درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/07/17

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: حجیت خبر واحد/ استدلال به آیه نبأ/

 

استدلال به آیه نبا برحجیت خبر واحد

این استدلال دو وجه کلی دارد یکی استدلال به مفهوم وصف دوم استدلال به مفهوم شرط الا اینکه در وجه اول که تا اینجا ذکر کردیم کیفیت استدلال بمفهوم وصف ذکر شد و گفته شد این آیه شریفه به دو شکل مفهوم وصفش ملاحظه میگردد 1. مفهوم وصف با علت تامه 2. مفهوم وصف با علت تامه منحصره

در مفهوم اول که وصف را علت تامه بگیریم ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا وصف علت تامه قرار گرفته برای وجوب تبیّن یعنی اگر مخبر فاسق بود باید تبیّن کرد و زمانی که تبیّن کردید تبیّن حجت است نه خبر.

حالا علت تامه را بردارید (مفهوم یعنی برداشتن علت تامه )اگر فاسق نبود آیادیگر وجوب تبیّن ندارد؟ ممکن است باز هم با یک علت تامه دیگر وجوب تبیّن داشته باشد مثلا مخبر فاسق نیست ولی زیاد مورد اعتماد نیست باز هم تبیّن لازم است با علتی غیر از فسق مخبر. طبق این نگاه این جمله وصفیه در آیه شریفه به درد مانحن فیه نمیخورد. یعنی مفهومی ندارد که بخواهیم بر آن استدلال کنیم بر حجیت خبر واحد ثقه چون بعد از برداشتن فسق خبر واحد میماند که ممکن است علت دیگری برای تبیّن داشته باشد.

اما وجه دوم که وصف علت تامه منحصره باشد به این معنا که مخبر اگر فاسق بود و فسق تنها علت تبیّن

بود میشود علت تامه منحصره.در اینجا چون فسق علت تامه منحصره است برای وجوب تبیّن حالا اگر فسق برود خبر واحد باقی میماند و یکی از اقسام خبر واحد ثقه است دیگری خبر صحیح است که دیگر وجوب تبیّن ندارند لذا استدلال میکنیم به این آیه شریفه بر حجیت خبر واحد ثقه بدون هیچ مشکلی.

این دو صورت قابل تصور است حالا این آیه را چه باید کرد؟ میگوئیم در محاورات عرفیه همه وصف ها حمل میشوند بر قدر متیقّن یعنی علت تامه. اگر بخواهیم بگوئیم این علت تامه منحصره هم هست باید دلیل بیاوریم لذا این آیه را اول باید کاملا با ادله خارجی روی علت تامه منحصره ببندیم تا دلالت بر مفهوم داشته باشد که در این آیه شریفه هیچ دلیلی نداریم که بگوئیم وصفش علت تامه منحصره است برای وجوب تبیّن و دلالت دارد برحجیت خبر واحد.

نتیجتا آیه در همان وصف اولی باقی ماند یعنی وصفی که علت تامه است و این وصف نمیتواند مفهومی داشته باشد که مثبت حجیت خبر واحد باشد. تا اینجا بحث تمام

نکته ای که اضافه میکنم از کلمات مرحوم شیخ اعظم استفاده میشود که مرحوم شیخ وجه دومی برای مفهوم وصف ذکر کرده است که البته این وجه مشترک است بین مفهوم وصف با مفهوم شرط لذا میتوانیم این فرمایش شیخ اعظم را برای استدلال به آیه شریفه برحجیت خبر واحد از ناحیه مفهوم وصف ذکر کنیم شیخ اعظم میفرماید در این آیه شریفه یادر همه وصفهایی که میآیند گاهی دونوع وصف تصور میشود 1. وصف عرضی 2. وصف ذاتی. در مانحن فیه آیه نبا هم همین دو وصف قابل تصور است .

1. وصف عرضی یعنی خبری باشد که مخبرش فاسق باشد و فسق صفتی است که عارض شده بر خبر واحد

2.وصف ذاتی یعنی کون الخبر واحدا بعد میفرماید هرگاه در جایی که امکانش هست وصف ذاتی موضوع حکم قراربگیرد متکلم حکیم وصف عرضی را موضوع حکم قرار دهد اینجا مشخص میشود که وصف عرضی علت آن حکم است نه وصف ذاتی. آیه شریفه میگوید ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا شارع مقدس و حکیم وجوب تبیّن را روی فاسق بسته است که عرضی است و روی خبر واحد نبسته پس بنابراین فسق علت است برای وجوب تبیّن و هرجا نبود وجوب تبیّن نیست. برای تایید و تقویت این بیان اضافه کنیم که در آنجا که هم وصف ذاتی هست هم وصف عرضی و متکلم حکیم عرضی را به میدان می آورد اگر این نباشد که وصف عرضی ملاک است که کار حکیم مطابق با محاورات عرفی نیست و غلط است مانند این است که شما بگوئید دلیل بر نجاست خون آنست که خون ملاقات کرده با متنجس خب خود ذات خون نجس است و این دلیل غلط است. پس اگر گاهی وصف عرضی موضوع قرار میگیرد نکته دارد وحتما نکته مهمی است و الا همان وصف ذاتی را می آورد. اینکه خداوند در آیه شریفه وصف عرضی را مقدم کرده و گفته ان جائکم فاسق فسق را هسته مرکزی قرارداده یعنی این وصف مهم است و خود خبر علیتی برای تبیّن ندارد این فسق و صفت عارضی علت است برای تبیّن پس شما راحت میگوئید خبر واحد عادل ثقه حجت است که میشود دلالت مفهوم.

این وجه مرحوم شیخ اعظم از جهت صوری و اسنادی یک صنعت بود یک نوع بیان است وگرنه چیزی جدای مباحث گذشته نیست علی کل حال مفهوم وصف است حالا این وصف عرضی است و علت تامه است و بیان شیخ اعظم این وصف را تبدیل به علت تامه منحصره نکرده است.نتیجتا این هم بیانی دیگر است که اضافه میشود به بیانات قبل که ذکر کردیم.

باهمه مطالبی که تا اینجا عرض شد تمسک به این آیه شریفه از ناحیه مفهوم وصف خیلی اشکال دارد که یکی دیگر از این اشکالاتی که مرحوم شیخ هم قبول دارداینست که اگر زمانی هم رفتیم سراغ مفهوم وصف و خواستیم آن را در میدان استنباط احکام شریعت دلیل حساب کنیم باید وصف معتمد بر موصوف باشد یعنی وصفی که موصوفش آمده باشد مانند اکرم زید العالم اما در آنجا که فقط صفت آمده ملحق میشود به لقب و لقب بالاتفاق مفهوم ندارد ما نحن فیه هم از این قبیل است ان جائکم فاسق بنبا این فاسق فقط وصف است بدون موضوع، اگرمیگفت ان جائکم رجل فاسق بنبا فتبینوا میشد بحث کنیم، لذا در بحث کفایه مباحث الفاظ این را بالاتفاق دیدیم از اعاظم که وصف در صورتی میتواند مفهوم داشته باشد که معتمد بر موصوف باشد و در کلام آمده باشدکه وقتی وصف را برمیداریم موصوف سرجای خود باشد و الا میشود.

پس اگر بخواهیم از کانال مفهوم برویم سراغ این آیه شریفه و توسط این آیه از ناحیه مفهوم وصف استدلال کنیم بر حجیت خبر واحد یکی از لوازم بحث اینست که موصوف در آیه ذکر میشد حالا که ذکر نشده میشود لقب و لقب هم بالاتفاق مفهوم ندارد

خلاصه بحث اینکه استدلال به این آیه شریفه از ناحیه وصف لایغنی و لا یسمن من جوع نمیتوانیم بعنوان یک محقق آیه نبا را از بُعد مفهوم وصف دلیل بدانیم بر حجیت خبر واحد

باید برویم سراغ مفهوم شرط که سیاتی ان شاالله

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo