درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحج/مقدمات حج/استقرار حج

عن اباعبدالله علیه السلام : ایاک ان تکون ممن یخاف علی العباد من ذنوبهم و یامن العقوبه من ذنبه [1]

برحذر باش از اینکه از جمله آدمیانی باشی که نسبت به گناه بندگان خدا حساس و خائفند اما نسبت به گناه خودشان احساس امنیت میکنند

یکی از مواردی که حج مستقر میشود زوال استطاعت مالی است که به دو صورت تصور میشود 1. عمدی 2. غیر عمد

اگر کسی مستطیع مالی بود و استطاعتش را عمدا زائل کرد و خودش را با اراده و انجام اموری از استطاعت انداخت چنین کسی حج بر او مستقر است بلا شبهه تعتریه انما الکلام در صورت دوم میباشد که محل نزاع ماست و در مساله دوم و فرع دوم از آن مساله صوری برای آن تصور شد .

اگر مکلف در گزینش کاروان بسوی بیت الله کاروان محتمل را انتخاب کرد و این انتخاب خلاف عقل نبود و قصد ترک حج را نداشت یعنی تصمیم داشت با کاروانی برود که با ذوق و سلیقه خودش مناسب است نهایتا در بحث ادراک حج ضعیف بود و کاروانی را انتخاب کرد که باعث شد به حج نرسد و سال بعد از استطاعت افتاد محل نزاع و گفتگوی علمی ما اینجاست که حال باید چه کند و از نظر فقهی حکم این مکلف چیست آیا حج بر او مستقر میشود یاخیر؟

برای اینکه استقرار را اثبات کنیم و قائل شویم که بر این مکلف واجب است حج را به هر شکلی انجام دهد ولو متسکعا باید به ادله شریعت مراجعه کنیم

اولین دلیل ایه قران ﴿لله علی الناس حج البیت من استطاع الیه سبیلا﴾ همانطور که قبلا اشاره شد مرحوم حکیم قائل است که این ایه دلالت دارد بر اینکه موضوع وجوب حج ،حدوث استطاعت است بنابراین طبق مبنای ایشان برای این شخص استطاعت حادث شده و حج بر او واجب است سواءٌ زالت الاستطاعه عمدا او غیر عمد لکن عرض کردیم این مبنا قابل دفاع نیست بجهت اینکه در این آیه شریفه بر اساس تناسب حکم و موضوع ، موضوع عنوان استطاعت قرار گرفته است و تعلیق الحکم علی الوصفِ مشعرً بعلیّته استطاعت معلقٌ علیه است و تا زمانی که این علت هست وجوب حج نیز هست اگر علت منتفی شد وجوبی برای حج نمیباشد این آیه چه بصورت فعل ماضی(من استطاع) و چه بصورت فاعل ساخته شود باز هم استطاعت محور است همانطور که در موضوعات دیگر شریعت مانند سفر اینگونه است تا زمانیکه شخص مسافر است نمازش شکسته است چه بگوئیم اذا سافر و چه بگوئیم المسافر . با رفتن مبدأی که بعنوان وصف قرار گرفته است موضوع از بین میرود و به دنبال آن علت از بین میرود و در نهایت دیگر معلولی وجود ندارد بنابراین فرمایش مرحوم حکیم قابل دفاع نیست نتیجتا قران بما هو قران لا تکوینا . آیه گویش ندارد و نمیتوان با آن استقرار را اثبات کرد این آیه بنفع کسانی است که میگویند استقرار اثبات نمیشود . هذا تمام الکلام در مورد قران

دلیل دوم : دلیل دوم که یمکن ان یستدل به الاثبات الاستقرار روایت هستند که دو طائفه کلی میباشند :

طائفه اول : آنهایی که خیلی تند هستند روایت حلبی ترک شریعه من شرائع الاسلام مات یهودیا [2] اگر کسی بدون عذر و بهانه حج را به تاخیر بیندازد و روایت محمد بن فضیل من کان فی هذه الدنیا اعمی و فی الاخرة اعمی [3] امام فرمود کسی که تسویف میکند و حج را ترک مینماید مصداق این ایه شریفه است و روایاتی که در تفسیر این دو روایت آمده این روایات را وقتی بررسی میکنیم میبینیم اینها تسویف در عام و سنه هست حج را امسال انجام نمیدهد و به تاخیر می اندازد برای سال آینده اما در مانحن فیه حج در امسال اتفاق افتاده اما بجای کاروان اول با کاروان دوم رفته است پس کلا از بحث ما خارج است در متن حدیث دوم صحیحه محمد بن فضیل حضرت فرمود کسیکه سوف الحج قال العام احج امسال انجام میدهم و سال بعد میگوید العام تا اینکه یموت قبل ان یحج بنابراین این طائفه روایات تسویف در سنه است این شخص استحقاق عذابهای یاد شده را دارد

بنابراین طائفه اول روایات ما نحن فیه را شامل نمیشود و موضوعا از این روایات خارج است زیرا تاخیر نینداخته بلکه فقط موثوق را انتخاب نکرده وهمچنین قصد نرسیدن به حج را نداشته

نتیجتا تمام روایاتی که بحث تسویف در آن ذکر شده تسویف عام است و ما نحن فیه تخصصا از تحت آنها خارج است.

طائفه دوم: در قالب صحیحه معاویه بن عمار از امام صادق علیه السلام فان کان دعاه قوم ان یحجوه (اگر جمعیتی شخصی را گفتند تو را به حج میبریم یا زاد و راحله دادند که حج برود که اسم آن حج بذلی است) فستحیا (خجالت کشید) فلم یفعل فانه لایسعه (باید قبول میکرد چون مستطیع شد) حال که قبول نکرد از استطاعت مالی افتاد الا ان یخرج ولو علی حمار اجدع ابتر [4] (باید حج را به سختی متسکعا در حال فقر انجام دهد) این موردی است که باعث زوال مالی شده است

این حدیث شریف اولا اصلش ابهام دارد که استحیا یعنی چه ؟ و اینکه در حج بذلی آیا واجب است قبول کند تا مستطیع شود؟

سلمنا که واجب باشد بحث استحیا باید چه نوع استحیایی باشد حیا دو نوع است حیای حمق و حیای عقل اگر در شرایطی قرار داشته که خجالت و قبول نکردن او عاقلانه بوده مثلا ذلیل میشده است که یقینا این مورد نظر امام نیست گویا این مورد یک مورد ویژه بوده که به او گفته اند و قبول نکرده، لذا روایت میشود قضیةٌ فی واقعه و روایتی که معلوم نیست در چه موردی بوده نمیتوان از او ضرب القاعده کرد و مستند قرار بگیرد برای یک بحث پردامنه (زوال استطاعت مالی مطلقا).

نتیجه این شد تا به الان با این استدلالات نتوانستیم زوال استطاعت مالی را در شریعت دلیلی بر استقرار حج بدانیم و در ما نحن فیه فرع دوم از مساله دوم نه کتاب و نه سنت هیچکدام نتوانست استقرار حج را بر ذمه مکلف اثبات کند .در مانحن فیه فقط قران و سنت است اجماع در میان نیست مساله کاملا اختلافی است عقل نیز در اینجا گویشی ندارد و درکی برایش نیست و شاید از جهت عقل غیر مستقل نگاه کنیم عقل هم میگوید استقرار ثابت نیست اگر استطاعت از بین برود موضوع از بین رفته است

بنابراین نه کتاب نه سنت نه اجماع و نه عقل معنای اول استقرار را اثبات نمیکنند و دلیلی بر معنای اول از استقرار نیستند.


[1] 1.بحار الانوار ج75 ص120.
[2] 2.کافی ج4 ص269.
[3] 3.من لایحضر ج2 ص273.
[4] 4وسائل الشیعه ج11 ص40.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo