درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحج/مقدمات حج/استقرار حج

عن السجاد علیه السلام: اسئل الله لنا و لکم العون علی تزود التقوی و الزهد فی الدنیا

ازخداوند میخواهم به ما اهل بیت و شما در توشه گیری تقوا و زهد در دنیا یاری رساند .

خلاصه جلسه گذشته :

تبین مما ذکرنا ان شیئا من الایات و الروایات و الاجماع و العقل لا یدل علی استقرار الحج عند زوال الاستطاعة المالیه ای المعنی الاول من الاستقرار بلکه آیه و عقل دلالت داشتند بر خلاف این مدعی و روایاتی که ذکر شد از ما نحن فیه اجنبی بودند و اختصاص به تسویف و تاخیر به حسب سال اول و دوم و.. داشتند و یا اختصاص به موارد خاص داشتند و قاعده عامه از آنها مستفاد نبود .نتیجتا اولین معنای استقرار در شریعت ما جایگاهی ندارد .

معنای دوم استطاعت یعنی استقرار بواسطه زوال استطاعت بدنی و سربی است . شخص استطاعت مالی دارد ولی استطاعت بدنی او از بین رفته است در داستان تعدد کاروانها و انتخاب کاروان دوم و نرسیدن به حج و اینکه سال بعد مریض شد یا برای او راه بسته شد از این استقرار به وجوب استنابه تعبیر میشود باید نائب بگیرد تا حج را یرای او انجام دهد.

معنای دوم طبق آیه شریفه الکلام الکلام . طبق تفسیر ما هو الحق و تحقیق استطاعت حدوثا و بقاءً موضوع برای وجوب حج است اگر منتفی شد وجوب حج منتفی میشود چه استطاعت مالی چه بدنی و چه سربی لذا هر چه در معنای اول گفتیم به حسب آیه شریفه اینجا نیز کاربرد دارد اما آنچه برای معنای دوم مهم است وجود دو روایت صحیحه است :

روایت اول صحیحه معاویه بن عمار عن الصادق علیه السلام : ان علیا رأی شیخا لم یحج قط (حضرت امیر پیرمردی را دید که پیر شده و حج انجام نداده) و لم یطق الحج من کبره (و اینک از جهت جسمی توان انجام حج ندارد) فامره ان یجهّز رجلا فیحجّ عنه [1] (حضرت فرمود نائب بگیر تا حج تو را انجام دهد) نظیر همین صحیحه با همین محتوا صحیحه عبدالله بن سنان است در تهذیب

و اما کیفیت استدلال به این دو صحیحه برای ما نحن فیه(تعدد کاروانها)چگونه است ؟

اگر به این صورت بگوئیم که شأن نزول این دو روایت آنجاست که شخص مستطیع بوده اما حج را به جا نیاورده مطلقا و اینک پیر شده و استطاعت بدنی او از بین رفته و یا مشکلات سربی برایش بوجود آمده ،ما نحن فیه هم در ذیل این دو حدیث صحیحه وارد است. بعبارة اخری اگر به این صورت دو حدیث معنا شود استقرار بمعنای دوم ثابت میشود و نتیجه میگیریم کسی که در مانحن فیه کاروان ضعیف را انتخاب کرد و به حج نرسید و سال بعد از استطاعت بدنی و سربی افتاد یجب علیه استنابه باید نائب بگیرد حتی اگر فوت کرد باید از ماترک مالش سهم حج برداشته شود .

از مواردی که در زمان حیات میشود نائب گرفت همین مورد است برخلاف نماز البته فتوای مالک بن انس این بود که برای کسی که زنده است نمیتوان نائب گرفت.

سوال :

آیا با این استدلال و دو روایت صحیحه میتوان استقرار بمعنای زوال استطاعت بدنی و سربی را اثبات کنیم ؟

جواب :

بنظر میرسد این استدلال قوی نیست اولا احتمال دارد که مورد این دو روایت جایی بوده که اصلا مستطیع نبوده زیرا در روایت یامده ان علیا رأی شیخا ترک الحج فی ایام شبابه و قدره البدنیه ثم صار شیخا لم یحج قط و فقط جمله رأی شیخا لم حج قط را داریم که دلالت بر استطاعت قبل ندارد ممکن است شخصی اینگونه باشد که در دوران جوانی امکانات نداشته و زمان پیری استطاعت مالی پیدا کرده است و امام میفرماید نائب بگیر تا حج را انجام دهد.

این حدیث شریف اگر بخواهد ما نحن فیه را بگیرد باید دلالت برمستطیع داشته باشد من کان مستطیعا لم یحج قط در صورتی که لم یحج قط استطاعت را اثبات نمیکند زیرا اطلاق ندارد اطلاقش بر انجام ندادن حج است حال آیا این حج انجام ندادن مستطیع بوده یا خیر را دلالت ندارد و از صرف ترک حج نمیتوان استطاعت را استخراج کرد بنابراین احتمالی میشود اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال اطلاق برای ما نحن فیه زمانی درست است که کلام در مقام استطاعت یا عدم آن باشد در حالیکه در اینجا کلام در مقام انجام ندادن حج است .

ان قلت اول: شبیه مؤدای این دو روایت روایت سومی است که شاید بتواند مشکل ما را در استدلال حل کند روایت سلمه ابی حفص است ان رجل اتی علیا و لم حج قط (شخصی حج انجام نداده بود) فقال انی کنت کثیر المال وفرطت فی الحج حتی کبر سنی (اموال زیادی دارم تفریط کردم و حج بجا نیاوردم و سنم زیاد شد) فقال فتستطیع الحج (امام فرمود میتوانی الان بروی حج) قال لا (گفت نه نمیتوانم) فقال علی ان شئت فجهز رجلا ثم ابعثه یحج عنک [2] (کسی را ناب کن و مجهز بنما تا حج تو را انجام دهد) ظاهر روایت همگام با دو صحیحه قبل است و موردی را بیان میکند که مستطیع بوده و تفریط کرده و عمدا انجام نداده و اکنون بخاطر کهولت نمیتواند انجام دهد این روایت را قرینه میگیریم که دو حدیث قبل نیز اینگونه است آیا به کمک این روایت مشکل دو روایت قبل حل میشود؟

در تحقیقات به این نتیجه میرسیم که

اولا این روایت سند ندارد سلمه ابی حفص مجهول است

ثانیا مورد این حدیث منطبق بر مانحن فیه نیست زیرا مورد اتفاقی است شخصی مستطیع بوده و عمدا انجام نداده است یعنی مقصر است ولی ما نحن فیه مستطیع بوده وظیفه خود را هم انجام داده اما به حج نرسیده و الان نمیتواند انجام دهد

ان قلت دوم:

آیا میتوان کاری کرد تا اطلاق مقامی درست شود ؟به این صورت که بگوئیم امام اگر میخواست بگوید این شخصی است که حج انجام نداده ولی مستطیع هم نبوده باید بیان میکرد حال که بیان نکرده و به شکل مطلق میفرماید امره ان یجهز رجلا فیحج عنه اطلاق لفظی ندارد از باب مقام میگوئیم متکلم در بیان مقام قرینه ای نیاورده پس از مقام بیان و موقعیت مقام اطلاق مقامی بسازیم تا توسط این دو صحیحه استقرار به معنای دوم را فتوا دهیم.

در پاسخ باید گفت استقرار مقامی جایی است که خبری از قرائن ضمی نباشد در زمانیکه مالک ابن انس در مدینه فتوا میدهد به اینکه شخص زنده اگر استطاعت داشته باشد و از جهت بدنی نتواند برود نیابت حرام است امام صادق از حضرت امیر نقل میکنند، امام در مقام دفع این فکر مالک ابن انس هستند و در مقام بیان اینکه مستطیع بوده یا نه نبودند با این فرمایش که مستند میکنند به حضرت امیر خلفا لاهل السنه و مالک ابن انس میخواند بگویند آن حرف اشتباه است و در دین شخص زنده میتواند برای حج نائب بگیرد در اینصورت حدیث مردد میماند بین چند معنا.

اما ما میخواهیم با اینکه قران میگوید استطاعت زائل شده و حج بر او واجب نیست دلیلی متقن پیدا کنیم که مقابل قران بایستد و استطاعت را اثبات کند و بگوید نائب بگیر با این روایت مردد بین معانی مختلف نمیتوان فتوا داد.


[1] 1.تهذیب ج5 ص14.
[2] 1.تهذیب ج5 ص460.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo