درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1400/06/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: العام و الخاص/صيغة العامّ /لفظ کل

 

نکته چهارم

تعریف عام و خاصّ قبلاً بیان شد؛ گفتیم عام عبارت است از لفظی که دلالت دارد بر شمول و توسعه؛ و به سه صورت تصوّر می‌شود: استغراقی، مجموعی و بدلی؛ هرسه در یک حقیقت مشترک هستند و آن اینکه شمول آنها نسبت به افرادشان عرضی و علی السویه است؛ أیّ الرجل، جمیع الرجال و کلّ رجل، هرسه شمولشان عرضی است و فرمایش محقّق عراقی قابل دفاع نیست؛ و فرمایش شیخ و من تبعه، متین و وجیه است؛ انطباق لفظ عام بر افرادش در هرسه علی السویه است.

صیغ عام

الفاظی مانند کلّ، جمیع، أیّ و امثال اینها واضح است که از الفاظ عام هستند؛ امّا کلماتی همچون ثلاثه، اربعة، عشرة، عشرون، ثلاثون و امثال اینها که در معنای آنها نوعی از عمومیّت وجود دارد، آیا جزء الفاظ عام هستند یا نه؟ همانطور که تقریباً همه‌ی اعاظم بالإتّفاق گفته‌اند، کلمه‌ی عشره و عشرون عام نیست زیرا لفظ عام چند خصوصیّت دارد:

اوّلاً انطباق عام بر همه‌ی افرادش علی السویه است.

ثانیاً افرادش مفرد هستند.

ثالثاً عنوان عام بر تک تک افراد منطبق است.

عنوان عشره اینطور نیست؛ زیرا بر یک فرد منطبق نمی‌شود؛ مگر اینکه مثلاً بگوییم عشره دلالت می‌کند بر ده تا ده تایی؛ ولی در عام چنین چیزی نداریم زیرا افراد عام، فرد هستند.

جمع بندی

نمیتوانیم عشره را از الفاظ عام بدانیم زیرا: اوّلاً: کلمه‌ی عشره عدد است و هر عددی نیاز به معدود دارد و بدون آن مبهم است و لفظ مبهم نمی‌تواند مدلول داشته باشد.

ثانیاً لفظ عدد، لفظی آلی است نه استقلالی و ملحق می‌شود به حروف لذا وجود ربطی دارد نه وجود استقلالی؛ ولی الفاظ عام معانی استقلالی دارند؛ در معانی حرفی اگر قائل به شمول شویم از باب اطلاق و مقدّمات حکمت است؛ امّا شمول الفاظ عام بالوضع است.

ثالثاً در عدد باید نقل کلام شود به معدود زیرا معدود است که معنای استقلالی دارد مثلا «ثلاثة رجال» یا «ثلاث نساء»؛ در اینجا محلّ بحث رجال و نساء است که باید بحث شود که آیا عام هست یا نه؛ و غالب معدودات مذکور برای لفظ عشره، شمول در آنها تصوّر ندارد.

نکته پنجم

آیا الفاظی هست که برای عموم وضع شده باشند؟ برخی از الفاظ در اینجا محلّ نزاع است:

لفظ «کُلّ»

لفظ کلّ از جمله الفاظی است که ادّعا شده برای عموم وضع شده است؛ و هرکجا بیاید خودش و مدخولش باهم دلالت بر شمولیّت و عمومیّت دارد بنحو استغراقی.

سؤال: آیا لفظ کلّ به تنهایی برای عموم وضع شده است یا با مدخولش؟

جواب: اوّلا کلّ به تنهایی معنای واضحی ندارد و دلالتش ناقص است و بدون مدخول کامل نمی‌شود؛ و وقتی که با مدخول معنایش کامل شد، یک مرکّب اضافی پدید می‌آید که مضاف الیه دلالت دارد بر ماهیات خارجی؛ و مضاف تبیین کننده‌ی آن ماهیت خارجی است از جهت مقدار؛ در نتیجه لفظ کلّ مانند عدد است نهایةً چون لفظ کلّ محدود به حدّی نیست، تمام افرادی که برای معدود تصوّر می‌شود توسّط کلّ بیان می‌گردد و کلّ می‌گوید باید تمام افراد مدخول اراده شوند؛ پس لفظ کلّ یک مضافی است که محدوده‌ی مضاف الیه را مشخّص می‌کند لذا در ظاهر مرکّب اضافی است ولی در واقع مرکّب مزجی است و از الفاظی است که فانی در مدخول است و دائره‌ی افراد مدخول را مشخّص می‌کند؛ لذا باید گفت اگر لفظ کلّ وضع شده باشد برای عموم، همراه با مدخول است زیرا با قطع نظر از مدخول، موضوع له ندارد.

درنتبجه می‌توان گفت لفظ کلّ با مدخولش برای عموم وضع شده است.

تلخّص ممّا ذکرنا امران

اوّلاً لفظ کلّ به تنهایی همانند لفظ عدد است لذا در باب وضع به تنهایی تصوّر نمی‌شود.

ثانیاً اگر لفظ کلّ وضع شده باشد برای عموم، بشکل مرکّب مزجی است یعنی کلّ همراه با مدخولش.

ان قلت در کلمات محقّقین آمده که لفظ کلّ وضع شده است برای عام؛ یعنی عموم و شمول موضوع له برای لفظ کلّ است؛ پس لازم نیست مضاف الیه را لحاظ کنیم.

قلت تصوّر عمومیّت در کلّ بماهو کلّ محال است زیرا خودش به تنهایی افرادی ندارد همانند لفظ شمول؛ و اگر فرد نداشته باشد اصلاً عموم پدید نمی‌آید؛ لذا گفتیم مانند مرکّب مزجی است که مضاف، فانی در مضاف الیه است و بدون آن معنا و مفهومی ندارد؛ با فانی شدن در مدخول، یک موضوع له برای آن تصوّر می‌شود که مرکّب از دو چیز است: شمول و فرد؛ کلّ رجل یعنی هر فردی که برای رجل تصوّر می‌شود؛ این معنا دو تا دالّ دارد: کلّ و رجل؛ به بیان دیگر در باب کلّ، می‌توان دو دالّ و دو مدلول تصوّر کرد؛ پس لفظ کلّ می‌تواند برای عموم وضع شده باشد لکن همراه با مدخولش.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo