درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1401/09/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/أحكام القطع /قطع طریقی موضوعی

 

خلاصه جلسه قبل

کلام در اخذ علم به یک حکم در موضوع همان حکم بود؛ اگر هردو در یک مرحله باشند محال است؛ و اگر در دو مرحله باشند محلّ بحث است یعنی قطع به حکم در یک مرحله موضوع همان حکم باشد در مرحله‌ای دیگر؛ محقّق خوئی فرمود اخذ قطع به حکم انشائی در موضوع حکم فعلی مستلزم دور است: اذا قطعت بوجوب الانشائی للحج وجب علیک الحج بوجوب الفعلی؛ علم به حکم انشائی موضوع حکم فعلی قرار گرفته و حکم فعلی متوقّف شده بر علم به حکم انشائی؛ می‌فرماید این دور است زیرا فعلیّت حکم با تحقّق خارجی است یعنی وقتی در خارج مستطیع شد حجّ در حقّ او فعلی می‌شود چون استطاعت شرط وجوب است نه واجب؛ کسی که مستطیع شد حجّ برایش وجوب فعلی دارد؛ سپس علم پیدا می‌کند به اینکه در اسلام هرکس استطاعت پیدا کند حجّ بر او واجب می‌شود؛ علم شرط وجوب نیست بلکه شرط تنجّز است؛ لذا اگر بداند و انجام ندهد عقاب می‌شود؛ این فرمایش محقّق خوئی است؛ طبق این بیان دور می‌شود؛ این یک قضیه شرطیه است که مقدّم و تالی دارد: اذا علمتُ بوجوب الحج فی عالم الانشاء یجب علیّ الحج بوجوب الفعلی؛ در جمله شرطیه، تالی متوقّف است بر مقدّم؛ وجوب فعلی متوقّف می‌شود بر علم؛ از طرفی علم نیز متوقّف است بر وجوب فعلی؛ چون باید وجوب فعلی موجود باشد تا علم به آن پیدا کنیم و تنجّز حاصل شود؛ و هذا دور.

امّا صاحب کفایه و خیلی از محقّقین می‌فرمایند قطع به حکم انشائی موضوع واقع می‌شود برای حکم فعلی و دور لازم نمی‌آید چون این دو حکم در دو مرحله هستند؛ طبق این مبنا که فعلیّت وجوب متوقّف است بر علم مکلّف، دور نیست؛ هم وجوب انشائی متوقّف بر علم است هم وجوب فعلی؛ تا وقتی علم به حکم نداشته باشیم نمی‌توانیم بگوئیم خدا حجّ را بر مکلّفین واجب کرده است حتّی وجوب انشائی را نمی‌توان خبر داد؛ حال این علم را موضوع قرار بدهیم و بگوئیم هرگاه علم پیدا کردی بر وجوب انشائی حجّ، علم پیدا می‌کنی به وجوب فعلی آن؛ پس حکم فعلی متوقّف بر علم مکلّف است نه صرف وجود موضوع در خارج یعنی مکلّف مستطیع؛ طبق این مبنا اصلاً دور نیست بلکه لازم لاینفک است باعتبار شرط یعنی استطاعت؛ خداوند برای همه‌ی انسانها بشکل قضیه حقیقیه وجوب حجّ را جعل کرده است؛ امّا مکلّف خبر ندارد و استطاعت نیز در همان عالم جعل، شرط است؛ و دو مرحله برای حکم وجود دارد: انشاء و فعلیّت؛ اوّل می‌فهمد اصل حجّ جعل شده است؛ سپس توجّه می‌کند به اینکه استطاعت شرط آن است؛ بمجرّد اینکه علم پیدا می‌کند به عالم جعل و انشاء، علم پیدا می‌کند که حجّ بالفعل بر او واجب است چون مستطیع است؛ قاعده این است که اوّلا الحج واجب علی الناس؛ و ثانیا ذلک الحج واجب لکلّ مستطیع؛ به این دو قاعده علم پیدا می‌کند؛ علم به عالم جعل و انشاء مستلزم علم به فعلیّت آن حکم است؛ هردو در عالم مفاهیمند؛ علم به یک مرحله را مقدّم قرار می‌دهیم برای تالی که در مرحله بعد قرار دارد؛ لذا دور لازم نمی‌آید.

مکلّف اگر به عالم انشاء علم پیدا کند به فعلیّتش نیز علم پیدا می‌کند؛ بعبارة أخری علم به عالم انشاء، اجمالی است و علم به عالم فعلیّت، تفصیلی است؛ تفصیلاً می‌فهمد که باید حجّ انجام دهد؛ اگر علم اجمالی مقدّمه قرار بگیرد برای علم تفصیلی، مستلزم دور نیست؛ این مبنای صاحب کفایه و صاحب منتقی است که می‌گویند دور نیست؛ و محذوری پیش نمی‌آید یا همین ملاک که علم ملاک فعلیت باشد یعنی دوتا فعلیّت است: فعلیّت در عالم جعل و فعلیّت در عالم خارج.

فعلیّت در خارج به تحقّق موضوع است مثلاً فعلیّت خارجی حجّ متوقّف بر وجود مکلّف مستطیع است ولی فعلیّت در عالم جعل متوقّف بر علم است؛ کسی که علم اجمالی پیدا کند به حکم وجوب حج: لله علی الناس حجّ البیت، علم تفصیلی پیدا می‌کند که حجّ بر او واجب است اگر مستطیع باشد.

امّا اگر بگوئیم فعلیّت متوقّف بر وجود خارجی است و اصلاً حکم فعلی یعنی تحقّق خارجی، این مبنای محقّق خوئی است که فرمود دور است؛ از یک جهت فرمایش ایشان قابل دفاع است و آن بحث واجب مطلق و مشروط است؛ در واجب مشروط گفتیم واجبی است که وجوبش مشروط است و مثالش همین استطاعت بود که تا استطاعت نباشد وجوبی نیست؛ امّا وجوبی نیست یعنی در عالم جعل یا خارج؟ محقّق خوئی می‌فرماید در عالم خارج وجوب نیست؛ در خارج باید بالفعل وجوب باشد و این در صورتی است که استطاعت خارجی باشد؛ استطاعت ذهنی و تصوّری که تأثیری ندارد؛ وقتی استطاعت خارجی محقّق شد امر به حجّ برای مکلّف فعلی می‌شود.

یک نظریه دیگر این است که فعلیّت دو مرحله دارد: فعلیّت خارجی یا تکوینی و فعلیّت تشریعی؛ فعلیّت تشریعی با تحقّق شرط است یعنی با ملاحظه‌ی استطاعت؛ حجّ بدون ملاحظه‌ی استطاعت، وجوبش فقط انشائی است و با ملاحظه‌ی استطاعت وجوبش فعلی می‌شود؛ انشائی فقط مربوط به عالم جعل است؛ ولی فعلی دو موقعیّت دارد: موقعیّت مفهومی یا ثبوتی و موقعیت اثباتی؛ ثبوتی‌اش همین است که در عالم ثبوت استطاعت را به آن ضمیمه می‌کنیم این باعث می‌شود که واجب، واجب مشروط شود؛ الحج واجب لکلّ مکلّف لکن مشروط بالاستطاعة؛ یعنی در عالم ثبوت فعلی می‌شود؛ و در عالم اثبات به تحقّق خارجی است؛ اینجا محلّ بحث است که آیا واجب مشروط در عالم جعل وجود دارد یا خیر؛ سیاتی.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo