درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/08/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول/ حجیت خبر واحد/

در بحث اصول آیه نبأ را گذراندیم و موانع حجیت خبر واحد ملاحظه گردید و در مرحله بعد مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه وارد بحث آیات دیگر شده است که یکی از آنها آیه نفر است " فلو لا نفر من کل فرقة منهم طائفه لیتفقهوا فی الدین و لینظروا قومهم اذا رجعوا الیهم لعلهم یحذرون [1] "

برای ورود به این آیه شریفه و استدلال کردن به آن که بعضی مانند آقای خوئی قائلند خیلی مناسب تر از آیه نبأ است نکات و اموری بعنوان مقدمه لازم است پیرامون این آیه لحاظ شود تا بعد برویم سراغ حجیت خبر واحد در این آیه .

اولین نکته : بحث وجوب نفر است لولای تحضیضیه . نفر و کوچ کردن از جایی که زمینه یاد گرفتن و تفقه نیست به جایی که در آن زمینه هست .کوچ کردنی در شریعت اسلامی مورد نظر است که برای رسیدن

به علم و تفقه است و مؤیدش هم اطلبوا العلم ولو بالسین است که در تاریخ زندگی انسان در کره زمین سفرهای علمی خودش بابی است مانند سفرنامه ابن بطوطه در قرن هفتم و هشتم ،وقتی مطالعه

میکنیم میبینیم در آن کتاب موج میزند داستانهایی که علما و اندیشمندان سفرهای طولانی انجام میدادند برای یادگیری علم و حدیث بنابراین مسأله نفر گویا امری فطری است و این آیه شریفه هم اشاره به همین مساله دارد که در ذات انسان و طبیعت و فطرت او نوشته شده است برای عالم و فقیه شدن باید از تمام کره زمین استفاده کرد .یکی از سنتهای الهی اینست که همه مناطق زمین از نظر علم یکسان نیستند یک جا نجف است یک جا قم یک جا اصفهان پس اولین نکته اینکه نفۡر یک مطلوب است . ممکن است بگوئید لولای تحضیضیه که دلالت بر طلب دارد بر حث و بحث ارشاد میکند به حکم عقل بحث نفر علمی را خود عقل درک میکند که مطلوب است .پس این پیش زمینه در آیه هست که نفر مطلوب است در حد وجوب . من کل فرقة طائفه عده ای عهده دار تفقه شوند .

نکته دوم : بعد ازاینکه نفر واجب شد میرسیم به بازگشت نافرین به محل هایی که آنجابودند . پس غایت وجوب نفر تبلیغ است که باید افراد برگردند و اطلاع رسانی کنند .بنابراین بازگشت برای تبلیغ و تبیین واجب است.

نکته سوم :بعد که برمیگردند لینفروا نفر مقدمه رجوع علمی است و رجوع علمی انذار است انذار و تبلیغ ایجاد خوف در بشر برای حرکت به سوی کمال لازم است .

نکته چهارم : این رفت و آمدها جمعی نیست که مثلا بگوئیم 20 نفر باید بروند و 20 نفر باهم برگردند و همه باهم بگویند این حرف حق است تا دیگران بپذیرند که بعد گفته شود این از بحث خبر واحد بیرون

است و خبر متواتر یا مستفیض شده است. نوعا از جهت گزارش در طول تاریخ اینگونه بوده است

این نفرها جمعی صورت نمیگرفته که جمعی برگردند و همه باهم خبر دهند و مستمعین از باب تواتر آن مطلب را بپذیرند این از آن بابی است که جمع در مقابل جمع قرار میگیرد مانند آیه در رابطه با غسل لیغسلوا وجوهکم الی المرافق این کُم به معنای این نیست که همه باهم دستهایتان رابشوئید. در قانون جمع در برابر جمع توزیع میشود و نوع عملیاتی شدنش فردی است مثلا عده ای که برای تبلیغ به شهری میروند در آن شهر پخش میشوند و جداگانه تبلیغ میکنند . نوع اجرایی شدن این رجوع و انذار فردی میشود و این عرف عقلا است . بنابراین منذرین تک تک هستند

نکته پنجم : لعلهم یحذرون . تحذر هم باید واجب باشد . اگر نفر واجب است به هدف اجتهاد و تفقه و رجوع واجب است به هدف تبلیغ و تبلیغ و انذار واجب است باید پذیرفتن نیز واجب باشد و الا کل این موارد از نفر لغو میشود . اگر این سلسله منظم بسته شده است تا به انذار برسیم و انذار امر مهمی در شریعت است بعد به مخاطبین بگوئیم شما قبول نکنید میشود یک امر لغو لعلهم یحذرون .

نکته ششم : بحث لعل هست که یقینا وضع شده است برای امید در لغت موضوع له آن ترجی است و ترجی یعنی خواستن و طلب کردن چیزی که معلوم نیست تحقق پیدا کند . امید و آرزو داشتن به چیزی که تحقق آن در خارج قطعی نیست. خداوند میفرماید لعلهم ، در شأن خداوند نیست که شک داشته باشد زیرا علم مطلق است پس باید مانند نظر مرحوم آخوند بگوئیم لعل در معنای خودش استعمال شده است

همان ترجی یا داعی و انگیزه از این استعمال طلب تحذر است از مخاطبین بعبارتی بمعنای حقیقی خودش

استفاده شده است اما داعی متفاوت است مانند باب صیغه امر که همیشه بمعنای طلب است نهایتا انگیزه از این طلب گاهی تمسخر است گاهی تنجیز است گاهی استهزاء و ... در اینجا لعل به انگیزه ترغیب تشویق یا طلب تحذر است وادار کردن مخاطب به پذیرش حذر.

این امور را وقتی در کنار هم ردیف میکنیم ظاهر این میشود که آیه شریفه میگوید یکی از شیوه های زندگی بشر روی کره زمین در بحث دین این است که انسانهایی که در تعقیب دین هستند عده ای انتخاب شوند کوچ کنند تا معلوماتی دریافت کرده بعد برگردند و به دیگران بیاموزند و با توضیحاتی که داده شد غالبا خبرشان واحد است آیه قران میگوید قول منذر واحد را بپذیرید و منذر واحد یعنی مخبر واحد اگر خداوند میگوید بپذیرید پس حجت است .

این شد شاکله کیفیت استدلال به این آیه برای حجیت خبر واحد.

اگر این نمائی که ذکر شد همینگونه درست باشد و دلیل و مدرک محکمی داشته باشد میپذیریم و الا اگر خدشه وارد شد


[1] 1. سوره توبه ایه 122.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo