درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/08/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: اصول/ حجیت خبر واحد/

آیه شریفه: ان الذین یکتمون ما انزلنا من البینات الهدی من بعد مابیناه للناس فی الکتاب اولئک یلعنهم الله و یلعنهم اللاعنون

گفتیم اعاظم این آیه شریفه را مورد استدلال قرار داده اند برای حجیت خبر واحد

در ادامه عرض میکنم که یکی از مؤیدات و شواهدی که میشود این آیه را برای حجیت خبر واحد مورد استدلال قرار داد درقران داریم لایکتمن ما خلق الله فی ارحامهن [1] این زنها نباید کتمان کنند آنچه در رحمشان هست یعنی اگر بچه دارند باید اظهار کنند.

در این آیه شریفه حرمت کتمان واضح است . حرمت کتمان در آیه مانحن فیه توسط لعنت اثبات شد یعنی از کانال لعنت رفتیم سراغ حرمت کتمان . اگر کتمان حرام است پس اظهار واجب است .بین اظهار و کتمان واسطه ای نیست اگر کتمان حرام است از باب تقابل مقابلش باید واجب باشد که اظهار است چه چیزی باعث میشود که کتمان نباشد؟ اظهار یعنی لازمه عقلیِ نهی از کتمان وجوب اظهار است و اگر اظهار واجب است قبول هم واجب است و الا یلزم اللغویت در فقه میگویند این خانم وقتی اظهار میکند که من حامله هستم یا حامله نیستم از او قبول کنید با اینکه قولش مفید علم نیست پس در ما نحن فیه هم آیه شریفه میخواهد این را بگوید نباید انسانها چه یهود چه نصارا و چه دیگران کتمان کنند باید اظهار باشد و این اظهار واجب القبول است.

جلسه گذشته عرض شد با نگاه اول به این آیه شریفه و در مرحله اول توجه آیه به اصول عقاید و مساله نبوت شد و اجنبیٌ عن ما نحن فیه کما ذهب الیه محقق اصفهانی رضوان الله تعالی علیه

مرحله دوم : بهترین کلام و سخن پیرامون این آیه شریفه فرمایش شیخ اعظم رضوان الله تعالی علیه است . گویا شیخ اعظم بحث اصول عقایدی را کنار گذاشته است یعنی سلمنا که بحث اعم است لیکن جناب شیخ دو ایرادی که به آیه نفر وارد کرده بود در این آیه نیز ذکر میکند .

ایراد اول : میفرماید این آیه مهل است یعنی اطلاق ندارد. آیه یا کلام یک حکیم نسبت به چیزی که میخواهیم از آن استفاده کنیم یا باید مقید باشد یا مطلق این آیه نه مقید است نه مطلق. یعنی نه مقید به بحث مانحن فیه است که خبر واحد در باب فروع است که بشود خبر واحد و نه اطلاق دارد . این مساله را چندین بار یادآور شدیم که احکام الله وقتی تعلق میگیرد به متعلقات این متعلقات نباید مهمل باشد یا باید مقید باشد یا مطلق . پس اطلاق و تقیید دو حقیقتی هستند که متعلق حکم را از اهمال خارج میکنند اگر متعلق تکلیفی اطلاق یا قید نداشت میگوئیم مهمل است.

مرحوم شیخ اعظم میفرماید این آیه شریفه اطلاق ندارد یعنی فروع را نمیگیرد به این معنا که در باب فروع دین مشکل ما را حل نمیکند . توجه داشته باشیم که آیه نسبت به بحث ما نحن فیه اطلاق ندارد و مهمل است و الا نمیشود گفت کلام حکیم مهمل است . بنابراین اطلاق نسبی است یعنی نسبت به بحث ما نحن فیه دامنه ندارد و آن را در بر نمیگیرد مقید هم که نشده پس نتیجتا این آیه شریفه نسبت به آنجایی که قرار است از خبر واحد با اینکه علم پیدا نمیکنیم متعبد شویم شمول و اطلاق ندارد ،تقیید هم ندارد پس مهمل است.

با این تعبیر شیخ اعظم میگوید وقتی اطلاق نداشت اخذ به قدر متیقن میکنیم، قدر متیقن آنجایی است که از خبر مخبر علم پیدا کنیم چه در باب اصول عقاید و چه در باب فروع دین که بشود مثلا خبر متواتر یا خبر واحد دارای قرینه که مفید علم باشد ولی مورد رائج و محل ابتلای ما که اکثر روایات ما در شریعت برای اثبات فروع خبر واحد مفید ظن هستند نسبت به ما نحن فیه مبتلا به که قرار است اینجا مشکلش را حل کنیم این آیه مشکل گشا نیست و گویش ندارد نه گویش تقییدی و نه گویش اطلاقی .

ایراد دوم: مرحوم شیخ اعظم میفرماید آیه اختصاص دارد در حقیقت مقید است به وجوب امری که اظهارش واجب است و کتمانش حرام است. کجا واجب الاظهار است؟ حق های حقیقی.

آیه اختصاص دارد به بیان واقعیت ها به بیان ساده تر آیه اختصاص دارد به بیان احکام واقعیه نه احکام ظاهریه . در فقه اکثر فتواها بر اساس احکام ظاهری هستند اما در اینجا آیه میگوید ایها الناس احکام واقعیه را باید اظهار کنید با این اظهار پس واجب است قبول آنها دیگر ربطی به احکام ظاهریه ندارد

حالا احکام واقعیه کدامند؟ نبوت امامت حق های روشن و اصول اعتقادات که پیوندشان با علم و وجدان است.

به تعبیر دیگر این اشکال مرحوم شیخ همان بیان محقق اصفهانی است که آیه از بیان بحث ما بیرون است حالا ممکن است در فروع هم باشد اما فروعی که باید احکام واقعیه آن به ما برسد که اول کلام است.

مرحوم شیخ اعظم با این دو اشکال به سراغ آیه شریفه رفته است که این آیه مشکلی را در مانحن فیه حل نمیکند یعنی حجیت خبر واحد تعبدی .

مرحوم آخوند رضوان الله تعالی علیه صراحتا در مقابل شیخ اعظم می ایستد و میفرماید اگر ما قائل به ملازمه شدیم دیگر این دو اشکال وارد نیست . اگر گفتیم بین وجوب اظهار و وجوب قبول ملازمه است اشکال اهمال و اختصاص وارد نیست زیرا این اهمال و اختصاص ملازمه را از بین میبرد از کلمات شیخ اعظم فهمیده میشود که ملازمه بین وجوب اظهار و وجوب قبول هست بعد این دو ایراد را میگیرد مرحوم آخوند میگوید استاد! یا شما قائل به ملازمه هستید یا نیستید اگر قائل هستید دیگر ذکر این دو اشکال معنایی ندارد برشاخ نشسته اید و بُن میبرید این دیگر ملازمه نیست یک نوع مصادره به مطلوب است . با این دو اشکالِ شما ملازمه از بین میرود . مرحوم آخوند از کلام استادش اینگونه برداشت کرده است که ایشان قائل به ملازمه است بین وجوب اظهار و وجوب قبول و بعد اشکال میگیرد که میفرماید یا باید ملازمه را نپذیرید و این دو اشکال را مطرح کنید ویا اگر ملازمه را پذیرفتید این دو اشکال دیگر معنایی ندارد زیرا روح این دو اشکال جنگ با ملازمه است .

از بعضی تعبیرات مرحوم شیخ نیز چنین استفاده میشود که بین وجوب اظهار و وجوب قبول ملازمه است و کار را تمام میکند اما یکمرتبه میگوید دو اشکال اهمال و اختصاص بر این آیه وارد است که این اشکال

قول به ملازمه را از بین میبرد.

بنابراین بهترین جواب از این آیه شریفه همان است که مرحوم محقق اصفهانی رضوان الله تعالی علیه در جلد 2 نهایة الدرایه صفحه89 آورده است میفرماید این آیه اصلا دلالت ندارد بر لزوم اعلام و اظهار ما هو مستورٌ چه چیزهایی مستورند؟ احکام الله

بلکه این آیه دلالت دارد بر لزوم ظهور آنچه که ظاهر است . چه چیزی ظاهر است؟ نبوت و صفات پیامبر مثلا امین بودن اهل وفا بودن صادق بودن و محبت پیغمبر که ظاهر بود و یهود و نصارا آنها را کتمان میکردند فالایة تدل علی لزوم اظهار ما هو ظاهر در حقیقت آیه میگوید ظاهر ها را نپوشانید نمیگوید پنهان ها را آشکار کنید، وقتی میگوید ظاهرهارا نپوشانید پس اظهار نیز ارشاد ارشادی است. زیرا ظاهر را اظهار کردن معنا ندارد و میباید گفت ظاهر را نپوشانید که لازمه عقلی آن اظهار است.

این آیه به این شکل اجنبیٌّ عن ما نحن فیه فتم الکلام فی آیة الکتمان


[1] 1. سوره بقره آیه 228.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo