درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1400/10/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: العام و الخاص/الخطابات الشفاهية /ادواة خطاب

 

فصل هل الخطابات الشفاهية مثل يا أيها المؤمنون تختص بالحاضر مجلس التخاطب أو تعم غيره من الغائبين بل المعدومين. فيه خلاف و لا بد قبل الخوض في تحقيق المقام من بيان ما يمكن أن يكون محلا للنقض و الإبرام بين الأعلام. [1]

 

آیا خطابات شفاهیه که بشکل مشافهه بین مخاطب و متکلّم در ادله‌ی شرعیه وجود دارد مثل کاف خطاب و منادی، مخصوص به مشافهین و حاضرین در زمان معصومین است یا شامل غائبین و معدومین نیز می‌باشد؟ مرحوم آخوند ابتداءً محلّ نزاع را با سه وجه بیان می‌کند: دو وجه عقلی و یک وجه لفظی:

وجه اوّل

آیا مخاطبة با معدوم جائز است یا نه؟ معدوم اعمّ از غیرموجود و غائب از مجلس تخاطب.

وجه دوّم

آیا توجّه تکلیف به معدوم ممکن است؟ یعنی انسانی که وجود ندارد بالفعل او را بعث و زجر کنیم.

وجه سوّم

آیا خطاباتی را که در ادبیات برای مخاطب وضع شده اند مانند کاف خطاب و حرف نداء، می‌توان برای معدوم و غائب بشکل حقیقی استعمال کرد؟

امّا وجه اوّل یعنی تخاطب با معدوم، عقلاً محال است؛ بله! از نظر شعر و خیال و توهّم صحیح است زیرا کذب در شعر اشکال ندارد؛ بلکه اعذبه اکذبه.

امّا وجه دوّم یعنی تکلیف معدوم، سالبه به انتفاء موضوع است؛ تکلیف یعنی بعث و زجر؛ این دو فعل هستند و در جایی معنا دارد که زمینه‌ی مطاوعه باشد یعنی کسی باشد که منبعث و منزجر شود؛ وقتی مخاطبی وجود ندارد، تکلیف عبث و لغو است. پس تکلیف فعلی ممکن نیستغ امّا در مراحلی که برای حکم مطرح است: اقتضاء، انشاء، فعلیّت و تنجز:

*در مرحله‌ی فعلیّت ممکن نیست؛ عقل می‌گوید نمی‌توان معدوم را امر و نهی کرد.

*در مرحله‌ی انشاء ممکن است؛ حکم بعنوان یک قضیه‌ی حقیقیه انشاء شود برای همه اعمّ از موجودین و معدومین؛ بتعبیر آخوند انشاء قلیل المؤونه است؛ انشاء یعنی جعل در عالم ثبوت؛ حکم انشائی برای مکلّفین موجود فعلیّت پیدا می‌کند و برای مکلّفین معدوم بعد از وجود به فعلیّت می‌رسد؛ برای مکلّفین موجود بالفعل است و معدومین بالقوّه؛ لکن نزاع ما در تکلیف انشائی نیست بلکه در فعلی است.

امّا وجه سوّم (که مورد بحث ماست بعنوان یک بحث لفظی) که آیا الفاظ خطاب وضع شده‌اند برای خصوص مشافهین یا اعمّ از حاضرین و غائبین؟ اکثر محقّقین اصولی بر طبق مرام آخوند مشی کرده و بحث را پیش برده‌اند.

اوّلین مطلبی که آخوند فرموده این است که متکلّم در یک مجلس تخاطب خصوصاً با توجّه به اینکه اراده‌ی تفهیم دارد، نمی‌تواند غیرمخاطب را هم اراده کند؛ آنچه یقیناً مخاطب این تخاطب قرار دارد حاضرین در مجلس تخاطب هستند؛ لکن باید ببینیم الفاظ ادبیات عرب که در آیات و روایات بکار رفته‌اند، مثل حروف نداء و ضمایر خطابی، وضع شده‌اند برای خصوص مخاطبین حاضر موجود یا اعمّ از آنها و غائبین بشکل قضیه‌ی حقیقیه؟ از فرمایشات آخوند و عده‌ای دیگر استفاده می‌شود که الفاظی مانند «یا ایها الذین آمنوام و «یا ایها الناس» برای خصوص مخاطبین بالفعل وضع نشده‌اند بلکه بعنوان قاعده‌ی کلی وضع شده‌اند برای همه‌ی مخاطبین؛ بنابراین نزاع لفظی است؛ امّا ثمره ی این نزاع چیست؟

اگر اعمّیت الفاظ اثبات شود، می‌توان از آیات و روایات در هر عصر و زمانی حکم شرعی را اثبات کرد و بعنوان یک قضیه‌ی حقیقیه گفت هم زمان حضور و هم زمان غیبت را شامل می‌شود؛ بنابراین رجوع فقهاء به آیات و روایات برای استنباط احکام شرعی صحیح است؛ امّا اگر مخصوص مشافهین باشد، دست ما از ادله کوتاه می‌شود و استعمال اینها برای زمان ما مجاز است و از مجاز نمی‌توان حقائق احکام الهی را کشف کرد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo