درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1400/08/26

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه الطبابة/داروسازی /جایگاه اولیاء دین

 

امام جواد علیه‌السلام:

مَنْ شَهِدَ أَمْراً فَكَرِهَهُ كَانَ كَمَنْ غَابَ عَنْهُ وَ مَنْ غَابَ عَنْ أَمْرٍ فَرَضِيَهُ كَانَ كَمَنْ شَهِدَهُ.[1]

کسی که در محلّ انجام کاری حاضر است ولی از کار آن کراهت دارد مانند کسی است که از آنجا غائب است و کسی که از محلّ انجام کاری غائب است ولی به آن کار رضایت دارد مانند کسی است که در آنجا حاضر است. یعنی نیّت و موقعیّت اعتقادی و درونی انسان در امتیازدهی به او نقش مهمی دارد.

 

خلاصه جلسه قبل

در بحث داروسازی دو فصل تا اینجا گفته شد؛ فصل اوّل: دارو چیست؛ فصل دوّم: جایگاه دارو در نظام معیشتی انسان.

 

فصل سوّم: ارتباط بحث پزشکی و داروسازی با اولیاء دین.

آیا انبیاء و اوصیاء دررابطه‌با طبابت و دارو وظیفه‌ای دارند یا نه؟ اصلاً این مسئله از شأن و موقعیّت انبیاء و ائمه شمرده می‌شود که باید مسلّط به طبابت و شناخت دارو باشند و علم دارو را داشته باشند؟ و باید اینها را تبلیغ کنند و به مردم بگویند؟ یعنی باید هم علوم‌انسانی را و هم علوم‌تجربی را داشته باشند تا اینکه جامع باشند؛ و همان‌طور که با انذار و تبشیر انسان‌ها را هدایت می‌کنند، در بحث علوم‌تجربی از جمله طبابت و دارو مردم را ارشاد کنند.

در این فصل دو موضوع بررسی می‌شود: اول جایگاه انبیاء و اولیاء دین؛ دوم آثار قرآنی در مورد پزشکی و دارو

موضوع اوّل: جایگاه انبیاء و اولیاء دین.

جایگاه انبیاء و اولیاء دین در این نظام خلقت و ارتباطشان با بشر چه ارتباطی است؟ آنچه از آیات و روایات استفاده می‌شود این است که انبیاء و اولیاء دین، مسئولیت تربیت و تهذیب و هدایت انسان‌ها را در مسائل اعتقادی، اخلاقی و عملی دارند؛ و اگر به آنها طبیب گفته شود طبیب روحانی هستند؛ رسالت انبیاء و خانواده‌ی انبیاء که معصومین داخل در این مجموعه هستند، جز مسئله‌ی هدایت - که در وادی اعتقاد و اخلاق و عمل است - مسئولیت دیگری ندارند؛ در آیات و روایات این مطلب به‌وضوح دیده می‌شود:

﴿كانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرينَ وَ مُنْذِرينَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فيمَا اخْتَلَفُوا فيهِ وَ مَا اخْتَلَفَ فيهِ إِلاَّ الَّذينَ أُوتُوهُ مِنْ بَعْدِ ما جاءَتْهُمُ الْبَيِّناتُ بَغْياً بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذينَ آمَنُوا لِمَا اخْتَلَفُوا فيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَ اللَّهُ يَهْدي مَنْ يَشاءُ إِلى‌ صِراطٍ مُسْتَقيمٍ﴾[2]

ترجمه‌ی محتوایی آیه این است که مردم بر اساس فطرت در یک جمعیّت محدود زندگی می‌کردند وقتی زیاد شدند شروع به اختلاف و درگیری کردند به‌خاطر حسادت و قدرت‌طلبی و اینها، خداوند متعال برای کنترل آنها انبیاء را فرستاد تا نمایندگان زمینی باشند و انذار و تبشیر کنند و معارف آسمانی را برای هدایت بشر به آنها معرفی کنند تا از اختلاف و درگیری پرهیز شود و این انسان‌های کامل به‌عنوان راهنما مشخّص شدند که در جهات اعتقادی، اخلاقی و عملی حقّ را برای بشریت بگویند تا در مسیر مستقیم زندگی انسانی قرار بگیرد؛ و خداوند انسان‌هایی را که طالب حقّ و حقیقت و خوبی هستند کمک و هدایت می‌کند.

از این آیه به‌خوبی استفاده می‌شود که جایگاه انبیاء و ائمه، هدایت انسانهاست آن‌هم در بعد اعتقاد و اخلاق و عمل؛ و در بعد جسمی انسان‌ها مسئولیتی که برای آنها تعریف شده باشد در هیچ کجای آیات و روایات دیده نمی‌شود؛ علوم‌انسانی و تربیتی رسالت آنها را تشکیل می‌دهد؛ و در ناحیه‌ی علوم‌تجربی خود انسان است که با تحقیق و تجربه نوع زندگی خود را مشخّص می‌کند؛ خداوند این استعداد را به انسان داده تا با تحقیق و تجربه، زندگی مادّی خود را اداره کند؛ و نفس انسان خود گرایش دارد به طبیعت و با آن آشناست و همین گرایش و شناخت باعث شده تا این‌همه اختراعات و اکتشافات انجام شود؛ امّا چون ابعاد معنوی و روحانی اگر در مسیر حقّ و حقیقت قرار نگیرند به‌خاطر قدرت مادّی انسان در زمین، ظلم و جنایت در زمین زیاد می‌شود، یک اهرم غالبی نیاز دارد و آن انبیاء هستند که آمده‌اند تا بُعد معنوی انسان را تقویت کنند و در مسیر مستقیم قرار دهند تا بشری که از طبیعت استفاده می‌کند ظالمانه استفاده نکند؛ از این قدرت خدادادی که می‌تواند در طبیعت استفاده کند بر اساس غرائزی که دارد و حتّی حیوانات هم همین غریزه را دارند؛ برای خود خانه می‌سازند مانند زنبورعسل با آن مهندسی دقیق؛ چه رسد به انسان که عقل هم دارد؛ لذا در ابعاد مادّی نیاز نیست پیامبری بیاید و بگوید باید چه‌کاری کنی؛ آن چیزی که اوج مقام انسانی را تعریف می‌کند و باید تأمین شود به‌عنوان خلیفةاللهی مباحث اعتقادی و اخلاقی و عملی است؛ اگر این شکل بگیرد علوم‌تجربی نیز در خدمت بشریت قرار می‌گیرند؛ انبیاء ازاین‌جهت مسئولیت دارند که آن نقطه‌ی اوج حرکت انسان را که انسانیت به معنای واقعی کلمه است، سرپرستی کنند و بشر را هدایت کنند به‌سوی فضائل اخلاقی تا اینکه اثر بگذارد در طبیعتی که خود بشر آن را می‌شناسد؛ وقتی ورود می‌کند به طبیعت برای تأمین زندگی مادّی خود بر اساس عدالت و اخلاق رفتار کند؛ تولیداتش در جهت سازندگی زندگی بشر باشد؛ صنعتش در جهت آبادی زندگی انسان‌ها باشد که به هم ظلم نکنند؛ و اصولاً انسان‌های معتقد به توحید و حقایق آسمانی تصرّفاتشان در طبیعت تصرّف سازنده و مفید بوده است؛ اخلاق و اعتقادات در طبیعت اثر دارد؛ انسان تربیت شده با اعتقاد و اخلاق خوب نوع نگاهش به طبیعت و علوم‌تجربی متفاوت است؛ ولی اینکه انبیاء و ائمه خودشان این علوم‌تجربی را به مردم یاد بدهند چنین وظیفه‌ای ندارند؛ البتّه گاهی ورود کرده‌اند که بعداً ذکر خواهد شد امّا این رسالتشان نیست؛ همان‌طور که در مقدّمه ذکر شد مسائل مادّی در نظام فکری توحیدی آن‌قدر کوچک و حقیر هستند که امام سجاد علیه‌السلام می‌فرمایند لازم نیست قرآن در مسائل طبّی حرف بزند بلکه در یک کلمه فرموده ﴿كُلُوا وَ اشْرَبُوا وَ لا تُسْرِفُوا﴾[3]

لذا مقام و رتبه‌ی انبیاء و ائمه جایگاه تربیت انسان است؛ انسان‌های وحشی را تبدیل کنند به انسان‌های بزرگ؛ طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّه‌.[4] طبابت به این معنا در کلام انبیاء آمده است خصوصاً از قول نبی مکرّم اسلام در نهج‌البلاغه در چند جا ذکر شده است که بعداً اشاره خواهد شد.

سؤال یکی از طلبه‌ها

در خود دین آمده است که عقل سالم در بدن سالم است؛ کسی که بدن سالم داشته باشد معارف دین و مطالب انبیاء و ائمه را بهتر می‌فهمد؛ آیا انبیاء و ائمه در این زمینه مسئولیتی ندارند؟

جواب استاد

بله این صحیح است که عقل سالم در بدن سالم است امّا بحث ما این است که آیا انبیاء و ائمه باید در این زمینه ورود کنند یا می‌توانند به طبیب ارجاع دهند؟

البتّه انبیاء و ائمه مطالبی در این زمینه فرموده‌اند که ان‌شاءالله می‌رسیم؛ ولی به شکل فراگیر که از درون آن علم طبّ را به‌عنوان یک علم با عنوان طبّ اسلامی و طبّ النبی و طبّ الائمه داشته باشیم مدوّن و جامع که همه‌ی ابعاد را تأمین کند، خیر اثبات نمی‌شود البتّه جای بحث دارد ممکن است کسانی بگویند چرا طب اسلامی داریم؛ سیأتی ان‌شاءالله.

﴿ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‌ءٍ عَليما﴾[5]

این آیه رابطه‌ی مادّی و جسمی پیامبر با انسان‌ها را می‌گوید که پیامبر پدر شما نیست؛ ارتباط جسمی با شما ندارد و فقط رسول خداست.

إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ.[6] من آمده‌ام تا مکرمت‌های اخلاقی را کامل کنم.

حضرت علی علیه‌السلام درباره‌ی پیامبر می‌فرمایند: أَرْسَلَهُ عَلَى حِينِ‌ فَتْرَةٍ مِنَ الرُّسُلِ.[7]

البتّه اخلاق در همه‌ی زمینه‌ها هست حتّی در بحث پزشکی و داروسازی؛ اخلاق در هرجا نباشد فائده‌ای ندارد؛ در علوم‌تجربی اگر اخلاق نباشد بر ضدّ بشریّت استفاده می‌شود؛ اگر یک مخترع و مبتکر، اعتقاد و اخلاق نداشته باشد نتیجه‌اش می‌شود اختراع بمب اتم و امثال آن برای کشتار مردم؛ اینها که واضح است؛ لکن جایگاه انبیاء و ائمه محیط بر همه چیز است.

امّا آیا پیامبر وظیفه دارد که داروها و مسائل طبّی و اینها را به مردم بگوید تا خودشان را از راهی که اسلام گفته مداوا کنند و سراغ طبّ روز نروند؛ بگوییم پیامبر مجموعه‌ای از طبّ را گفته‌اند که اگر کسی آنها را یاد بگیرد تا قیامت نیاز به پزشکی روز ندارد؛ همه چیز در روایات هست و نیاز به پزشک نداریم؛ لازم نیست از پزشک غربی و یهودی و نصرانی استفاده کنیم؛ آیا این صحیح است؟ ما می‌گوییم خیر!

البتّه بله پزشکی اسلامی داریم به این معنا که انبیاء و ائمه باید مردم را تربیت کنند تا اینکه وقتی کسی پزشک شد، پزشکی اسلامی و توحیدی داشته باشد

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo