درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1401/12/23

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأمارات/أحكام القطع /علم تعبدی

 

خلاصه جلسه قبل

دو مبحث از مباحث حجّت تمام شد؛ به مبحث سوّم یعنی ظواهر کتاب رسیدیم؛ در مبحث دوّم قول به انسداد مطرح شد که اکثر محقّقین معاصر آن را نپذیرفته‌اند؛ میرزای قمی با مبنایی که انتخاب کرد یعنی عدم حجیت ظواهر برای ما، منجّر شد به قول به انسداد و حجّیت ظن مطلق؛ امّا با رفع اشکال ایشان، مبنایش کنار گذاشته شده است.

در مبحث سوّم قول اخباریین مطرح است که می‌گویند ظواهر کتاب برای ما حجّت نیست؛ سخن اخباریین نیز همانند میرزا صغری و کبری دارد یعنی یا ظهور ندارد یا اگر ظهور داشته باشد حجّت نیست؛ برای منع صغری که عدم ظهور قرآن است برای ما، دو وجه دارد:

وجه اوّل

اخباری می‌گوید آیات قرآن رموزی است مانند حروف مقطعه؛ لایعرفها الا النبی و اوصیاؤه.

مقدّمه

آیا قرآن که معجزه است استفاده از آن مختصّ به زمان حضور است یا خیر؟ با یک توجّه بدوی معلوم می‌شود که آیات و روایات و روح شریعت حقیقتی است که قرار است همیشه در زمین جاری و ساری باشد؛ و از طرفی می‌دانیم قرآن برنامه زندگی بشر است؛ آنگاه آیاتی از قرآن ما را به علم و تعقّل و تعبّد توصیه می‌کند؛ بنابراین حقیقت قرآن حقیقتی است که برای سعادت انسان آمده است؛ یقیناً حقائق قرآن برای بیان آمده است: ﴿هَٰذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ﴾[1] ؛ اگر بگوئیم آیات قرآن رموز است یعنی بیان نیست و مبهم است، دیگر اوامر و نواهی و توبیخات و تشویقاتش معنا ندارد؛ وانگهی مقام ارشادیت و هدایت قرآن زیر سؤال می‌رود؛ فرمایش اخباریین با کلام خود قرآن و روایات تنافی دارد؛ ظهور حدّاقل بهره‌ای است که انسان است از یک کلام می‌برد؛ اگر این حدّاقل را از قرآن بگیریم با ادله محکم چه کنیم که می‌گویند عربها قران را می‌خواندند و می‌گفتند معجزه است؛ شعر می‌گفتند و می‌فروختند ولی گفتند مثل قرآن را نمی‌توانیم بیاوریم؛ اینکه شعراء با آمدن قرآن معلّقات سبع را از دیوار کعبه برداشتند؛ اینکه با شنیدن آیاتی مثل ﴿أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذِينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِكْرِ اللَّهِ﴾[2] متحوّل می‌شدند و توبه می‌کردند؛ گاهی ائمه ارجاع می‌دادند به قرآن و حتّی فرمودند روایات را به قرآن عرضه کنید هرکدام موافق قرآن بود بپذیرید؛ اینها بدون درک قرآن که نمی‌شود و حدّاقل از درک قرآن درک ظاهر آن است.

وجه دوّم

قرآن دارای معانی پیچیده‌ای است و بر اساس روایات بطونی دارد مطالب متشابه و عمیقی دارد حجمش کم است ولی معنایش زیاد است در حدّ فهم بشر نیست؛ راسخون فی العلم باید در آن غور کنند و برای ما توضیح بدهند؛ لذا برای ما قابل استفاده نیست.

این بیان اخباری فی‌الجمله می‌تواند توجیه شود به اینکه چون در قرآن چنین آیاتی وجود دارد هر آیه‌ای ممکن است از همانها باشد و ظاهرش مقصود نباشد.

جواب

بله قرآن آیات متشابهات دارد؛ باطن دارد؛ لکن بحث ما در ظاهر قرآن است نه باطن؛ در محکمات است نه متشابهات؛ مقصود محکماتی است که معنایش واضح است: مثلاً ﴿لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُكَارَىٰ﴾[3] ﴿فَاجْتَنِبُوا﴾[4] اینها واضح است و نیاز به توضیح ندارد؛ ظاهر یعنی دلالتی که بر اساس وضع و مقدّمات حکمت شکل می‌گیرد.

وجه سوّم

قرآن گرچه ظهور ذاتی دارد لکن علم اجمالی داریم که آیات قرآن، قرائن منفصله دارد؛ إن القرآن یفسّر بعضه بعضه؛ پس باید توضیح هر آیه‌ای را از اهل بیت بگیریم.

جواب

ظهور بر دو قسم است: بدوی و استقراری؛ ظهور بدوی حجّت نیست؛ بلکه ظهور مستقرّ حجّت است و لاینعقد الّا بعد الفحص عن المخصص و المقید؛ عمل به ظاهر بعد از فحص از مخصّص و مقیّد و قرینه اینهاست؛ برای عمل به قرآن باید تمام قرآن را ببینیم؛ لذا اصولی نمی‌گوید بصرف ظهور به آن عمل کن بلکه مقیّد به فحص است.

وجه چهارم

قرآن تحریف شده است لذا هر آیه‌ای ممکن است قسمتی از آن حذف شده باشد در نتیجه مقصودش را نفهمیم.

جواب

تحریف بر دو نوع است؛ تحریف به زیادة و تحریف به نقصان؛ اشکال اخباری در صورت تحریف به نقصان صحیح است؛ لکن متخصّصین علوم قرآنی بشدّت منکر تحریف به نقصان است؛ حضرت امام بشدّت منتقد است به مرحوم طبرسی که قائل به این نوع از تحریف شده است؛ اگر قائل شویم به این تحریف، دیگر قرآن حجت نخواهد بود.

امّا تحریف به زیادة یا جابجایی سیأتی.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo