شود التنافی بالختیار لا ینافی الاختیار.

در قاعده اولیه بحث حج آن چیزی که موضوع برای وجوب حج است مستطیع است حال چه در قالب المستطیع بیاید چه در قالب فعل ماضی یا مضارع تعبیری که مرحوم سید حکیم آورده است و میگوید آیه شریفه فقط دلالت دارد برحدوث ، این اکتفا کردن به لسان دلیل بدون درنظر گرفتن مناسبت حکم و موضوع است مناسبت حکم و موضوع از مرتکزات عرف است چه عرف عام و چه عرف خاص

عرف متشرعین این را میداند شخصی که مستطیع شد و استطاعتش باقی ماند حج را انجام میدهد اما اگر استطاعت زائل شد حج زائل میشود مگر عمدا استطاعت خود را ازبین ببرد که حکم خودش را دارد.

بنابراین آیه شریفه اگر به این معنا باشد که مستطیع بمحض حدوث استطاعت ، واجب الحج میشود با ضوابطی که ما در شریعت داریم سازگار نیست بلکه باید گفت موضوع برای وجوب حج استطاعت حدوثا و بقاءاً است .

سوال : چنانچه مکلف از استطاعت افتاد سال بعد به چه دلیل حج را بر او واجب بدانیم ؟

جواب : با این تفاصیل نظریه مرحوم سید را کنار میگذاریم در مقابل نظریه ای موجود است که میگوید آیه شریفه دلالت دارد موضوع وجوب حج ،حدوث استطاعت و بقاء استطاعت است بنابراین اگر مکلفی کاروان اول را کنار گذاشت و با کاروان ماه بعد رفت و به حج نرسید و تا سال آینده استطاعت مالی او از بین رفت این آیه دیگر نمیگوید حج بر تو واجب است زیرا موضوع آن بسته شد بر حدوث و بقاء استطاعت اگر بخواهیم سال بعد حج را بر این مکلف واجب بدانیم باید با ادله دیگر اثبات کنیم .

نتیجتا اگر استطاعت از بین رفت این آیه شریفه دلالت بر استقرار حج ندارد الا در موارد استثناء

البته این امر برگشت میکند به اینکه آیه شریفه را چگونه معنا کنیم دو مبنا در تفسیر آیه موجود است:

مبنای اول : اینست که آیه دلالت دارد بر صرف وجوب حج با استطاعت و مقید به هیچ زمانی نیست .

مبنای دوم : اینست که آیه دلالت دارد بر وجوب حج به شکل عام بدلی نه صرف الوجود یعنی امسال مستطیع شد و استطاعت تا زمان موسم باقی ماند حج را انجام میدهد اگر انجام نداد در سال بعد علی البدل

با این مبنای دوم خود آیه شریفه تمام موقعیت حج را مدیریت میکند سال اول میگوید انجام بده اگر انجام ندادی سال بعد اگر استطاعت بود انجام بده (موضوع استطاعت و حکم عام بدلی)

باید دید در کار تفسیری و برداشت از آیه کدام یک از این دو مبنا را انتخاب کنیم ؛ممکن است مبنایی را انتخاب کنیم وبگوئیم آیه سال بعد را پاسخگو نیست و تمسک میکنیم به روایات و ممکن است بگوئیم آیه کافیست و روایات موید هستند.


[1] 1غررالحکم حدیث 7207.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo