درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/07/22

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول/ادله حجیت خبر واحد/

 

سخن ما پیرامون وجه دوم بود در کلام شیخ اعظم نسبت به آیه شریفه نبأ که این وجه دوم گویا یک چیزی است غیر از وصف. همانطور که در خاطرتان هست در وجه دوم اسم وصف ذاتی و وصف عرضی برده شد این وجه دوم که همان مفهوم وصف است و چیز مستقلی نیست دارای ایراداتی بود که ایراد اول ذکر شد و جواب داده شد وتمام گشت.

اما ایراد دوم بحث اهمال در مقام ثبوت مطرح شد و مقدماتی ذکر شد که از آن مقدمات نتیجه گرفتیم حال که در مقام اثبات شارع مقدس گفته است ان جائکم فاسق بنبأ " این فاسقٌ خصوصیتی ندارد زیرا متعلق وجوب تبیّن یا باید مقید باشد یا مطلق و مستشکل مطلق را به اخذ القیود معنا کرده بود که خود نوعی تقیید است و این نتیجه را گرفت که فرقی نمیکند شارع مقدس متعلق را فاسق قرار دهد یا اعم از فاسق و غیرفاسق که در هر دو صورت از اهمال بیرون میآید. واگر گفته شود چرا فاسق را بیان کرده میگوئیم از این جهت که به پیامبر بگوید این ولید فاسق است. اگر اینگونه شد پس ذکر فاسق علت نیست برای وجوب تبیّن.

پاسخ به این ایراد هم اینگونه است که آری لایجوز الاهمال فی ثبوت . اهمال متعلق وجوب تبیّن در عالم ثبوت پذیرفته شده نیست. متعلق و موضوع حکم شارع نباید مبهم و مهمل باشد

اینکه خروج از اهمال در عالم ثبوت دو راه دارد 1. اطلاق 2. تقیید و اطلاق هم بمعنای رفض القیود است نه اخذ القیود اطلاق یعنی ارسال رها آزاد لاقیدی یا لابشرط. چون ماهیت مطلقه است و آزاد است بر هر مصداق خارجی منطبق میشود لذا جناب مستشکل شما برای نجات متعلَق از ابهام و اهمال رفتید سراغ دو تقیید، تقیید به فسق و تقیید اعم از فسق با فرض اینکه ما دو تقیید نداریم تقیید به فسق و آنطرف مطلق است. اگر در عالم ثبوت اینگونه مهمل از بین میرود چرا شارع مقدس در عالم اثبات تقیید را انتخاب کرده است نه مطلق را. بین اطلاق و تقیید فرق است از زمین تا آسمان. خود اینکه تقیید انتخاب میشود بعنوان علت وجوب تبیّن در کلام حکیم فقط صرف این نیست که بگوید ولید فاسق است، این سطح دوری است در کلام از یک حکیم. این تعلیق وجوب تبیّن بر فسق است ومترتب کردن یک حکم بر فاسقیت که حتما باید خیلی درونش پتانسیل و قدرت باشد وقدرتش اینست که فسق علت تامه است برای وجوب تبیّن. وقتی علت تامه شد دارای مفهوم میشود این دفاع از مرحوم شیخ اعظم رضوان الله تعالی علیه.

نتیجتا مستشکل میگفت تقیید ضروری است و هردو را تقیید میدانست اما اینجا میگوید تقیید ضروری نیست چون اطلاق هم میتواند باشد اطلاق به معنای رفض القیود. اما وقتی حکیم اخذ قید فسق را در عالم اثبات انتخاب کرده و یقینا عالم اثبات با عالم ثبوت هماهنگ است هر عالم اثبات و دلالتی حاکی از عالم ثبوت است. بنابراین در نظر شارع فسق علت است برای وجوب تبیّن.

ایراد سوم بر مبنای شیخ در داستان وصف ذاتی و وصف عرضی . اشکال اینست که جناب شیخ شما نمیتوانید فسق را علت تامه و علت وجوب تبیّن قرار دهید زیرا اگر چنین کنید نقض غرض لازم میآید که خود شما قبول ندارید و آن اینست که اگر خبر فاسق نبود چه عادل باشد و چه نباشد حجت است

یعنی وجوب تبیّن فقط از آنِ فاسق است و غیر فاسق چه عادل باشد چه نباشد خبرش حجت است که این را نمیپذیرید زیرا خبرهایی داریم که متصف به فسق و غیر فسق نمیشود مانند سبی ممیز که متصف به فسق نمیشود یا مجنون که متصف به فسق و غیر فسق نمیشود و باید بگوئی حجت است که هیچکس این را نمیپذیرد.

پس بنابراین پذیرش اینکه وصف علت است برای وجوب تبیّت مستلزم تالی فاسد است و آن اینست که خبر غیر فاسق مطلقا حجت باشد.

سه جواب بر این اشکال آمده. اولا نسبت بین فسق و عدالت نسبت عدم و ملکه بود یعنی بین این دو واسطه نمیخواهد بین فاسق یا عادل ما واسطه نداریم یا طرف فاسق است یا عادل نه غیر فاسق که نسبت بشود ایجاب و سلب و تناقض. ثانیا سلمنا که نسبت عدم و ملکه نیست و تناقض است نفی فسق اعم است از عادل و غیر عادل نتیجه این میشود که مفهوم وصف ما اعم است از عادل و غیر عادل یعنی مجنون و صبی و .....نهایتا فاسق میشود ایجاب و سلبش میشود عدم الفاسق که این عدم الفاسق یک مفهوم وسیع است که شامل همه میشود الا اینکه همانطور که منطوق هنگامی که عام باشد در موارد مختلف توسط دلیل تخصیص میخورد مفهوم هم توسط ادله خاصه ای تخصیص خورده است به این صورت که عدم فاسق اختصاص پیدا کرده است به عادل . ثالثا آیه شریفه منع میکند از عمل بقول فاسق بدون تبیّن .در اینجا اگر عقلا به این آیه نگاه کنند در رفتارشان از کدام خبر تبیّن میکنند؟ از خبری که اگر نهی شارع نباشد تبیّن نمیکنند شارع مقدس میگوید ان جائکم فاسق بنبا فبینوا کدام خبر است؟ خبر مجنون؟ خبر سبی؟ پس این مواردی که شما شمردید تخصصا از آیه خارج هستند. فاسق بنبا نقطه

مقابلش در نزد عقلا انسان حساب شده و عادل است کدام یک از عقلا سراغ خبر مجنون و صبی میرود؟ پس جواب دوم شد تخصیص و جواب سوم شد تخصص.

این مواردی که در غیر فاسق ضمیمه کردید داخل در آیه نیستند بنابراین آیه این گونه میشود ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا و ان جائکم عادل معقول اگر عادل آمد لا یجب التبیّن که میشود نظر شیخ.

این سه ایراد نتوانست علیت را از دست شیخ بگیرد که فسق علیت دارد برای وجوب تبیّن.

این وجهی که مرحوم شیخ ذکر کرد اگر نظرش این باشد که ما استدلال کنیم در آیه 1. به مفهوم وصف 2. به این که این وصف یا ذاتی است یا عرضی. گویا نمیخواهد بگوید استدلال به آیه بواسطه مفهوم وصف بلکه استدلال به آیه بوسیله یک تحلیل. عرض میکنیم که این وجه دوم همان استدلال مفهوم وصف است اما با یک بیان دیگر و ثانیا آنچه تا الان ذکر کردیم در مفهوم شرط هم میآید. بحث اینکه شارع مقدس و حکیم وصف ذاتی را کنار گذاشت و وصف عرضی را گرفت چیزی جز آنچه که بعد خواهیم خواند ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا در مفهوم شرط هم تکرار میکنیم نیست.

لکن تا اینجا که مرحوم شیخ میخواست علیت را به فسق دهد کار خوبی بود و ما بعنوان علت میپذیریم که فاسقیت علت دارد بر وجوب تبیّن اما مفهوم ندارد چون اگر بخواهد مفهوم داشته باشد باید علت تامه منحصره باشد اما در اینجا علیت فقط تامه است.لذا اگر مرحوم شیخ بخواهد بامفهوم وصف به سراغ این آیه برود تا حجیت خبر واحد را بامفهوم وصف اثبات کند لا یعبأ به.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo