درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1401/12/16

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه معاصر/تبادل نظامی /بیع سلاح

 

سه شنبه علم همراه دعا شد      به سجاد و دو صادق پربهاء شد

عَنْ أَبِي عَبْدِاللَّهِ علیه السلام: الْمَكَارِمُ عَشْرٌ فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَكُونَ فِيكَ فَلْتَكُنْ فَإِنَّهَا تَكُونُ فِي الرَّجُلِ وَ لَاتَكُونُ فِي وَلَدِهِ وَ تَكُونُ فِي وَلَدِهِ وَ لَاتَكُونُ فِي أَبِيهِ وَ تَكُونُ فِي الْعَبْدِ وَ لَاتَكُونُ فِي الْحُرِّ: صِدْقُ الْبَأْسِ.[1]

مکارم ده تاست؛ گاهی در پدر هست ولی در فرزندش نیست؛ گاهی در فرزند هست در پدرش نیست؛ گاهی در عبد هست ولی در حر نیست؛ (همه می توانند تحصیل کنند) مورد اوّل: صدق البأس (الیأس)

اگر یأس باشد یعنی الیأس عما فی ایدی الناس؛ انسان واقعاً به غیرخدا امید نداشته باشد و نسبت به آنچه در دست مردم است ناامید باشد.

اگر بأس باشد دو معنا دارد: شجاعت و فقر؛ شجاعت در جنگ و جهاد و مبارزه؛ و فقر یعنی واقعاً بداند فقیر است: انتم الفقراء الی الله.

 

خلاصه جلسه قبل

کلام در شخصیت حقوقی بود؛ گفتیم این شخصیت موضوع بایدها و نبایدهاست؛ از جمله مباحثی که ما حوزویان باید روی آن تحقیق کنیم این است که افکار سیدنا الامام را بازخوانی کنیم؛ باید به این برسیم که اوضاع و احوال کنونی جهان یک محقّق حوزوی را بر آن می‌دارد که نگاه خود را به همه‌ی جوانب یک موضوع فقهی بدوزد و بداند که حقیقت‌گرائی و معنویت‌گرائی افراطی او را گرفتار تخیّل و تحجّر می‌کند و طبیعت‌گرائی افراطی نیز گرفتار تجمّل و تجدّد کاذب؛ متأسّفانه هردو در حوزه هست و هردو اشتباه است.

در مانحن فیه از چیزهایی که خیلی مهم است و بتعبیری از مبادی تصوّری و تصدیقی این بحث می‌باشد مسأله جهانی‌شدن است که محقّقین حوزوی باید روی آن کار کنند؛ امام در این جهت نگاهش خیلی باز بوده و 60-70 سال قبل اینها را می‌دیده است؛ بُروز و ظهور جدّی جهانی‌شدن مربوط به سال 1960 میلادی است؛ فقه معاصر اگر بخواهد به نیازهای روز جهان و بین الملل و نیازهای حکومت پاسخگو باشد، باید محقّقین حوزه اینها را در فقه ببینند و از متخصّصین فنّ بپرسند جهانی‌شدن چیست؛ واژه جهانی‌شدن بر روی فقه خیلی تأثیرگذار است؛ این واژه اوّلین بار بطور جدّی در سال 1960 میلادی مطرح شد و در مباحثی مانند قاچاق، مواد مخدر، تروریسم و غیره اثر گذاشت.

بنظر بنده مسأله تک‌ارزی شدن جهان خصوصاً با دلار ریشه در استعمار دارد؛ در جهانی شدن دو نظریه وجود دارد: مثبت و منفی.

نظریه مثبت تمام فکر و ذکرش توسعه‌ی مادی جهان است با کمرنگ شدن سنّتهای پیشینیان.

نظریه منفی دست حقگرایان است؛ چه یهودیان یا مسیحیان یا مسلمانان؛ می‌گویند: این پدیده استعماری است؛ این را سرمایه‌داران بشکل مدرنیته به صحنه‌ی جهان آوردند تا بتوانند کدخدای جهان بشوند؛ و این جدید نیست در طول تاریخ امثال فرعونها، بنی امیه و بنی عباس همه می‌خواستند تمام دنیا را بگیرند؛ حضرت امام می‌فرمود کمال‌طلبی انسان بخطا می‌رود و می‌خواهد همه‌ی دنیا را بگیرد و اگر تمام دنیا را هم بگیرد باز بدنبال کره‌ی ماه است؛ ولی اگر به خطا نرود بدنبال ارزشها می‌رود؛ مسیر صحیح آبادانی دنیا نیز همین است که کمال‌طلبی را خرج معنویت کند؛ اگر معنویت آباد شد مادیت نیز در مسیر معنویت و هماهنگ با آن آباد می‌شود.

در بحث جهانی شدن اهدافی وجود دارد که عبارتند از:

رشد تجارت جهانی و تنوّع معاملات بین المللی.

رشد بی سابقه‌ی سرمایه‌گذاری مستقیم خارجی.

رشد تجارت پول و سرمایه.

البتّه منظورشان در خصوص دلار است؛ آمریکا اوّل گفت دلار پول بین المللی باشد و من پشتوانه‌اش را تأمین می‌کنم؛ محقّقین می‌گویند چند سالی تأمین کرد ولی بعد رهایش کرد و فقط اسکناس چاپ کرد بدون پشتوانه؛ دلار شد یک پول جهانی بدون پشتوانه یعنی اهرم استعمار؛ الان پشتوانه‌ی دلار قدرت سیاسی است این یک پشتوانه ی استعماری است؛ در حالیکه پشتوانه‌ی پول باید طلا و منابع طبیعی باشد؛ لذا دنیا حتّی کشورهای سرمایه‌دار مثل چین و ژاپن مغلوب آمریکا هستند و نمی‌توانند بدون دلار زندگی کنند با اینکه آمریکا قدرت مالی زیادی ندارد.

جریان آزادانه‌ی خدمات تولیدی.

هر کسی هرچه می‌خواهد می‌تواند تولید کند اعم از وسایل فحشا و منکر؛ فقط بعضی چیزها خط قرمز هستند مثل بمب هسته‌ای.

توسعه‌ی صنعت گردشری.

این باعث می‌شود پای استعمارگران به همه جه باز شود.

انتقال سریع و ورود به رشد و فناوری.

ظاهرش این است که آمریکا می‌خواهد همه جا را پیشرفته کند ولی فناوری را کنترل شده صادر می‌کنند و چندین برابر پول می‌گیرند و باعث رشد خودشان و عقب‌ماندگی دیگران می‌شود.

شکل‌گیری شرکتهای بزرگ چند ملیتی.

تشدید گرایش و تمایل کشورها به عضویت در سازمانها و بلوکهای اقتصادی منطقه‌ای.

مهاجرت نیروی کار در سطح بین الملل.

شاه می‌گفت آنقدر رشد کرده‌ایم و کارهای مملکت زیاد شده که باید از خارج آدم وارد کنیم؛ لذا مثلاً پزشکهای هندی و پاکستانی می‌آوردند و افراد مختلف؛ در حالیکه ما می‌دیدیم که چقدر ایرانی بیکار هست.

10ـ گسترش ارتباطات و رسانه‌ها و فرایندهای تبادل اطلاعات در سراسر نقاط جهان و پدیدآمدن دنیای مجازی ارتباطات و اطلاعات.

11ـ ادغام و تبادل شاخصه‌های فرهنگی.

12ـ تغییر نگرشها و ایدئولوژی‌ها و هنجارها.

یعنی تغییر منکرها و معروف‌ها؛ منکرها معروف بشوند و معروف‌ها منکر بشوند.

13ـ نازکترشدن پوسته‌ی دولتها و ایجاد پیوندها میان ملل و مردم.

یعنی حکومتهای اقماری جایگاهی نداشته باشند و با مردم یکی شوند؛ لکن حقیقت این نیست بلکه کدخداسازی است.

همه ی این شاخصه ها توسط متخصصین در چند محور خلاصه شده است: بعد اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و علمی و فناوری.

با این عناوین می گویند جهانی‌سازی کنیم تا همه چیز جهانی شود ولی طوری مدیریت می‌کنند که آمریکا کدخدای دنیا شود؛ در واقع هدف از این عناوین آن است که سرمایه‌داران در همه جای دنیا پایگاه داشته باشند؛ البتّه ظاهرش این است که می‌خواهند همه‌ی دنیا و همه‌ی کشورها اینطور باشند؛ حال در این دنیای پرفریب، جمهوری اسلامی پیدا شده و می‌گوید می‌خواهیم بر اساس حقائق دین و انسانیت حکومت کنیم؛ فقط ایران در مقابل این استعمار ایستاده است؛ البتّه فشارهای اقتصادی باعث می‌شود مردم به این چیزها فکر نکنند و حتّی اردتمندان نظام گاهی خسته می‌شوند؛ ایران می‌خواهد خودش ابرقدرت شود البتّه با نگاه ارزشی و الّا ایران نیز استعمارگر می‌شود؛ ما می‌خواهیم مکتب اهل بیت را در چنین فضایی پیاده کنیم در این دنیای پرآشوب؛ اگر کسی بخواهد اینها را بفهمد باید بروز باشد؛ کسی که مثل کرم ابریشم دور خودش پیله ببندد ـ مانند خیلی از ما حوزویان ـ و دنیا را نبیند نمی‌تواند اینها را درست بفهمد؛ با نگاه سنّتی به دین، نمی‌شود اینها را درست فهمید.

حال ایران می‌خواهد به روسیه سلاح بفروشد؛ اگر بگوئیم این باعث آدمکشی می‌شود، یک نگائی جزئی و سطحی است؛ در دنیای فعلی و روابط بین الملل معادلات پیچیده‌ای وجود دارد؛ حتّی عربستان سعودی که مثلاً مرکز اسلام است چند سال پیش تاریخ رسمی کشور را از شمسی به میلادی تغییر داد؛ این در راستای همین جهانی شدن است در بعد فرهنگی؛ یعنی مسیحیت اصل است نه اسلام؛ آن هم مسیحیت پولس یعنی مسیحیت تحریف شده‌ای که چیزی جز طبیعت‌گرائی در آن نیست؛ وقتی اینها را در نظر می‌گیریم می‌فهمیم در این چهل سال چه گذشته است؛ در عین حال می‌خواهیم با آرامش و پیشرفت زندگی کنیم و دشمنان به ما کار نداشته باشند؛ اگر دشمنان به ما کار نداشتند، با این همه امکاناتی که ایران دارد الان مردم ما بهترین زندگی را داشتند؛ عمده‌ی گرفتاری های ما از همین است که می‌خواهیم در مقابل یک سیل ویرانگری که می‌خواهد دنیا را ببلعد خو.دمان را حفظ کنیم تا بلعیده نشویم؛ علت حفظ این نظام در این مدت وججود رهبری در رأس است؛ امّا اینکه بزرگان می‌گویند امید به آینده هست در فرض این است که به قدرتی برسیم که مغلوب نشویم و تأثیرگذار باشیم؛ یکی از راههای تأثیرگذاری همین است که به جایی برسیم که مثلاً به روسیه اسلحه بدهیم.

حال می‌خواهیم در فقه بررسی کنیم که این کار حلال است یا حرام؛ با نگاه متحجّرانه به دین نمی‌شود درست نظر داد؛ بدون لحاظ شخصیت حقوقی حکومت اسلامی نمی‌شود؛ و الّا باید به وضعیت اوّل برگردیم و دنیا همین را می‌گوید که باید برگردید و بگوئید اشتباه کردیم انقلاب کردیم؛ شاه در همین محورهای سیزده‌گانه داشت حکومت می‌کرد و شعار می‌داد که می‌خواهیم ترقّی کنیم و جهانی بشویم و ایران زیر نظر آمریکا بود؛ اگر بخواهیم به روسیه سلاح بدهیم می‌گویند ایران تروریست است؛ یکی از اهرمهای کدخداشدنشان همین است که مخالفین خود را متهم می‌کنند به تروریست.

حرف حضرت امام این بود که با نگاه سنّتی به دین و بدون لحاظ اوضاع و احوال زمان و مکان نمی‌توان اینها را فهمید؛ این انقلاب بر اساس همین تفکّر پیروز شد البتّه با پشتوانه‌ی یک معنویت قوی (ان تنصرو الله ینصرکم) یک فقیه خالص و مخلص که مردم فهمیدند حرفش از فطرت پاک و از حقیقت توحید خالص است تا الان هم که مانده بخاطر همین معنویت است؛ این همه هجوم و دشمنی با هر کشوری غیر از ایران می‌بود متلاشی می‌شد و تا حالا چندین حکومت عوض کرده بود؛ الان هم اگر مسؤولین و مردم همان روحیه اوّل انقلاب را داشته باشند مشکلات حلّ می‌شود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo