درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1401/09/12

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/أحكام القطع /قطع قطاع

 

خلاصه جلسه قبل

کلام در مقدّمات عقلی بود؛ قطع حاصل از مقدّمات عقلی حجّت هست یا نه؛ جناب شیخ و اکثر محقّقین می‌گویند قطع از هر راهی حاصل شود حجّت است و شارع نمی‌تواند آن را ممنوع کند؛ الّا اینکه محقّق نائینی توسّط متمّم الجعل قائل شد به جواز منع از برخی قطعها؛ ایشان اطلاق و تقیید در باب احکام را عدم و ملکه دانست و فرمود چون تقیید حکم معنا ندارد اطلاق آن نیز معنا ندارد لذا حکم مهمل است پس نسبت به علم و جهل اهمال دارد؛ امّا می‌توانیم توسّط یک دلیل ثانوی حکم را مقیّد کنیم؛ امّا محقّق خوئی فرمود عدم و ملکه معنایش استعداد اطلاق و تقیید است فی الجمله نه بالجمله؛ مثلاً انسان استعداد پرواز را ندارد لکن استعدادهای دیگری دارد لذا صحیح است که بگوئیم عاجز است از پرواز؛ مثل سنگ نیست که استعداد هیچ چیز را ندارد لذا متّصف به عدم بینائی نمی‌شود؛ اگر فی الجمله قابلیّت اتّصاف داشته باشد مثل انسان که قابلیت اتّصاف به قدرت را دارد گرچه قابلیّت اتّصاف به طیران را ندارد، متّصف به عدم طیران می‌شود؛ مثال دیگر اینکه انسان متّصف نمی‌شود به علم به ذات خدا ولی متّصف به عدم علم به ذات خدا می‌شود.

باتوجّه به این مطلب می‌گوئیم هرگاه موضوعی مقیّد شدنش به چیزی محال باشد لازمه‌اش این است که بگوئیم مطلق است یا مقیّد است به ضد آن چیز؛ مثلاً وجوب صلاة مقیّد به قصد امتثال امر نمی‌شود و لازمه‌اش اطلاق است نه اهمال؛ پس احکام مشترک بین عالم و جاهلند.

در منطق نیز عدم و ملکه به همین مععناست؛ یعنی ملکه‌ی آن چیزی که خمیرمایه‌ای است که عدم به آن تعلّق می‌گیرد؛ مثلاً قدرت یا علم برای انسان؛ انسان استعداد علم را دارد نهایةً نسبت به ذات خداوند نمی‌تواند علم پیدا کند لذا می‌گوئیم جاهل به ذات خداست.

در نتیجه هرگاه حکمی مقیّد شدنش به چیزی محال باشد معلوم می‌شود نسبت به آن چیز مطلق است یا مقیّد به ضدّش است؛ در مانحن فیه حکم چون مقیّد به علم نمی‌شود پس مطلق است؛ لذا مشهور می‌فرمایند احکام مشترک است بین عالم و جاهل؛ خب چرا مشترک است؟ چون مطلق است؛ اگر کسی از طرق عقلیه علم به این حکم پیدا کند، یعنی حکم را می‌فهمد؛ حال اگر شارع بگوید به این قطعت عمل نکن تضادّ و تناقض پدید می‌آید یا در عالم واقع یا نزد شخص قاطع؛ واجب هست و واجب نیست؛ پس کبری مخدوش ست یعنی منعی که اخباریین به آن قائلند که هر منعی که از مقدّمات عقلیه بدست بیاید در شریعت ممنوع است؛ این منع ممنوع است و الحق مع شیخنا الاعظم و من تبعه.

امّا مرحوم نائینی متمّم الجمل را مطرح کرد و مثال زد به جهرواخفات و قصرواتمام؛ اینها برای کسی جعل شده که حکم را بداند؛ ایشان دو جعل درست کرد و فرمود در جعل اوّل نمی‌شود که مقیّد به علم باشد لذا جعل دوّمی هم هست مثل روایات که متمّم الجعل نام دارد.

محقّق خوئی می‌فرماید این روایات دلالت بر مدّعای شما ندارد؛ نهایت دلالت این روایات این است که اگر کسی در مکان قصر، تمام خواند یا در مقام جهر، اخفات خواند یا بالعکس، مجزی است و اعاده لازم ندارد؛ این روایات اصلاً نظری به عالم جعل ندارند بلکه مربوط به عالم امتثال است.

مؤیّد همین مطلب است اینکه همه‌ی فقهاء قائلند که جاهل مقصّر نسبت به حکم، مستحقّ عقاب است؛ این معنایش این است که احکام برای جاهل نیز جعل شده است.

نتیجه‌ی فرمایش محقّق خوئی این است که یک جعل بیشتر وجود ندارد و در همان جعل، احکام مطلق و مشترکند بین عالم و جاهل؛ لذا گفتیم علم به حکم نمی‌تواند موضوع باشد برای خود همان حکم زیرا معنایش این است که احکام مختصّ به عالم است.

امّا محقق نائینی برای اثبات متمّم الجعل به یک روایت استشهاد کرده است:

روایت محمد بن یعقوب

عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِاللَّهِ مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ قَطَعَ إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ الْمَرْأَةِ كَمْ فِيهَا؟ قَالَ عَشَرَةٌ مِنَ الْإِبِلِ؛ قُلْتُ قَطَعَ اثْنَتَيْنِ؟ قَالَ عِشْرُونَ؛ قُلْتُ قَطَعَ ثَلَاثاً؟ قَالَ ثَلَاثُونَ؛ قُلْتُ قَطَعَ أَرْبَعاً؟ قَالَ عِشْرُونَ؛ قُلْتُ سُبْحَانَ اللَّهِ يَقْطَعُ ثَلَاثاً فَيَكُونُ عَلَيْهِ ثَلَاثُونَ وَ يَقْطَعُ أَرْبَعاً فَيَكُونُ عَلَيْهِ عِشْرُونَ؟! إِنَّ هَذَا كَانَ يَبْلُغُنَا وَ نَحْنُ بِالْعِرَاقِ فَنَبْرَأُ مِمَّنْ قَالَهُ وَ نَقُولُ الَّذِي جَاءَ بِهِ شَيْطَانٌ؛ فَقَالَ مَهْلًا يَا أَبَانُ! هَذَا حُكْمُ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ الْمَرْأَةَ تُعَاقِلُ الرَّجُلَ إِلَى ثُلُثِ الدِّيَةِ فَإِذَا بَلَغَتِ الثُّلُثَ رَجَعَتْ إِلَى النِّصْفِ؛ يَا أَبَانُ إِنَّكَ أَخَذْتَنِي بِالْقِيَاسِ وَ السُّنَّةُ إِذَا قِيسَتْ مُحِقَ الدِّين‌.[1]

(لسان العرب: تعاقل ای توازیه)

کیفیت استدلال

جناب ابان علم داشته و امام او را منع می‌کند از عمل به علمش؛ پس می‌شود شارع منع کند از عمل به علم.

قطع ابان از راه قیاس حاصل شده و امام از این قطع منع کرده است؛ سیاتی.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo