درس خارج فقه استاد محسن ملکی

1401/12/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فقه معاصر/تبادل نظامی /بیع سلاح

 

دوشنبه از حریم آل طاها      دو گل دارد در این ایّام دنیا

یکی در حُسن و احسان شد حَسَن نام      حسین آمد دگر، آن ذکر ایام

قال المجتبی علیه السلام: اللؤم أن لاتشكر النعمة.[1]

پستی و فرومایگی انسان به آن است که شاکر نعمتهای خدا نباشد؛ عقل نیز دلالت می‌کند که پستی انسان به ناشکری و ناسپاسی و قدرنشناسی از این هستی مبارک است.

 

خلاصه جلسه قبل

با نگاه به این مبحث مبادلات نظامی یک حکومت اسلامی با جهان غیرمسلمان نمی‌توانیم ادلّه‌ی خاصه‌ی موجود در روایات را مبنای مستحکمی برای فتوا بدانیم؛ زیرا ضدّیت نگاه شخصی و فردی به دین غالباً بر احساسات و ادراکات ما مسلمانان غلبه دارد؛ عوام و خواص، دین را در زندگی فردی معنا می‌کنند و تنها واژه‌ای که دین را از فردی نگری به اجتماعی منتقل می‌کند سیاست است؛ حضرت امام بارها می‌فرمودند آنقدر برای ما تبلیغ کرده‌اند باورمان شده است که سیاست یعنی بی‌دینی و اینکه سیاست از دین جداست.

سیاست نقطه اتصال دین با حکومت است و این عنوان، مهمترین عنوانی است که قرار است نگاه ما حوزویان را عوض کند و از دین فردی به دین اجتماعی و تشکّلی منتقل کند؛ تا این را باور نکنیم نگاه ما به آیات و روایات نگاه شخصی می‌باشد و به ما اجازه نمی‌دهد تا بتوانیم مثل حضرت امام قائل شویم به اینکه روایات عصر معصومین در وادی بعضی معاملات و توصلیات در زمان ما پاسخگو نیستند و ساکتند؛ و این سکوت نه بخاطر آن است که دین، آینده را ندیده و اوضاع و احوال بعد از حضور معصومین را لحاظ نکرده بلکه بخاطر آن است که احکام سیاست بر اساس روز بسته می‌شود همانند دیگر علوم تجربی؛ نمی‌توان گفت دین برای همه‌ی علوم تجربی برنامه دارد تا قیامت؛ دون اثباته خرط القتاد؛ چون علوم تجربی مدام تغییر می‌کنند؛ قبلا در مباحث پزشکی و بانک و بیمه و اینها گفتیم مثلاً دین در بحث پزشکی، اخلاق و رفتار پزشکی دارد و علم احکام دین، حاکم است بر همه‌ی علوم لکن در قواعد کلّی و الّا ورود تقنینی و تدوینی و قاعده‌ای به اجزاء علوم تجربی پیدا نکرده است؛ البتّه گاهی ائمّه تجربیاتشان را بیان می‌کرده اند لکن نه بعنوان امام بلکه بعنوان یک صاحب تجربه؛ و یقیناً حکومت و سیاست از علوم تجربی است و علوم تجربی در عصر و زمانی به متخصّصین فنّ در آن زمان واگذار شده است؛ بله مکتب اهل بیت، فقیه را سرپرست این قواعد تجربی قرار داده است؛ بلکه فقهاء را از این باب که می‌توانند در سیاست صاحب تجربه باشند همچون یک عالم به علوم تجربی، حاکم قرار داده است؛ در نتیجه سیاست و علم تدبیر امور، فعلی است نه اقتضائی و انشائی و تعبدی؛ در زماننا هذا با اعتقاد به اینکه سیاست ما عین دیانت ماست و سیاست لازمه لاینفک دین است نهایةً سیاست رحمانی و مبتنی بر توحید و اعتقاد به مبدأ و معاد که جامعه را مدیریت و بشریت را به خیر و صلاح دعوت کند؛ این سیاست پاک در این دنیای پرآشوب احکام اولیه‌ای دارد و احکام ثانویه‌ای همانند بقیه احکام.

قال النبی صلی الله علیه و آله و سلم: يأتي على الناس زمان يكون الناس فيه ذئابا فمن لم يكن ذئبا أكلته الذئاب.[2] زمانی می‌آید که مردم همه گرگ می‌شوند؛ اگر تو گرگ نباشی گرگها تو را می‌خورند؛ این برای شخصیتهای حقیقی است امّا با نگاه به شخصیتهای حقوقی، مثلاً حکوت بخواهد گرگ نباشد و آسیب نزند بلکه بتعبیر فلانی اسلام رحمانی باشد یعنی رحمانی مطلق، نابودش می‌کنند؛ البتّه نه اینکه ظلم کند امّا باید از خودش دفاع کند و اگر نیاز باشد حمله کند؛ نمی‌شود مثل کبک سر را در برف فرو برد و حقائق دنیا را ندید و گفت امام به اصحابشان فرمودند اسلحه نفروشید و این تعبّدی است؛ مگر اینکه صورت مسأله را پاک کنیم و بگوئیم این حکومت در عصر غیبت مشروع نیست و سیاست جزء دین نیست.

روایت هند سراج

و عنهم عن أحمد بن محمّد عن ابن محبوب عن علي بن الحسن بن رباط عن أبي سارة عن هند السراج قال: قلت لأبي جعفر عليه السلام: أصلحك الله إنّي كنت أحمل السلاح إلى أهل الشام فأبيعه منهم فلمّا عرفني الله هذا الأمر ضقت بذلك و قلت: لاأحمل إلى أعداء الله فقال لي: إحمل إليهم فإنّ الله يدفع بهم عدونا وعدوكم ـ يعني: الروم ـ و بعه فإذا كانت الحرب بيننا فلاتحملوا فمن حمل إلى عدونا سلاحاً يستعينون به علينا فهو مشرك.[3]

این روایت سنداً مجهول است بخاطر ابن رباط که مردّد است بین حسن و حسین و علی و یونس و عبدالله؛ و هیچکدام معلوم الحال نیستند؛ و همچنین ابی ساره که مردّد است بین ابی ساره غزّال و ابی ساره مطلق.

امّا دلالتاً مطابق با آن چیزی است که میتواند مؤیّد باشد؛ میفرماید: إحمل إليهم فإنّ الله يدفع بهم عدونا وعدوكم يعني الروم؛ شام با روم میجنگد و راوی میپرسد: به شامیها اسلحه بفروشیم؟ حضرت میفرمایند بله! خدا بوسیله آنها دشمن ما را از ما دور میکند؛ این در دورهای است که اصحاب ائمه حکومت نداشتند؛ فقط بصورت یک فرقهای بودند به نام پیروان اهل بیت که همیشه دستخوش تهمت قرار می گرفتهاند؛ در چنین شرائطی اگر رومیها مسلط میشدند شیعیان را هم نابود میکردند؛ لسان امام لسان حکومتی نیست چون شرائط آن زمان، شرائط حکومتی نبوده است؛ این روایت یک حکم ناظر به حکومت نیست لذا دلیل بر مانحن فیه نیست لکن میتواند مؤیّد باشد به اینصورت که الآن با فروش سلاح به روسیه، آمریکا و اسرائیل را از خودمان دور میکنیم.

حکومت بدون لحاظ مقتضیات زمان جکومت اسلامی نیست؛ بنابراین از مصادیق علوم اسلامی است و به عصر و زمان خودش واگذار شده است؛ آری اسلام مصداق مشخّص کرده و فرموده حکومت اگر میخواهد در دوران غیبت کبری مورد تجربه قرار بگیرد باید صاحبان تجربهی فقیه با عنوان فقاهت بشوند عالمان علم سیاست و حکومت؛ اینجاست که شهید صدر بحث منطقة الفراغ را مطرح کرده است؛ یعنی به فقیه واگذار شده و او میتواند قانون بسازد؛ نهایةً اشکالی به شهید وارد است که وقتی میگوید فقیه قانون گذاری کند، این را از وحی منقطع میکند؛ بنده قبلاً هم گفتم که از وحی منقطع نیست؛ بحث منطقة الفراغ در وادی اجراست؛ و در وادی تأسیس، قواعدی که بحسب موضوعات جدید توسّط فقیه تولید میشود ولی فقیه با پشتوانهی وحی و رجوع به عمومات موجود در ادلهی نقلی اینها را تولید میکند؛ منطقة الفراغ یعنی دست فقیه باز است چون موضوع جدید و مستحدثه است و در زمان معصوم بشکل صریح و واضح بیان نشده است؛ و اگر امام معصوم بخواهد حکم آنها را بگوید باید حضور داشته باشد و حال که حضور ندارد به فقیه واگذار شده است؛ لکن از نظرات شخصی و احساسات و هوا و هوس که نیست؛ بلکه از مبانی است حداقل عقلی یا عقلائی است؛ و عقل یکی از ادلّهی استنباط است.

 

روایت محمد بن قیس

و عنهم عن أحمد بن محمّد عن علي بن الحكم عن هشام بن سالم عن محمّد بن قيس قال: سألت أباعبد الله عليه السلام عن الفئتين تلتقيان من أهل الباطل أبيعهما السلاح؟ فقال: بعهما ما يكنهما الدرع و الخفين و نحو هذا.[4]

این روایت سنداً معتبر است و دلالتا می‌گوید: در زمان جنگ بین دو فرقه‌ی باطل به آنها اسلاح نفروش؛ این در فرضی است که زمینه ضرر و زیان برای شیعیان وجود دارد؛ یا مصداق کمک به ظالم و بی‌رحمی و آدمکشی بوده است.

 

روایت حسن بن محمد سراج

و عنهم عن أحمد بن محمّد عن أبي عبدالله البرقي عن السراج عن أبي عبدالله عليه السلام قال: قلت له: إنّي أبيع السلاح قال: لاتبعه في فتنة.[5]

سنداً مجهول است و دلالتاً می‌گوید در زمان فتنه سلاح نفروش.

فتنه قدر متیقّنش بین خود شیعیان است؛ ممکن است بین دو گروه شیعه جنگ شود و شیعه‌ی دیگری بخواهد به آنها سلاح بفروشد.؛ آیا می‌توان گفت این مطلق است و هر فتنه‌ای را شامل می‌شود؟ اینجاست که حضرت امام فرمود یا مقیّد می‌شود یا طرد می‌شود؛ با توجّه به مقدّماتی که گذشت که علم حکومت و سیاست از علوم تجربی است نه تعبّدی؛ اینها جزء توصّلیات و معاملات است؛ موضوعاتی است که بحسب زمان پدید می‌آیند و دین باید توسّط چراغ راهنمایش که در عصر غیبت فقهاء هستند مدیریت شود

 

روایت ابی القاسم صیقل

محمّد بن الحسن بإسناده عن محمّد بن أحمد بن يحيى عن محمّد بن عيسى عن أبي القاسم الصيقل قال: كتبت إليه إنّي رجل صيقل أشتري السيوف و أبيعها من السلطان أجائز لي بيعها ؟ فكتب: لا بأس به.[6]

سنداً مجهول است هم بخاطر خود ابن قاسم که مردّد است بین ابن القاسم بن القاسم صیقل و بین قاسم بن ابی القاسم.

و دلالتاً می‌فرماید به حاکم جور می‌توانی سلاح بفروشی؛ آیا می‌توان گفت این تعبّدی است؟ از طرفی امام در منصب حکومت نبوده‌اند؛ لذا گفتیم اینها قضایا فی واقعة هستند.

 

روایت علی بن جعفر

علي بن جعفر في كتابه عن أخيه موسى عليه السلام قال: سألته عن حمل المسلمين إلى المشركين التجارة قال: إذا لم يحملوا سلاحاً فلا بأس.[7]

این روایت با سند شیخ طوسی معتبر است:

حسین بن عبیدالله: استاد شیخ طوسی

احمد بن محمد یحیی عطار: ثقة.

محمد بن یحیی: ثقة.

امرکی نیشابوری بوفکی: از شخصیتهای شیعه.

امّا دلالتاً حضرت می‌فرمایند سپر و زره و اینها بفروش ولی سلاح نفروش؛ یا بخاطر اینکه مشرک هستند و خطری برای شیعه می‌شوند چون در شرائطی بوده که بر علیه شیعه استفاده می کرده‌اند.

 

روایت انس بن محمد

محمّد بن علي بن الحسين بإسناده عن حماد بن عمرو و أنس بن محمّد عن أبيه جميعاً عن جعفر بن محمّد عن آبائه عليهم السلام ـ في وصية النبي صلى الله عليه وآله لعلي عليه السلام ـ قال: يا علي كفر بالله العظيم من هذه الأمة عشرة: القتات ـ إلى أن قال ـ و بائع السلاح من أهل الحرب.[8]

سنداً انس مجهول است؛ طریق شیخ به انس نیز دارای مجاهیل است.

امّا دلالتاً می‌فرماید دو گروه از امّت من کافر هستند یکی کسی که به اهل جنگ سلاح بفروشد.

شاید منظور پیامبر این است که به گروههایی سلاح بفروشد که برای حکومت جامعه مشکل درست می‌کند؛ این تعبّدی نیست؛ اگر بخواهیم اطلاق‌گیری کنیم باید همان که قبلاً گفتیم که شخصیت حقوقی حکومت اسلامی را لحاظ نکنیم.

شیخ حرّ در ذیل روایت می‌فرماید از مصادیق اعانه‌ی بر ظلم است؛ یعنی اگر بیع سلاح کمک به ظالم در ظلمش باشد جائز نیست؛ اگر ظلم آن کشور را ببینیم ولی ظلم به خودمان را نبینیم باید بگوئیم به ظالم کمک نکن ولو حکومت اسلامی از بین برود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo