درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1400/10/04

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: العام و الخاص/الخطابات الشفاهية /ثمره ی نزاع

 

متن کفایه

فصل ربما قيل إنه يظهر لعموم الخطابات الشفاهية للمعدومين ثمرتان‌: الأولى‌ حجية ظهور خطابات‌ الكتاب لهم كالمشافهين؛

و فيه أنه مبني على اختصاص حجية الظواهر بالمقصودين بالإفهام و قد حقق عدم الاختصاص بهم و لو سلم فاختصاص المشافهين بكونهم مقصودين بذلك ممنوع بل الظاهر أن الناس كلهم إلى يوم القيامة يكونون كذلك و إن لم يعمهم الخطاب كما يومئ إليه غير واحد من الأخبار.[1]

خلاصه جلسه قبل

کلام در خطابات شفاهیه بود که آیا شامل معدومین و غائبین هم میباشد یا نه؛ مرحوم آخوند این را به سه وجه بیان نمود دو وجه عقلی و یک وجه لفظی؛ صاحب کفایه فرمود: برای این بحث دو ثمره ذکر شده است: ثمرهی اول این بود که اگر اعمیت خطابات ثابت شود نتیجهاش حجّیت ادلهی شرعیه است برای غائبین مثل زمان ما و الّا فلا.

مرحوم آخوند به این ثمره اشکال کرده و اکثر محقّقین اشکال را وارد میدانند؛ میفرماید:

اوّلاً این ثمره متوقّف بر این است که بگوییم حجّیت خطابات، مختصّ به مقصودین به افهام است؛ خب مقصود به افهام خود پیامبر و نهایةً مردم زمان پیامبر بودهاند؛ در اینصورت باید بحث شود که برای ما چگونه حجّت است؛ لکن حجّیت ظواهر مختصّ به مشافهین نیست بلکه اعمّ از مشافهین و غائبین است بتعبیری برای مقصودین بالعمل است.

ثانیاً سلّمنا این مبنا را بپذیریم؛ امّا مقصودین به افهام فقط مشافهین نیستند؛ و الّا شامل همهی مکلّفین همان زمان هم نمیشد بلکه فقط حاضرین در مجلس را شامل میشد.

و کیف کان محقّق قمی قائل شده است که حجّیت ظهورات مخصوص مقصودین به افهام است لذا بعد باید بحث کنیم که آیا خطابات قرآنی و حدیثی مخصوص حاضرین در زمان معصومین است یا برای همه است؟

فأيّ ثمرة للنزاع بين القول بكونه حقيقة في الأعمّ أو مجازا في خطاب الملفّق من الموجود و المعدوم، أو عدم الشّمول أصلا، و ثبوت الاشتراك من الخارج؟ قلت: يظهر الثّمرة في فهم الخطاب، فإنّ خطاب الحكيم بما له ظاهر، و إرادة غيره بدون قرينة، قبيح. و ربّما يذكر هنا ثمرة أخرى‌، و هو أنّ شرط اشتراك الغائبين للحاضرين في الشرائع و الأحكام مع قطع النظر عن الورود بخطاب الجمع، هو أن يكونا من صنف واحد.[2]

این مطلب در خود قرآن آمده است که آیات مقصود به افهام اصطلاحی فن خطابی در قالب الفاظ و مخصوص مشافهه نیست؛ ﴿أُوحِيَ إِلَيَّ هذَا الْقُرْآنُ لِأُنْذِرَكُمْ بِهِ وَ مَنْ بَلَغ﴾[3] انذار هم برای حاضرین است (کُم) و هم کسی که بعداً به او برسد (من بلغ) یکی از مواردی که باید خرقهی محدود مباحث لفظی را شکافت و از این پوسته بیرون آمد، در همین خطابات موجود در آیات و رویات است؛ از نظر ادبی ضمیر کم برای مخاطب است و برای غائب بکار نمیرود؛ باید از این غالب خارج شد توسّط روح کلام؛ گاهی روح کلام پوستهی آن را تحت شعاع قرار داده و قواعد ادبی را توسعه میدهد.

 

ثمرهی دوّم: جواز تمسّک به اطلاق و عموم.

آیا ما که در زمان پیامبر و معصومین نبودیم، میتوانیم به اطلاقات و عمومات آیات و روایات عمل کنیم؛ اگر خطابات اعم باشند تمسّک به عموم جائز است و الّا فلا.

ثمرهی اوّل مربوط به ظهورات لفظی بود و ثمرهی دوّم ظهورات اطلاقی.

طبق مبنای میرزای قمی این ثمره صحیح است؛ باید ابتداءً بگوییم ظهورات قرآنی و روائی مخصوص مشافهین نیست بلکه شامل معدومین نیز میشود؛ نظریهی میرزای قمی باعث میشود که این بحث پیش بیاید لذا این نزاع ثمره دارد.

امّا مرحوم آخوند این ثمره را نیز نفی میکند و میفرماید ما میدانیم خطابات، مقیّد به زمان پیامبر و معصومین نشده و مختصّ به مدینه نیست؛ زیرا در متن آیات قید مزاحم با اطلاق وجود ندارد؛ لو کان لبان؛ لذا نیازی به این این بحث نیست.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo