درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/10/30

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه /تعریف اصول عملیه/

 

در تتمه بحث ظنون کلام مرحوم آخوند را بعنوان ختام الکلام عنوان میکنیم که فرمود : اما ما قام الدلیل علی المنعا کذلک کالقیاس (آخرین بحث در ظنون این بود که آیا میشود خبر ضعیف را با ظن مطلق جبران کرد و یا خبر قوی را با ظن مطلق تضعیف نمود؟)

در مقابل ظن مطلق ظنی داریم که بر عدم اعتبار دلیل دارد مانند ظن قیاسی ظنی که از قیاس حاصل میشود ظنی است که قام دلیل علی المنعه (جابر و نفی کننده حجیت و تضعیف کننده است و ترجیح میدهد) فلا یکاد یکون به جبرٌ أو وهنٌ أو ترجیحٌ (بحث آخر این بود که ظن مطلق سه پست جابریت و مانعیت و ترجیح را میتواند اشغال کند یا خیر.)

فی ما لا یکون لغیره ایضا لوضوح ان الظن القیاسی اذا کان علی خلاف ما لولاه لکان حجتاً بعد المنع عنه لایوجب خروجه عن تحت دلیل الحجیه (ظن قیاسی نمیتواند جابر باشد مضعف باشد یا ترجیح دهد بر خلاف آن چیزی که اگر نمی بود این ظن قیاسی آن دلیل حجت بود. بعنوان مثال روایت دلالت میکند بر وجوب دعا عند رؤیت الهلال ظن میگوید واجب نیست ظن قیاسی نمیتواند خبر واحد حجت و معتبر را از تحت ادله حجیت خبر واحد خارج کند) و اذا کان علی وفق ما لولاه لما کان حجةً لا یوجب دخوله تحت دلیل الحجه (اگر ظن قیاسی موافق با روایت ضعیفی است که مثلا دلالت دارد بر وجوب دعا عند رویت الهلال که اگر ظن نبود این روایت حجت نبود ظن قیاسی باعث نمیشود که این خبر ضعیف برود زیر سایه ادله حجیت خبر واحد) وهکذا لا یوجب ترجیح احد المتعارضین و ذلک لدلالة دلیل المنع علی القائهِ الشارعُ رأساً و عدم جواز استعماله للشرعیات قطعا (وظن مطلق آزاد است اما ظن قیاس ملعون است و رد شده لیس من مذهبنا قیاس و اول من قاس ابلیس بخاطر دلالت دلیل منع که ملغی کرده است آن قیاس را شارع از بیخ و اساس .)

هذا تمام الکلام فی بحث الأمارات

در علم اصول من اوله الی اخره اصولی را تعقیب میکنیم و اصول گرای علمی هستیم به این معنا که ثمره تحقیقات علم اصول به دست آوردن دو نوع اصل است

1. اصول نظریه 2. اصول عملیه

اصول نظریه مُدرک هستند به ادراک عقل نظری و مؤدای عقل نظری اینست که ینبقی ان یُعلم ینبقی ان یُتقبل ینبقی ان یُعتقد چیزی که باید پذیرفته و قبول شود و در مقابلش زانو زد. حجیت قطع و حجیت خبر واحد و حجیت ظواهر اصل نظری هستند که اسم آنها را أمارات میگذارند از اسم آن پیداست که نظر دارد به واقع از این باب أماره نامیده میشود زیرا کارش کاوش و پایش و پیدا کردن و رسیدن به احکام الله واقعی است .

اصول عملیه اصولی هستند که پیدایش و اعتبار آنها بر اساس درک عقل است به اینکه باید انجام شوند و مورد عمل قرار بگیرند ینبقی ان یُفعل او یجری او یُعمل مانند استصحاب احتیاط اصولی که باید عمل شوند

در اینجا سوالی پیش میآید آیا کلمه استنباط در اصول عملیه که جایگاهشان به کار گرفتن است نیز کارایی دارد یا خیر؟

با توضیحی که گذشت استنباط دو حیثیت دارد :

1_ حیثیت دارد از این باب که حد استنباط کاشفیت است و در درونش دلیلیت قرار گرفته شده است استنباط یعنی به دست آوردن دلیل و اگر به این معنا و حیثیت باشد استنباط فقط در اصول نظریه (بحث ظن و أمارات) معنا دارد به همین خاطرمرحوم آخوند در این جا در تعریف اصول میگوید قواعدی است که یُستنبط بها احکام الشرعیه و بعد میگوید ینتهی الیه المجتهد و در رابطه با اصول عملیه استنباط را عنوان نمیکند زیرا اصول عملیه را دلیل نمیگویند الاصل دلیل حیث لا دلیل با این نگاه فقط اصول نظریه استنباطی هستند روی همین جهت به اصول نظریه میگویند ادله اجتهادی

2_ حیثیت دارد از باب رسیدن به وظیفه مکلف در عالم خارج علم اصول رسالتش اینست که حکم وظیفه مکلف در

 

خارج را معلوم میکند که به دو نوع است:

1. از راه طرق و امارات 2. از راه اصول عملیه با تعبیری که میگوید الاصل دلیل حیث لا دلیل یعنی زمانیکه دلیل قطع نباشد اصول عملیه نیز دلیل میشوند.

ما در اصول عملیه وقتی میخواهیم استصحاب یا برائت و یا احتیاط شرعی را عمل کنیم اول میرویم سراغ روایات که این اصول را تایید کند پس بنابراین درون اصول نیز استنباط وجود دارد به این معنا که اگر استصحاب میکنید اصل عملی است اما از روایت استخراج و کشف میشوند .

اما مرحوم آخوند حیثیت نوع اول را قبول دارد اصول نظریه طرق و أمارات به این تعریف که اصول نظریه امارات و طرق کارشان استنباط است و کبرای کلی درست میکنند برای قیاس استنباط اما اصول عملیه کارش استنباط نیست .

لذا مرحوم آخوند فرموده هی التی ینتهی الیه المجتهد بعد الفحص و الیأس عن الظفر بدلیلٍ اصول عملیه اصولی هستند که مجتهد بعد از آنکه دلیل پیدا نکرد و به اصول نظریه نرسید به آن میرسد

میشود مثال معروف : دستت نرسد به ماه رویان دریاب کنیز مطبخی را

یعنی بُعد اصول عملیه صانع و بالعرض است نه اول و بالذات به همین دلیل به این اصول میگویند ادله فقاهتی از باب اینکه فقه در تعریفش آمده است یعنی موضوعش فعل خارجی مکلف است با قطع نظر از استنباط حکم شرعی چون دلیل نداریم پس فعل موضوع قرار میگیرد پس میشود فقاهتی.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo