درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول/ حجیت خبر واحد/

 

کلام در مفهوم شرط آیه شریفه نبأ بود و مقتضی برای دلالت بر مفهوم کامل شد البته با دفع اشکال جمله شرطیه سیقت لبیان تحقق الموضوع یعنی اشکال غیر قابل ذب مرحوم شیخ ذب شد و مقتضی موجود است پس آیه شریفه مقدمات و استعداد اولیه برای دلالت بر مفهوم را دارد.

مرحله دوم اشکال دوم مرحوم شیخ اعظم است که این اشکال در ناحیه مانع است.

مرحوم شیخ چنین میگوید سلمنا که آیه اقتضای مفهوم را داشته باشد ولی مانعی سر راهش میباشد که آن مانع ذیل آیه است نتیجتا فرض کنید صدر آیه داد میزند انا المفهوم ذیل آیه این کلام را دفع میکند و مانع میشود و آن ذیل عموم تعلیل است ان تصیبوا قوما بجهالة .

چرا این اشکال غیر قابل ذب است؟

اولا این جمله و آیه از اول تا آخر باید خوانده شود تا بتوانیم قضاوت کنیم ان جائکم فاسق بنبأ فتبیّنوا ان تصیبوا قوما بجهالة ،وقتی همه آیه را میخوانیم میبینیم همه اجزای آن به هم متصل است یعنی ان تصیبوا قوما بجهالة هر کار میخواهد انجام دهد در حال اتصال انجام میدهد و وقتی در حال اتصال است

 

از اول آیه تا اینجا مورد تاثیر ان تصیبوا است به این معنا که نمیگذارد جمله شرطیه اول آیه ظهور پیدا کند مگر با ملاحظه ان تصیبوا .در اینجا قید متصل است و خوانده ایم که قیود متصله وقتی در جمله بکار برده میشود تا جمله کامل نشود نمیتوانیم ظهور گیری کنیم در نتیجه در این آیه شریفه جمله شرطیه ما چه منطوقش و چه مفهومش مقید به قید ان تصیبوا است و زمانی که مقید شد از همان اول این جمله شرطیه هم در منطوق معنایش مشخص میشود و هم در مفهوم.

در منطوق که مشخص است چرا تبیّوا؟ چون جهالت است.

میرویم سراغ مفهوم که میخواهد بگوید لا یجب التبیّن اما ان تصیبوا نمیگذارد لایجب ظهور پیدا کند.

نگاه مرحوم شیخ اعظم اینگونه است که جمله را تا آخر دیده است و میگوید ان تصیبوا نمیگذارد منطوق نفس بکشد و میگوید باید مطابق بامن دلالت کنی . مفهوم را هم اجازه صحبت نمیدهد و میگوید هرچه من میگویم به همان اندازه باید دلالت داشته باشی.

در منطوق چون خبر فاسق است مشخص است میگوید تبیّنوا چون جهالت است ،اما در مفهوم میخواهیم برداشتی کنیم و ظهوری بسازیم بنام ظهور مفهومیه که ان تصیبوا همان اول میگوید هرکجا جهالت است تبیّنوا و جلوی ظهور مفهوم را میگیرد . حال چرا جهالت است؟ چون خبر واحد است پس نمیتواند در این ظهور داشته باشد که خبر واحد عادل تبیّن ندارد.

جواب اول برای این اشکال که بعضی گفته اند این جهالت بمعنای سفاهت است اگر واقعا بشود این نظریه را اثبات کرد اشکال قابل ذب و دفع است لکن شیخ از کسانی است که جهالت را بمعنای خودش

یعنی جهل و عدم علم میداند

جواب دوم بعضی قائل شد اند به اینکه مفهوم در صدر آیه بعد از تمام شدن جمله شرطیه بوجود میآید و تعلیل قید جداگانه ای است ان جائکم فاسق بنبأ فتبیّنوا مفهوم گیری هم میکنیم و میگوییم اگر عادل خبر آورد لایجب التبیّن اما یک مرتبه یک کبرای کلی میآید که ایهاالناس مراقب باشد گرفتار جهالت نشوید

حال ما یک کبرای کلی داریم و یک مفهوم جمله شرطیه که در نسبت سنجی بین آنها میبینیم مفهوم(خبر عادل) خاص است و عموم تعلیل عام است و مفهوم میشود مخصص عموم تعلیل بنابراین مفهوم آیه شریفه که در صدر نفس کشیده و بالا آمده (اتصال را فاکتور میگیریم) میشود خاص یعنی در خصوص خبر عادل لاتبیّنوا و بعد ان تصیبوا قوما بجهالة میگوید تبیّنوا کل خبرٍ چه فاسق و چه عادل که مفهوم آن را تخصیص میزند.

به این جواب میشود ایراد گرفت که این جواب به دو دلیل جواب مستحکمی نیست.

1. دلالت مفهومیه دلالتی ضعیف است و عموم تعلیل دلالتش منطوقی است شما میخواهید دلالتی قوی را توسط یک دلالت ضعیف تخصیص بزنید

2. عموم تعلیل ابای از تخصیص دارد این یک کبرای کلی و عقلانی است که اجتنبوا عن عدم العلم لا تعتمدوا علی عدم العلم این ریشه عقلی دارد و قواعدلفظی که ریشه عقلی دارند از تخصیص به دور هستند.

این اشکال را میشود تضعیف کرد به این صورت که:

اولا این جمله لفظیه عام است ما من عام الا وقد خص قاعده لفظی است نه عقلی. ثانیا دلالت مفهومی که میگوئید ضعیف است علی کل حال قرینه است چون خاص است بُعد خاص بودنش قویتر از عام است

و از این باب میشود تخصیص زد سلمنا که تخصیص نشود مانند مرحوم نائینی رفته اند سراغ حکومت یعنی در اشکال عموم و تعلیل با مفهوم که این مفهوم نتواند کاری انجام دهد مرحوم نائینی میفرماید مفهوم حاکم بر تعلیل است .

با این نگاه اشکالات قبل برطرف میشود اشکال قبل این بود که اولا مفهوم ضعیف است و ثانیا منطوق عموم تعلیل لفظی قوی هست و ابای از تخصیص دارد .مرحوم نائینی کاری کرده است که این تخصیص نباشد چون وقتی میگوئیم تخصیص یعنی برخورد با حکم عام در تعلیل ما ،حکم عمومیت دارد اجتنبوا عن الجهل. اگر مفهوم را کاری کردیم که رفت زیر حکم و تصرف کرد در عقد الوضع یعنی موضوع عموم تعلیل را تصرف کرد به این شکل که مفهوم میگوید خبر واحد عادل جهل نیست؛ بنابراین عموم تعلیل تخصیص نمیخورد بلکه خبر واحد عادل موضوعاً بیرون میآید و دیگر جهل حساب نمیشود از این باب اشکالات قبل پیش نمیآید که مثلا در تخصیص باید مخصص اقوی از عام باشد ؛ و در باب حکومت میدانیم که لازم نیست حاکم اقوی از محکوم باشد زیرا حاکم شارح است و تصرف در موضوع میکند دلیل حاکم محکوم را از نظر موضوع توضیح میدهد و نظری به حکم ندارد و نهایتا خبر واحد عادل را بیرون آورده است

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo