درس خارج اصول استاد محسن ملکی

1402/12/14

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: اصول عملیه/اصل برائت /حدیث رفع

 

در بحث استدراکات حدیث رفع رسیدیم به هشتمین مورد

استدراک هشتم: آیا مواخذه میتواند بجای حکم و الزام قرار بگیرد؟ رفع عن امتی مواخذةُ مالایعلمون مضافی برای مای موصول در نظر بگیریم و بگوئیم مواخذه مالایعلمون تا الان هرچه بیان شد "ما" موصول مستقل بود و دارای صله و "ما" را کنایه یا بیان از حکم دانستیم رُفع الزامٌ لا یُعلم

بعضی مواخذه را در تقدیر گرفتند مواخذةُ ما لا یعلم آیا این امر لازم است ؟

یا بتعبیر حضرت امام جمیع آثار را در تقدیر بگیریم آثارحرمت یا وجوب لایُعلم

اگر بخواهیم مؤاخذه را در تقدیر بگیریم لازمه آنست که اولا حدیث را اختصاص دهیم به احکام تکلیفیه با فرض اینکه حدیث اطلاق و عموم دارد پس اولین مشکلی که پدید میآید تقیید است و تخصیص این حدیث به احکام تکلیفیه زیرا در احکام وضعی مواخذه معنا ندارد .

ثانیا در حدیث شریف از نظر سیاق رفع خورده است به فعل و موضوع واقعی حدیث فعل مکلف است و احکامی که برای فعل مکلف در نظر گرفته میشود یا تکلیفی است یا وضعی و قرار است ما توسط این حدیث نسبت به فعل مکلفین مسلمان امتنان شارع را تعریف کنیم که بحث و محور سخن در باب اصول و فقه فعل مکلف است یبحث در فقه عن عوارضه الذاتیه بلا واسطة فی العروض ، وجوب و حرمت َ،صحت و فساد زوجیت و رقیّت بلافاصله مترتب میشود بر فعل مکلف اما مواخذه اینگونه نیست و نیاز به واسطه دارد وجوب یا حرمت و تخلفی باید باشد بعد مترتب میشود بر تخلف عصیان و بعد بر عصیان مواخذه اینها حکایت میکند که اصل در کلمات عدم تقدیر است و مواخذه در تقدیر گرفتن خلاف است وقتی مای موصول نائب فاعل رفع است چرا باید نادیده گرفته شود وانگهی تقدیر گرفتن محدوده حدیث را کوچک میکند و آن را اختصاص میدهد به احکام تکلیفیه از نوع الزام .

با این دو بیان ذکر شده یعنی بحث تضییق کردن و اینکه فعل مکلف را وارسی میکنیم تا حدیث رفع امتنانی باشد که هم حکم تکلیفی را شامل میشود هم حکم وضعی و این حدیث میخواهد در رابطه با فعل مکلف قضاوتی عام داشته باشد تا امتنان به معنای تام کلمه باشد.

اما درباره در تقدیر گرفتن جمیع آثار با فرض اینکه اگر چیزی در تقدیر نگیریم تمام آثار خودبخود رفع میشود یعنی با رفع حکم الزامی هرچه اثر برای آن در نظر بگیرید رفع میشود به تعبیر دیگر وقتی موثر برداشته میشود آثار آن نیز برداشته میشود علت که منتفی شد معلولات هم منتفی میشود لذا جمیع آثار هم کاری دست دوم است حدیث حکم وضعی و تکلیفی رابرمیدارد و یقینا هر حکمی آثاری دارد که با برداشتن موثر آثارآن نیز منتفی میشود.

با این بیان به این نتیجه میرسیم که حدیث شریف در استدراک هشتم به قوت خود باقی میماند ظاهر حدیث حفظ میشود و نائب فاعل رفع مای موصول است و این مای موصول بمعنای شیء و مبهمی است که هم شامل حکم تکلیفی میگردد هم حکم وضعی و وقتی حکم را (تکلیفی و وضعی) برداشت آثار آن نیز برداشته میشود.

استدراک نهم : برائت بر دو قسم است شرعی و عقلی فی الجمله بین برائت شرعی و عقلی تفاوت وجود دارد

ملاک در برائت عقلی قبح عقاب بلا بیان است و شارع برائت را در این حد قبول دارد و اگر بیانی آمده باشد ارشادی است اما گاهی برائت فقط شرعی است

برائت عقلی اختصاص دارد به احکام تکلیفی الزامی اما برائت شرعی در احکام غیر الزامی هم تصور میشود برائت شرعی در باب احکام غیر الزامی مانند استحباب بر دو قسم است

قسم اول : احکام غیر الزامی استقلالی

قسم دوم : احکام غیر الزامی تبعی و ضمنی

مثال قسم اول اول هر ماه دو رکعت نماز مستحب است که این دو رکعت میشود حکم غیر الزامی استقلالی

مثال قسم دوم قنوت در نماز مستحبی اول ماه استحباب دارد یا نه ؟

حال اگر بگوئیم دو رکعت نماز در اول ماه استحباب دارد یا ندارد؟ میشود مجرای اصول یا برائت جاری کنیم یا قائل به احتیاط شویم

درمثال دومی قنوت در نماز اول ماه مستحب است یا نه ؟ که این دو متفاوت است

درمورد اول یعنی احکام غیر الزامی استقلالی میتوان گفت حدیث رفع شامل حالش نمیشود یعنی برائت شرعی جاری نمیشود زیرا در ظاهر میشود قائل به احتیاط شد که احتیاط نموده و نماز اول ماه خوانده شود زیرا در عالم واقع یا مستحب هست یا نیست و شما در ظاهر قائل به احتیاط میشوید یعنی پای الزام در میان نیست و میتوانیم یک حکم واقعی داشته باشیم که مستحب هست یا نه و یک حکم ظاهری داشته باشیم که احتیاطا مستحب است .

اما در مورد دوم شک میکنیم قنوت در نماز اول ماه استحباب دارد یا نه ؟

در اینجا برگشت میکند به الزام به اینصورت که آیا نماز اول وقت مشروط است به قنوت یا مشروط نیست؟ اگر مشروط باشد و نماز بدون قنوت آورده شود اصلا امر ندارد حتی استحبابی و برمیگردد به وجود اشتراط و عدم وجود اشتراط آیا این دو رکعت مشروط به قنوت است یا نه این مشروط بودن یا نبودن یک نوع الزام است که حدیث رفع آن را برمیدارد و برائت شرعی جاری میشود و جای برائت عقلی (قبح عقاب بلا بیان) نیست.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo