درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1401/07/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/أحكام القطع /مقدمه

 

بعد ما تم البحث حول صغری قیاس الاستنباط و هو تشخیص الدلالات؛ در سالهای گذشته مبانی صغروی استنباط احکام را بررسی کردیم بر طبق کفایه؛ دلالات را بررسی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که دلالات بر دو قسمند: دلالات قطعیه و دلالات ظنیه.

بحث بعدی مباحث حجّیّت و بحث از اعتبار و حجّیّت ادله است؛ دلالات قطعیه بر اساس نص تولید می‌شوند و احتمال خلاف در دلالات الفاظ وجود ندارد؛ و قد تبیّن ممّا ذکرناه که اهمّ مباحث دلالات در باب استنباط احکام، دلالات لفظیّه است و اغلب دلالات لفظیّه، ظنّیّه هستند نه قطعیّه؛ نصوص در باب استنباط احکام زیاد نیستند؛ اکثر ادلّه‌ی لفظی ظهوراتند؛ مانند ظهور جمله‌ی شرطیه بر مفهوم، ظهور امر در وجوب، ظهور نهی در حرمت، ظهور مشتق در خصوص ما تلبس بالمبدأ فی الحال، ظهور لفظ کلّ در عموم، ظهور نکره در اطلاق و غیره.

ظهورات، در مباحث الفاظ مشخّص شدند؛ امّا این سؤال باقی می‌ماند که آیا ظهور برای استنباط مفید است؟ زیرا ظاهر، ظنّی است و در باب استنباط احکام به دلیل معتبر نیاز داریم که حجّت باشد؛ لذا باید سراغ مباحث حجّت برویم و از حجّیّت ظهورات بحث کنیم؛ دلالت ممکن است لفظی باشند که اغلب دلالات نیز لفظی‌اند و ممکن است غیرلفظی باشند.

علی کلّ حال واسطه در استنباط احکام، دلالت است و این دلالت باید تأمین شود از جهت اعتبار و حجّیّت؛ در مباحث الفاظ علم اصول به ظهورات رسیدیم و دیدیم که این ظهورات در استنباط احکام مهمّ هستند لکن ظنّی می‌باشند لذا باید ببینیم حجّت هستند یا نه.

لکن بحث فعلی مخصوص ظهورات نیست بلکه مانحن فیه یک بحث عامی است که هم شامل ظهورات و حتّی قطع می‌شود و هم جایی که نه قطعی هست و نه ظهوری مثل اصول عملیّه که برای رفع تحیّر است؛ لذا مباحث حجت دو دسته می‌شود:

اوّل: دلالات که جنبه‌ی اثباتی دارند و ناظر به واقعند که از آنها تعبیر می‌شود به ادلّه‌ی اجتهادی یا ادلّه‌ی احرازی یا امارات.

دوّم ادلّه‌ی فقاهتی که فقط رافع تحیّرند و احرازی نیستند؛ باید ببینیم اصول عملیّه برای رفع تحیّر اعتبار دارند و می‌توانیم به آنها عمل کنیم با اینکه هیچ نظری به واقع ندارند نه احتیاط نه برائت و نه استصحاب؛ بلکه اینها فقط موقعیّت تحیّر را از بین می‌برند.

بتعبیر دیگر در مباحث قبل دلیلیّت تصوّری و صغروی ظهورات احراز شد؛ در این بحث می‌خواهیم تصدیق کنیم این دلیلیّت را؛ تا اینجا تصوّر بود و از اینجا تصدیق؛ و منطق همین است تصور و تصدیق.

یک محقّق حوزوی باید استفراغ وسع کند در علم اصول هم در تصوّرات هم در تصدیقات؛ در نتیجه به جایی می‌رسد که عقلش به او می‌گوید در زمان غیبت کبری باید وظایفت را به همین شکل مشخّص کنی و به آنها عمل کنی و بعد از اطمینان اگر کسی هم به تو مراجعه کرد با اطمینان به او بگویی که مثل تو عمل کند بعنوان مقلّد.

این ساختار مباحث علم اصول است که بر اساس کلام مرحوم آخوند مقصد سادس را شروع می‌کنیم؛ تا اینجا 5 مقصد را گذراندیم:

اوّل: اوامر.

دوّم: نواهی.

سوّم: مفاهیم.

چهارم: عام وخاص.

پنجم مطلق و مقیّد.

تمام این پنج مقصد مباحث صغروی و تصوّری بود و نتیجه‌اش این شد که «هذا ظاهر» ؛ لکن به این مقدار برای استنباط کافی نیست بلکه باید اثبات کنیم «کلّ ظاهر حجّة» ؛ این یکی از مباحث مقصد ششم است. سیأتی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo