درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/08/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول/حجیت خبر واحد/

تا اینجا آیه شریفه نفر محل بحث قرار گرفت مباحثی را گذراندیم و رسیدیم به اینکه از سه وجهی که برای استدلال ذکر شد وجه اول را مخدوش دانستیم و اینک میرویم سراغ وجه دوم.

در وجه دوم عبارت بود از بحث لغویت و عدم لغویت کیفیت استدلال به این آیه از ناحیه لغویت این بود که اگر قرار باشد نفر واجب باشد، تفقه واجب باشد و انذار واجب باشد ولی تحذر مستحب کار لغو پیش می آید که مولای حکیم بر ذمه یک عده عبارت از نافرین واجب کند که تفقه کنند و برگردند برای انذار اما در قبول انذار برای دیگران وجوبی نباشد.

یمکن ان یقال به اینکه فائده محبوبیت تحذر فقط این نیست که واجب باشد، لا تنحصر الفائده فی وجوب التحذر و این لعلهم یحذرون میتواند فائده دیگر هم داشته باشد .چرا منحصر نیست؟ بجهت اینکه ما دلیل لفظی ندارم که از اطلاق آن استفاده کرده و بگوئیم یجب التحذر مطلقا اگر عبارت اینطور بود که فحذروا یا اولی الالباب میگفتیم فاحذروا اطلاق دارد و از اطلاق استفاده کرده و عنوان میکردیم وجوب تحذر دارد مطلقا چه شما به قول نافرین علم پیدا کنید و چه علم پیدا نکنید اما در آیه اطلاقی نداریم

و ممکن است فائده دیگری داشته باشد مثلا میخواهیم قدر متیقن بگیریم و قدر متیقن بین محبوبیت تحذر و وجوب آن وقتی است که متخلفین یعنی جاماندگان از قول منذرین یقین پیدا کنند به تعبیری دیگر فائده این ذکر تحذر واگذار شده است به عهده عقلا و مخاطبین و زمانی که واگذار میشود عقلا قدر متیقن میگیرند بر اینکه وقتی منذرین میگویند ما فقاهت را آموختیم و مردم بدانید احکام را اگر از قول اینان یقین حاصل شد قبول میکنند و اگر یقین حاصل نشد قبول نمیکنند که در اینصورت آیه به درد خبر واحد و منذرین واحدین نمیخورد و فقط به درد جایی میخورد که از قول منذرین یقین حاصل شود به هر شکلی مثلا متواتر شود مستفیض شود یا قرائنی داشته باشد که یقین پیدا شو

نتیجتا آیه از حریم بحث ما یعنی خبر واحد عادل مفید ظن بیرون رفت .

علاوه بر اینها آیه اصلا در مقام بیان تحذر نیست بلکه آیه در مقام بیان وجوب تحذر است نفر لِتفقه و بحث انذار مرحله بعد است. اصل آیه اینست که چرا نمیروید سراغ علم ؟و شاهد بر اینکه در بیان تفقه است آیات و روایات فراوان دیگری است که ما را ترغیب به علم میکنند اطلب العلم ولو بالسین ما از این آیه شریفه میتوانیم در جایی استفاده کنیم که آیه در مقام بیانش است و این آیه در بیان تفقه و تحصیل معرفت است وقتی در این مقام است قالبش قالبی است که اجنبی از خبر واحد است یعنی اینان معرفت پیدا کنند و زمانیکه برگشتند برای انذار خود منذِر باید تحصیل معرفت کرده باشد و منذَر نیز باید اطمینان پیدا کند.

وقتی آیه در مقام بحث و یادگیری و تفقه است دیگر از حریم بحث ما بیرون میرود .

 

نکات و اشکالات دیگری در ذیل این آیه شریفه هست که عنوان میکنیم .

نکته اول : با توجه به کلمه انذار که در حیطه عقاب و قیامت و معاد و مبدأ است این آیه در رابطه با اصول عقاید است و بحث ما نحن فیه در فروع دین است که قرار است از خبرهای واحد استفاده کنیم برای فتوا در فروع فقهیه. کلمه انذار بحث را برده است سراغ اصول دین یعنی عده ای بروند سراغ فراگیری معارف دین و برگردند کار پیغمبری انجام دهند که در رتبه اول کار پیامبر قولوا لا اله الا الله تفلحوا و کار دیگر پیامبر اینکه روی کوه ابوقبیس ایستاد و گفت مردم مکه اگر من بگویم پشت این کوه عده ای آماده هستند و میخواهند به مکه حمله کنند از من قبول میکنید؟ مردم گفتند بله تو امین هستی فرمود بعد از این زندگی دنیا آخرتی هست که به کارهای شما رسیدگی میشود این انذار است و کار پیغمبری و آیه در این مقام است .

نکته دوم : این آیه اگر بخواهد استفاده شود، برای فتوادادن و نظر دادن مناسب است و به درد مطلق خبر واحد نمیخورد که کسی فقط خبر بیاورد زیرا مخبرها در طول تاریخ منذر نیستند فقط مفتی و حاکم شرع میتواند منذر باشد .یعنی مجتهدی در رساله اش حکم میدهد و ما میتوانیم از این آیه استفاده کنیم برای حجیت فتوا زیرا در فتوا و نظر امر و نهی هست و با قاموس انذار سازگار است اما مخبر یک خبر را آورده و انذاری در آن تصور نمیشود انذار بمعنای تخویف و ترساندن است و ترساندن کار مخبر نیست .

این دو نکته و اشکال ذکر شده از طرف بعضی ها مورد جواب قرار گرفته است.

جواب نکته اول : که آیه در رابطه با اصول دین است جوابش اینست که تفقه در وضع اولیه

ظهور در فروع دارد گرچه تفقه بشکل لغوی اعم است علی کل حال چه به شکل تخصصی و چه اصطلاحی لحاظ کنیم تفقه برای فروع است و اگر از لحاظ لغوی بگیریم اعم از فروع و اصول است و اختصاص دادن تفقه به اصول دین با محوریت انذار ادعایی بدون دلیل است.

جواب نکته دوم : که مخبرین منذر نیستند. شما مغنعه و مغنع شیخ مفید و شیخ صدوق یا کتابهای شیخ طوسی را که نگاه میکنید خیلی از جاهایی که فتوا میدهد متن روایت است یعنی متن را بعنوان فتوا آورده است.خب شیخ صدوق و شیخ مفید و شیخ طوسی در اینجا مخبر هستند و مفتی نیستند کسی به تمام ادوار تاریخی فقه نگاه کند میبیند که خبر واحد در عالم فروع دین با فتوا عجین شده است بنابراین مخبرها منذر بودند و در طول تاریخ ، انذار در خبرهای واحد موج میزند فقهای عظامی که فتوا میدادند ولی فتوایشان متن روایت بود یعنی فتوا با روایت یکی شده است . اگر قرار باشد فتوا انذار باشد نقل الروایه من الانذار زیرا روایت فتوا قرار گرفته است بنابراین انفکاک فتوا از نقل روایت برای کنار گذاشتن آیه وجهی ندارد.

 

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo