< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد محسن ملکی

99/06/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الصلاة/صلاة المسافر /مقدمات

عن أبي عبد اللّه عليه السّلام قال في حكمة آل داود عليه السّلام: انّ على العاقل أن لا يكون ظاعنا الّا في تزوّد لمعاد أو مرمّة لمعاش أو طلب لذّة في غير محرّم. [1]

انسان عاقل سفر نمی کند مگر به این سه جهت: برای نفع اخروی (مانند سفر زیارتی یا خدمت به مردم مثل سفر تبلیغی) یا برای سود دنیوی (مانند سفر تجاری) یا برای تفریح حلال.

مقدّمه

کلمه ی مسافر که اسم فاعل از باب مفاعله است از ریشه ی «س ف ر» در لغت هم ثلاثی مجرّد و هم باب افعال و تفعّل، بمعنای قطع مسافت می باشد؛ و قبل از این معنی، بمعنای واضح شدن و ظاهر شدن و روشن شدن است. مسافر معنای فعلی است برای کسی که به مسافرت می رود و «سافر» اسم مصدر است.

شاید معنای اول یعنی آشکار شدن در معنای دوم نیز موجود باشد؛ مَن سافَرَ یظهر له بعضُ الأشیاء؛ اوضاح و احوال مکان جدید برای مسافر روشن می شود. لذا در ادبیات مختلف فردی و اجتماعی آمده است که اگر کسی را می خواهی بشناسی با او به سفر برو زیرا وضعیّت انسان در سفر روشن می شود. قرآن هم که می فرماید: ﴿سیروا فی الارض﴾ [2] [3] برای آشکار شدن مطالب است که بر انسان پوشیده است لذا در سفر، تعلیم و تعلم وجود دارد لکن کار سختی است این هم که در روایات آمده «السفر قطعة من العذاب» بمعن[4] [5] ای ذم نیست. اصل بر مسافرت نرفتن است تا انسان در آسایش باشد نه اینکه مذموم و بی خیر باشد. روایتی که در اول بحث گذشت (تزوّد لمعاد أو مرمّة لمعاش أو طلب لذّة في غير محرّم) اشاره به خیر و خوبیهای سفر دارد. [6] [7]

امّا در اصطلاح فقه، مسافر عنوانی است برای برخی از احکام شریعت؛ همانطور که بارها گفته ایم، احکام، تابع عناوینی است که یا در شریعت سابقه دارند یا بدون سابقه هستند مانند بحث سال گذشته (تغییر جنسیت). عناوین، موضوع و یا متعلّق احکام می باشند.

یکی از موضوعات مهمّ فقهی، عنوان مسافر است یعنی انسانی که ترک وطن و طیّ مسافت می کند؛ لکن در فقه، مسافرت دارای قیود و شرائطی است و مجرّد قطع مسافت بدون شرائط خاصّ شرعی، مسافرت شرعی نیست و به چنین شخصی، مسافر گفته نمی شود. امّا شرائط سیأتی.


[3] قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسيرُوا فِي الْأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ.
[5] وَ قَالَ ع‌ السَّفَرُ قِطْعَةٌ مِنَ الْعَذَابِ فَإِذَا قَضَى أَحَدُكُمْ سَفَرَهُ فَلْيُسْرِعِ الْإِيَابَ إِلَى أَهْلِهِ‌.
[7] والتحقيق‌ - أنّ الأصل الواحد في هذه المادّة: هو الحركة الى محيط خارج عن محدودته، و هذا القيد ملحوظ في جميع موارد الاستعمال. ففي السفر: خروج عن محدودة الوطن، و هو في قبال الحضر. و من ذاك المعنى السفير: و هو خروج عن محيط يتوطّن فيه الى محيط خارج، و يلاحظ فيه هذه الخصوصيّة فقط، و أمّا الرسالة و الإبلاغ و العمل بوظائف خاصّة، أو قيد الخروج من جانب شخص معيّن و غيره: فانّما يستفاد بقرائن اخر، فيقال إنّه سفير من جانب تلك الحكومة. وظيفته العمل و المذاكرة على طبق هذا المحيط، بأيّ‌ نحو و خصوصيّة يوافق صلاح حكومته و وطنه. و هذا هو الفارق بينه و بين الوكيل و الرسول و النبيّ و المصلح. و أمّا الفرق بينه و بين المسافر: فانّ فاعل يدلّ على استمرار السفر و إدامته، كما في المسافرة العرفيّة، و السفير ليس له إلّا خروج من محيط و ورود الى محيط معيّن. و أمّا السفرة: كاللقمة بمعنى ما يسفر به، و هو الطعام و ظرفه. و أمّا السفر بمعنى الكتاب: فهو مخصوص بكتاب سماويّ، فكأنّه خرج من محيط روحانيّ علويّ و نزل في محيط دنيويّ، و إطلاقه في الكتب المتداولة مجاز. و أمّا السفير بمعنى الورق الساقط: فمن ذاك الأصل. و أمّا مفهوم الكنس: فهو باعتبار إخراج ما هو من الزوائد، و المسفرة هو المكنسة. و أمّا مفهوم كشف الوجه: فهو باعتبار خروج المرأة عن محدودة العفاف الى محيط و وضع مخالف، و ليس الكشف بخصوصه من الأصل. و أمّا مفاهيم الإيضاح و الاضاءة و الجمال و انكشاف الظلام و الاشراق و ما يماثلها: فمن لوازم الأصل في موارد استعماله، و الأصل ما قلناه.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo