درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/11/11

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: مباحث مستحدثه/ روابط بین الملل /ملی گرایی

 

عن الکاظم علیه السلام: یا هشام لو کان فی یدک جوزه و قال الناس فی یدک لؤلؤة ما کان ینفعک و انت تعلم جوزة و لو فی یدک لؤلؤة و قال الناس انها جوزة ما ضرک و انت تعلم انها لؤلؤة [1]

 

خلاصه جلسه گذشته

آنچه در جلسه قبل گذشت این بود که ملی گرایی پایه برای توجه به منافع ملی است و در قاعده اولی اسلام ملی گرایی مرسوم و عرفی شده بین بشر جایگاهی ندارد بلکه اسلام و تمام ادیان الهی نگاه اولی خود را به انسان جامع و تمام افراد بشر در نظر میگیرد و اگر شرایط اقتضا کند کره زمین بعنوان یک مملکت و یک ملت واحد مورد مدیریت مدیران الهی قرار میگیرد و مرزهای جغرافی برداشته میشود.

از قران کریم و آیات متعدد و منابع وحیانی استفاده میشود که اصل اولی در باب ملیت و ملی گرایی ،این ملی گرایی که الان بین مردم جهان است نمیباشد . ملی گرایی فعلی نوعی مورد اضطراری است اصل اولی در بقره ایه 13 به آن اشاره دارد ﴿کان الناس امةً واحده فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و انزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه الا الذین اوتوه من بعد ما جائتهم البینات بغیا بینهم فهدی اللهالذین امنوا لما اختلفوا فیه من الحق باذنه و الله یهدی من یشاءالی صراط مستقیم ﴾ یکی از ایاتی که باید در زمینه بحث فعلی ما (ملی گرایی و بُعد منافع ملی) مورد بحث قرار بگیرد همین آیه است .

اولا در این آیه شریفه کان الناس امة واحده امه در لغت بمعنای گروه هم اندیش است که در یک نوع اندیشه سیر میکنند و سبک زندگی آنان بر اساس یک اندیشه خاص است و همین معنا در نگاه اجتماعی مورد نظر علوم انسانی است که معنای لغوی را گرفته است .

ثانیا مقصود از امت در آیه شریفه آن چیزی است که هم اندیشی را فراهم میکند یعنی علت هم اندیشی مورد نظر است یعنی دین

فصل الخطاب در این بحث برای بیان امت کلام امام باقر علیه السلام است که فرمودند کانوا قبل نوحٍ امةً واحده علی فطرة الله لا مهتدین و لا ضُلّالا (نه بحث هدایت بود و نه بحث ضلالت) فبعث الله النبیین پس مشخص است که سرمایه اولی انسان برای اینکه امت واحد باشد توحید و فطرت است فطرت مرکز ثقل وحدت انسان در عالم وجود است

فطرت الله التی فطر الناس علیها همانطور که خدا واحد است فطرت توحید را نیز در بشر قرار داده است که این فطرت را با بحث غرائز و شهوت و هوی و هوس آمیخته و اختیار داده است تا انسان انتخاب کند آنانیکه بر فطرت الله میمانند کم هستند معنای این فرمایش امام اینست که انسانها قبل از ارسال رسل والا مقام و صاحبان شریعت بر طبق حجت باطنی خودشان متعبد بودند بر طبق فطرت و عقل عمل میکردند و دارای قانون کلی و شریعت نبودند تا بتوانند اجتماعی بزرگ را تشکیل دهند و نظم و نظام ایجاد کنند بجهت اینکه انسان متعبد به عقل خودش یقینا فردی زندگی میکند و منافع شخصی خود را میبیند و عقل او در محاسبات طبیعی غالبا منحصر میگردد اینجاست که خداوند بعد از تکثیر نسل برای اینکه این بشر را به رشد و ترقی مقصود خلقت برساند علاوه بر عقل و حجت باطنی که به او داد ، حجت های ظاهری را برایش میفرستد که در نظام احسن عالم این حجت های ظاهری مکمل حجت باطنی است حجت باطنی غالبا بشر را به شخصی گری سوق میدهد و حجت های ظاهری آمدند تا بگویند ای انسان علاوه بر آنچه با عقل درک میکنی مسائلی است که باید توسط سفیران الهی به تو تفهیم شود که اگر با این عقل خود نیز بنگری مورد انذار و تبشیر قرار میگیری

این ماه و منی جمله ز عقل است و عقال است در محفل رندان نه منی هست و نه مایی

شخصی گری و جداشدن و اجتماعی نبودن، رندی نیست رندی گری یعنی متعبد بودن به شرایع آسمانی

بتعبیر دیگر یا بشارت را میپذیری و اهل اطاعت از خالق میشوی و بهشت را برای خود تنظیم میکنی و یا با انذار مخالفت میکنی و عصیان میورزی و جهنم را برای خود فراهم میکنی.

آنچه انبیا میآورند سبک زندگی در این جهان است یقینا در این نگاه خداوند آنچه مورد توجه قرار میگیرد اینست که انسان در چهار چوب یک سری قواعد و قوانینی زندگی کند که پایه آن عدل و انصاف و رعایت حقوق و ... باشد که بُعد اجتماعی بودن حرف اول است حجتهای ظاهری رسل و انبیا مهمترین کارشان اینست که بُعد اجتماعی بودن انسان را تقویت کنند البته در حد یک سبک زندگی انسانی و اجتماعی بودن توحیدی و الهی که در آن رحمت و محبت و خیر است و ظلم و ستم و تعدی و تجاوز نیست . اگر انسانها از اول بعثت انبیاء عدالت را انتخاب میکردند و حرف انبیا را میپذیرفتند الان یک ملت واحد روی کره زمین بود یعنی یک گروه بودند و با یک مدیریت جهان اداره میشد جهانی شدنی که الان بشر عقل گرای خشک (منقطع از حجت ظاهری) دنبالش است و بتعبیر امام رحمه الله انسان کمال طلب است و در مسیر کمال اشتباه میرود جهانی شدنی که مطرح میشود آن حقایقی است که خداوند در فطرت انسان قرار داده و پالس مثبت تولید میکنند و به انسان تلنگر میزنند که در زمین باید وحدت داشته باشید و یکی باشید بشر امروز میگوید با نگاه شخصی و قدرت و منفعت طلبی خودم حاکم شوم .

پس اگر رعایت میشد و این پالسهای درون آدمیزاد متصل به پیامهای آسمانی میگشت و عقل و آسمان به هم گره میخوردند نتیجه آن تحقق زندگی اجتماعی انسان به شکل واحد روی کره زمین بود که پایان جهان همین است حتی قائلین به تضاد میگویند تضاد باعث میشود در پایان جهان وحدت اجتماعی صورت بگیرد .

تعبیرات مختلفی بزرگان ما دارند که امیدواریم بشر به رشدی برسد که مسلسلها را به قلم تبدیل کند و نگاه مدینه فاضله ای که داشتند و اکنون نیز بشر دنبال آن است که زمین بشود محل زندگی آرام اگر انسان از همان ابتدا گوش میکرد و زمینی زندگی نمیکرد فراهم میشد . اگر عقل خود را با ماهواره های عالم حقیقت که انبیا هستند تنظیم میکرد روی کره زمین یک گروه فطرت گرا بود.

مارکسیست ها در این جهت خیلی کار کرده اند در کتاب جامعه توحیدی که به شکلهای مختلف نوشته دنبال این هستند وحدتی در جهان ایجاد شود، بشر بالفطره دوست دارد جهان یک مدیریت داشته باشد یکی از شواهد سلاطین کشور گشا هستند مساله کشور گشایی چه ژنی است که بشر را واردار میکند با قدرت کل دنیا را مدیریت کند این همان حقیقتی است که خداوند در ذات انسان قرار داده است که باید جامعه جهانی تشکیل شود اما جامعه ای توحیدی که در غیر اینصورت جنگ و فتنه پیش میآید مثلا امریکا میخواهد تمام دنیا تحت نظر او باشد و از آنطرف چین نیز چنین تفکری دارد علت آن اینست که از ماهواره های حضرت حق منقطع شده اند بشر اینگونه انتخاب کرد اما اگر کل کره زمین میشد جامعه واحد مدیر واحد حکومت واحدی داشت و مواهب الهی علی السویه توزیع میشد یکی از ایاتی که شاهد بر این مدعا است آیه 96 اعراف است ﴿لو ان اهل القری امنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماء و الارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون﴾ این یک قاعده کلی است

بنابراین اصل اول در نگاه ادیان بویژه اسلام عزیز عدم تعدد ملت هاست بلکه یک ملت باید در جهان وجود داشته باشد و بیشتر از آن خلاف فطرت و خلقت است اما چون بشر طبق دستورات ادیان عمل نکرد و راه عقل مشوب به طبیعت را انتخاب کرد سبب انشعاب و اختلاف و قسمت قسمت شدن زمین شد و اکثر انسانها تعصب ملیت مستقل را پیدا کردند که دور محدوده های خود خط بکشند و آن را از دیگران جدا کنند مساله تفرق ملت ها پدید آمد در حدی که این تعصب تبدیل به ارزش شد اقلیت قلیلی در جهان در طول تاریخ معتقد به این مسائل نبودند که نمیتوانستند کاری انجام دهند از این نظر خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو این حکم اولی و قانون طبیعی نیست در اینجا میشود اضطرار میخواهم نتیجه بگیرم که وضع موجود جهان و ملی گرایی که در جهان حاکم است دوره اضطرار است نه دوره واقعیت زندگی انسان زیرا قران میگوید ﴿اعتصموا بحبل الله جمیعا و لا تفرقوا﴾ قران فقط برای مسلمانان نیست ﴿واذکروا نعمه الله علیکم اذ کنتم اعداءً فالف بین قلوبکم فاصبحتم بنعمتی اخوانا﴾ اسلام آمد تا انسانها برگردند به همین آیات قرار است در آخر الزمان بشر را به اصل خود برگرداند در این شرایط فعلی بعنوان مثال جمهوری اسلامی حکومتی است که هسته مرکزی تفکرش همین اصل است که در دنیا باید یک مدیریت واحد باشد بحث صدور انقلاب یعنی واقعیتی که در حکومت اسلامی است بما هم حکومت الواقعیه (که یقینا به شکل حقیقی آن در زمان ظهور حضرت بقیه الله است) پیامش اینست که مرزهای جغرافیایی معنا ندارد و هر کجای عالم انسانی فریاد بزند که به من ظلم میشود مدیریت اسلامی باید به فریادش برسد این حکومت اسلامی میخواهد این حرفهای اول را عنوان کند که اصلا امکان ندارد و محال است حکومت اسلامی آن اصل اولی اسلام را در بحث جهانی شدن دنبال کند مقداری اقدام کرد و منطقه را تحث تاثیر قرار داد شده است مصیبت و تحریم و فشار بنابراین ما موظف به دوره ضرورت و اضطرار هستیم لذا ملی گرایی ایرانی از جهت فقهی دارای معنا است و موضوع احکام شرعیه است تعصب ایرانی بودن با گرایش تشیع برای ما موضوعیت دارد ولو اضطراری مانند تیمم برای نماز که خود طهارت است اما دوره اضطرار است و به یک معنا میشود حکم واقعی . در این جهان فعلی باید این ملی گرایی و میهن پرستی و جدی گرفتن حدو مرز و جغرافیا را در مقام اضطرار مراعات کنیم و باید از منابع وحیانی احکامی را مناسب با همین ملی گرایی استخراج و استنباط کنیم و منافع ملی در روابط بین الملل در اینجا معنا پیدا میکند.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo