درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1402/11/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب الحج/مقدمات حج /معنای دوم استقرار

خلاصه جلسه گذشته:

معنای دوم استقرار این بود که مکلف استطاعت مالی و بدنی داشت و در مانحن فیه با کاروان ماه شعبان رفت و به حج نرسید بعد مریض شد و دیگر نتوانست حج انجام دهد آیا با این ناتوان شدن حج بر او مستقر شده است یا نه .

دو روایت را ذکر کردیم .

عرض شد این دو روایت در رابطه با ما نحن فیه نیست زیرا مانحن فیه جایی است که شخص مستطیع بوده و با انتخاب کاروان بدون عذر برایش مریضی اتفاق افتاده و دیگر نتوانسته حج بجا آورد .

روایتی از ابی سلمه ابی حفص است ان رجلا علیا و لم یحج قط (شخصی آمد پیش حضرت و گفت نتوانسته ام حج بجا آورم) انی کنت کثیر المال وفرت فی الحج حتی کبر سنی (اموالم فراوان است سهل انگاری کردم و الان سنم زیاد است و نمیتوانم حج را بجا آورم) فقال تستطیع للحج؟ قال لا فقال علیٌ ان شئت فجهز رجلا ثم ابعثه یحج عنه

ان قلت

این روایت تقویت میکند دو روایت قبل را که بحث ما را شامل شود یعنی مستطیع بود و کاروانی را انتخاب کرد که او را به حج نرساند ( اشتراک در عدم استطاعت جسمی) آیا میتوان گفت این روایت دو صحیحه قبل را کمک میکند که بطرف مانحن فیه بیایند ؟

جواب : روایت اخیر دردی از ما درمان نخواهد کرد

اولا : سند ندارد و ضعیف است سلمه ابی حفص در رجال مجهول است

ثانیا : مورد آن با ما نحن فیه متفاوت است در اینجا تفریط است شخص میگوید در جوانی مستطیع بوده ام اما سهل انگاری کردم و انجام ندادم اما در ما نحن فیه مکلف تفریط نکرده و به وظیفه خود عمل نموده بود و تنها انتخاب کاروان اشتباه او را به حج نرساند .

در همین رابطه دو روایت دیگر داریم :

روایت سوم : صحیحه حلبی عن الصادق علیه السلام قال ان کان رجلٌ موصلٌ حال بینه و بین الحج مرضٌ او امرٌ یعذره الله تعالی حضرت فرمودند فان علیه ان یحج عنه صرورةٌ لا مال له [1] (کسی وضع مالی او خوب بوده مریض گشته یا مانعی پیش آمده و حج بجا نیاورده امام میفرماید نائب بگیرد تا برای او حج را به جا آورد) دومین معنای استقرار حج این بود که اگر شخصی مستطیع بود و مریض شد و بخاطر بیماری نمیتواند به حج برود نائب بگیرد.

کیفیت استدلال این آیه با اطلاقی که دارد دلالت میکند هر کسی مستطیع بود مالا و بدنا و سربیا و حج را به تاخیر انداخت و بعد نتوانست بخاطر مریضی برود حج بر او مستقر شده است و باید نائب بگیرد .

این روایت نیز از جهت دلالت زیاد مناسب نیست ما نحن فیه در جایی است که مکلف همه کارهای مقدمات حج را فراهم کرده و فقط کاروان ضعیفتر را انتخاب نموده و به حج نرسید و بعد بیمار شد اما این روایت آیا برای زنده است یا مرده ؟ شخصی مستطیع بوده و انجام نداده و فوت کرده امام میفرماید باید برایش نائبی بگیرند که خود مستطیع نباشد و حج او را نیابتا انجام دهد دلالتش برای اینکه بخواهد مانحن فیه را شامل شود اول کلام است.

روایت چهارم : صحیحه محمد بن مسلم کان علی یقول لو ان رجل اراد الحج فعرض له مرض او خالته سقمٌ فلم یستطع الخروج فلیجهز رجلا من ماله ثم لیبعثه مکانه [2]

کیفیت دلالت این روایت به این صورت است که شخصی مستطیع بوده و در بین راه برای او مشکلی ایجاد گشته

وبه حج نرسیده حج بر او مستقر است و باید برای او نائب بگیرند .

این روایت نیز بخواهد دلالت بر استنابه و استقرار حج کند شبیه روایت قبل است لو ان رجلا اراد الحج فعرض له مرضٌ کسی میخواهد حج را انجام دهد و مریضی بر او غالب میشود در اینصورت اصلا مستطیع نبوده زیرا استطاعت سه چیز است مالی بدنی سربی و استطاعت بدنی این شخص از بین رفته است. در ما نحن فیه استطاعت قطعی است و راهی شده است اما اتفاقی افتاده و نتوانسته به حج برسد .

در مانحن فیه بعضی از بزرگان میگویند وقتی مریض شد کاشف از آنست که از اول مستطیع نبوده است لذا حج بر او مستقر نیست یعنی بدون تقصیر و کوتاهی کار را انجام داد اما بیماری مانع از انجام حج او شد انکشف که مستطیع نبوده اما در این روایت کان علی ع یقول لو ان رجلا اراد الحج فعرض له مرضٌ اینجا اول کار است و اصلا مستطیع نشده بر خلاف مانحن فیه که در ظاهر مستطیع شد وانگهی اگر چنین کسی را امام بگوید نائب بگیر خلاف مشهور است زیرا مشهور میگوید شخصی که استطاعت او محرز نشده حج بر او واجب نیست .آخر روایت را بخواهیم عمل کنیم یجهز رجلا واجب است نائب بگیرد با صدر روایت جور در نمیاید اراد الحج و عرض له مرضا که اصلا مستطیع نمیشود.

این روایات هرکدام شبهه و ابهامی دارد حداقل مانحن فیه را ساپورت نمیکند مانحن فیه ظاهرا مستطیع است و راه را رفته اما نرسیده و بعد مریض میشود و استطاعت بدنی او از بین میرود .

با توجه به بحث تا اینجا من اینگونه نوشته ام که "فاذالم یوجد دلیل شافٍ و کافٍ علی ان من کان مستطیعا و عمل علی طبق استطاعة و خرج مع قافله الی مکه مکرمه واتفق شیء لم یدرک الحج ثم زالت استطاعه البدنیه والسربیه استقر علیه الحج فلابد ان یستنیب شخصا للحج فی مابعد " این در رابطه با استقرار بمعنای دوم .

ما نمیتوانیم از روایات دلیلی شفاف و روشن استفاده کنیم و در آن شک میکنیم و حداقل آن شبهه وجودیه است که برائت جاری میشود دلائل مجمل هستند و شبهه وجوبیه شک بدوی برائت جاری میگردد لذا استقرار از بین میرود .

نتبجتا بر معنای دوم استقرار دلیلی نیافتیم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo