درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/12/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/اصل برائت /ادله برائت در سنت

خلاصه جلسه گذشته : در اصول به این نتیجه رسیدیم که حدیث رفع سنداً و دلالتاً کامل است و قاعده برائت کلی را اثبات میکند یعنی قبح عقاب بلا بیان شرعی را میسازد .

یک سری استدراکات برای اینکه این حدیث را تحکیم کنیم و بعضی از اشکالات را دفع کنیم باقی ماند که در این جلسه مطالبی را بعنوان تکمله و تتمیم و متمم الجعل ذکر میکنیم :

مطلب اول : فرق رفع با دفع در لغت و عرف چیست؟

در عرف و لغت رفع یعنی برداشتن چیزی که هست و دفع یعنی ممانعت کردن از بوجود آمدن آن و اینکه در دعا میخوانیم یا دافع یا رافع همین است بنابراین از جهت علمی "رفع یعنی از بین بردن مقتضی و دفع یعنی ممانعت از بوجود آمدن مقتضی"

در ذیل این حدیث شریف اشکالی وارد شده و مرحوم محقق نائینی رضوان الله تعالی علیه در مقابل این اشکال ایستاده است

اشکال این است که: رفع این حدیث بمعنای حقیقی خودش نیست رفع یعنی برداشتن شیء موجود و اینطور نیست که احکامی در گذشته وجود داشته و بعد در امت مرحومه این احکام برداشته شده باشد بلکه اینجا رفع بمعنای دفع است و استعمال آن مجازی است و به استعمال مجازی نمیتوان استدلال کرد.

پاسخ : مرحوم نائینی در مقام دفاع میفرماید این استعمال حقیقی است زیرا دفع و رفع در عالم علم و دقت و تحقیق فرقی ندارند بجهت اینکه در فلسفه خواندید که هر حادثی نیاز به موثر و علت دارد هم علت حدوث و هم علت بقا هر شیئی که موجود میشود علاوه بر اینکه به علت در حدوث نیازدارد به علت در بقا نیز نیاز دارد و این یک اصل مسلم است که اشیاء در بوجود آمدن و باقی ماندن نیاز به علت دارند اگر اینطور باشد دیگر دفع و رفع فرقی ندارد به این جهت که شیئی که حادث شد با علتی حادث شده است در مرحله بعد میخواهد باقی بماند اگر بخواهد باقی بماند باید علت باشد اگر علت بقا برداشته شود هم رفع صادق است و هم دفع زیرا در رفع علت بقا برداشته شده و در دفع چون نمیگذارید بوجود بیاید بنابراین با هم یکی هستند

در امور عقلی و فلسفی وقتی این قانون کلی رابپذیریم که " الممکن کما یحتاج فی حدوثه الی العله یحتاج فی بقائه الی العله ایضا " هر ممکن الوجودی اینگونه است همانطور که در حدوث نیاز به علت دارد دربقا نیز نیاز به علت دارد زیرا اگر در بقا نیاز به علت نداشته باشد انقلاب ممکن به واجب بوجود میآید یعنی اینکه وقتی وجود پیدا کرد دیگر بقاء آن نیاز به علت ندارد و میشود واجب الوجود یلزم انقلاب ماهیت برای اینکه این انقلاب لازم نیاید میگوئیم ممکن الوجود هم در حدوث وهم در بقا نیاز به علت دارد .

ممکن است گاهی قائل شویم علت بقا علت حدوث است و گاهی فرق میکند اما در تکوینیات علت حدوث علت بقا هم هست مرحوم نائینی بدین وسیله دفع اشکال مینماید اما شاگرد ایشان محقق خوئی رضوان الله تعالی علیه میفرماید اصل قاعده فلسفی را قبول داریم لاینکره الا مکابر هر ممکن الوجودی در عالم علت و معلول همانطور که حدوثش متوقف بر علت است بقائش نیز متوقف بر علت است الا اینکه این قاعده فلسفی در نظام تکوینیات و واقعیت ها است و بحث ما در امور لغوی و عرفی است و مباحث فلسفی اینجا کارائی ندارند در این مساله عرفی باید عرفی و لغوی قضاوت کرد و معنای خود رفع را گرفت (رفع برداشتن مقتضی و دفع جلوگیری از پدید آمدن مقتضی) و در بحث ما نحن فیه اتفاقی نمیافتد و حدیث گرفتار اشکال نمیشود.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo