درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/08/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول/ حجیت خبر واحد/

دومین مانع برای مفهوم آیه نبأ عموم تعلیل بود و بحث پیرامون اینکه اگر مفهوم آیه شریفه نبأ بخواهد حجیت پیدا کند بر خبر واحد هم مقتضی لازم دارد هم نبودن مانع که عموم تعلیل مانع بود و این مانع را با حکومت برداشتیم نهایتا در ناحیه حکومت اشکال شد و حکومت را دو معنا کردیم که معنای دوم آن به کار ما میآمد و معنای دوم حکومت این بود که دلیل حاکم فقط نگاهش به موضوع است و کاری به ثمره و اثر محکوم ندارد تعبداً در موضوع تصرف میکند و با این نگاه حکومت جا افتاد و تمام شد.

قرار براین است که حکومت را نگهداریم و بگوئیم مفهوم آیه نبأ حاکم است بر اجتنبوا عن الجهل. اجتنبوا میگفت از جهل پرهیز کنید که دیدیم جهل هم در خبر فاسق هست و هم در خبر عادل لذا اجتنبوا عن الجهل مفهوم را در نطفه خفه میکرد .

اشکال بر حکومت :مفهوم بچه خلف و معلول منطوق است چه در جمله شرطیه چه جمله وصفیه و چه جمله حالیه تا منطوقی نداشته باشیم مفهومی در کار نیست. خود منطوق معلول عموم تعلیل است اجتنبواعن الجهل ان تصیبواقوما بجهالة که ان تصیبوا.. .. علت است برای وجوب تبیّنی که منطوق است. پس بنابراین مفهوم شد معلولِ منطوق و منطوق شد معلولِ عموم تعلیل.

 

پس با یک واسطه متأخر از عموم تعلیل است یعنی تعلیل میشود مقدم بعد منطوق و بعد مفهوم. خب در کجای تاریخ سراغ دارید چیزی که رتبه اش متأخر است و معلول است حاکم بر علت شود؟ اصلا مگر معلول با واسطه میتواند حاکم بر علت شود؟ این توارد و سلسله علل ما را به اینجا میرساند که مفهوم متاخر است و المتأخر لا یؤثر فی المقدم

براین اشکال اعاظم چند جواب داده اند. جواب اول : اینست که مفهوم در عالم اثبات متأخر است و در قالب الفاظ و گویش اینگونه است ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا و بعد میآید که ان لم یجئکم فاسق بنبأ فلایجب التبیّن اما در عالم ثبوت و واقع اینطور نیست در عالم واقع یک خبر فاسق داریم و یک خبر عادل که باهم یکی هستند .در عالم ثبوت نمیگوئیم اول خبر فاسق است بعد خبر عادل بلکه هر دو در یک مرحله هستند. یک قدم بالاتر در عالم واقع اگر خبر فاسق حجت نباشد و خبر عادل حجت باشد هر دو در یک رتبه هستند و اینطور نیست که بگوئیم چون خبرواحد فاسق حجت نیست بعد از او خبر واحدعادل حجت میشود بلکه چه حجت باشند یا نباشند هر دو در یک رتبه هستند و یکی بر دیگری مقدم نمیشود.

بنابراین در عالم ثبوت حجیت خبر عادل مترتب بر عدم حجیت خبر فاسق نیست نهایتا این جمله ان جائکم فاسق بنبأ فتبینوا فقط کاشف هست که کشف میکند خبر فاسق حجت نیست بعد مفهوم هم کشف میشود پس ما دو قضیه داریم 1.قضیه منطوقیه 2. قضیه مفهومیه که این دوقضیه کارشان فقط کاشفیت است.

بعبارة اخری علمیه الاثبات فی مقام الدلالة لیس حکماً شرعیاً گفت و شنود های الفاظ حکم شرعی نیستند یا حجتها و ادله در عالم خارج مانند حجیت و عدم حجیت در عالم الفاظ نیستند بلکه در عالم واقع هستند

پس این هردو (حجیت خبر ثقه و عدم حجیت خبر فاسق )در یک رتبه اند و تقدم و تأخری نیست حالا که نیست برمیگردیم به حرف قبلی و میگوئیم عالم ثبوتِ مفهوم علم است اگر علم است پس نظر میکند به اجتنبوا عن الجهل و بر آن حکومت دارد. در عالم ثبوت و عموم تعلیل نیز همینطور است اجتنبوا عن الجهل برای ما ملاک ندارد و فقط کاشف است .

پس همه چیز در این صفحه بازی در عالم ثبوت در نظر گرفته میشود در عالم ثبوت این سه برادر در کنارهم هستند منطوق ، مفهوم و عموم تعلیل و در یک رتبه هستند با اینکه شما میبینید یکی آخر آمده یکی اول آمده و یکی علیت معنا میشود و میبینیم در عالم واقع مفهوم میگوید من جهل نیستم ،خبر واحد عادل جهل نیست و حرف تعلیل این بود که اجتنبوا عن الجهل .

جواب دوم : سلمنا که مفهوم رتبه اش متأخر از منطوق است . ما نمیرویم سراغ واقع و واقع شکافی نمیکنیم اگر متأخر شد این اشکال در صورتی وارد است که حکومت را بمعنای اولی بگیریم یعنی حاکم ناظر به محکوم باشد بلحاظ اثر و این تکمیل نمیشود مگر اینکه جمله کامل شود و اثر هم بیاید مانند الفقاع خمر استصغره الناس که به حساب حرمت بود و اگر میخواستیم حاکم کنیم میگفتیم حاکم است زیرا میخواهد حرمت را بیاورد یعنی نظر به اثر داشت ،حکومتی که نظر به اثر داشته باشد شاخ به شاخ با دلیل محکوم روبرو میشود دلیل محکوم میگوید حرام دلیل حاکم میگوید حرام نیست یا هست تنها نظر به موضوع ندارد و در حکم هم تصرف میکند الفقاع خمر فقط به این جهت نیست که بگوید فقاع خمر است و تمام بلکه میگوید الفقاع خمر پس بنابراین حرامٌ . این حکومت شاخ به شاخ با محکوم می ایستد و در اینجا تقدم و تأخر معنا دارد و باید حاکم متأخر باشد به اینگونه که الخمر حرام را تا آخر برویم و الفقاع حرام بعد

 

از آن بیاید و حرام را سوار کند بر فقاع لکن در حکومت دومی این نیاز نیست زیرا ما کاری به اثر نداریم در ما نحن فیه خبر العادل علمٌ دیگر کاری به وجوب تبیّن نداریم و فقط از باب علم و تکمیل کشف است و تا شد علم ،مقدم میشود بر دلیل حاکم زیرا پُست تقدمی حاکم برای حکم وجوب تبیّن بود که ان تصیبوا بخاطر جعل حکم(وجوب تبیّن) بود .در اینجا میگوید خبر الثقه علم و با این جمله حکم بیرونی خودش ثابت است.

جواب سوم : سلمنا که حکومت بمعنای دوم باشد وسلمنا درهرصورت تأخر رتبی مطلقا ؛یعنی میپذیریم مفهوم تأخر رتبی دارد و تأخر رتبی مانع از حکومت است نتیجتاً پس مفهوم ،حاکم بر عموم تعلیل نیست.

در جواب عرض میکنیم این اشکال ثابت است اما در صورتیکه عموم تعلیل مولوی باشد ان تصیبوا قومابجهالة اگر مولوی باشد درست است یعنی تأسیسی باشد یعنی شارع از باب تعبد و تأسیس و مولویت میگوید ان لاتصیبوا قوما بجهالة پس این علت از طرف خدا آمده و شما نمیتوانید تجزیه تحلیل های خودتان را بر آن سوار کنید زیرا توقیفی است و ما حق تصرف در آن را نداریم.

این جوابها همه سلمنایی است و این جواب در فرضی است که مولوی باشد در حالیکه در اینجا ان تصیبوا قوما بجهالة مولوی و تاسیسی نیست چه بمعنی سفاهت و چه بمعنای عدم علم بلکه چیزی است که عقلا میفهمند ان جائکم فاسق بنبأ فتبیوا ان تصیبو قوما بجهالة از اول تا آخر ارشادی است یعنی عقل خودش میفهمد که دراینصورت پس عقل خودش میفهد که شارع میتواند با مفهوم این آیه خبر واحد عادل را علم حساب کند ،تا علم حساب کرد دیگر ان تصیبوا قوما بجهالة شاملش نمیشود ان تصیبوا.. عقلی است

و کار ما نیز عقلی که هر دو میشود در یک رتبه. عموم تعلیل با برداشت ما از این منطوق میشود یک رتبه که در اینجا میتواند مفهوم حاکم شود و عموم تعلیل بشود محکوم.

تا اینجا به این نتیجه رسیدیم که مفهوم آیه نبأ میتواند حاکم بر عموم تعلیل باشد و اشکال غیر قابل ذب شیخ اعظم را کنار بگذاریم که فرموده بود این جمله شرطیه اگر هم اقتضا برای مفهوم داشته باشد مانع دارد و مانع عموم تعلیل است که نمیگذارد این مفهوم حجیت پیدا کند لان خبر الواحد العادل ایضا جهل و سفاهة وعلی کل حال ادامه بحث سیاتی انشاالله....

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo