درس فقه معاصر استاد غلامرضا مصباحی مقدم

1402/03/28

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: مشتقات

 

بحثی که در مورد مشتقات داشتیم و فقه مشتقات، یکی توضیح دادیم به صورت متعارف قرارداد آتی را تحت عنوانForward مطرح شد و قرارداد اختیارات را و قرارداد آتی‌ها که معادل فیوچرز است توضیح دادیم. در توضیح و تبیین اشاره کردیم که طرفین قرارداد تعهد می‌کنند انجام یک معامله‌ای را در زمان آینده مثلاً سه ماه بعد شش ماه بعد یا بیشتر. اشاره شد به نقش اتاق پایاپای در قرارداد آتی‌ها. ما گفتیم در واقع معاملاتی که افراد در مورد آتی‌ها انجام می‌دهند کسی که با آنها مواجه است در معامله خود اتاق پایاپای است و طرف دیگر قرارداد در مقابل این طرف قرارداد قرار نمی‌گیرد این اتاق پایاپای است که به نیابت از طرفین معامله وارد معامله با طرف دیگر معامله می‌شود. و اشاره کردیم به اینکه تحت عنوان پرداخت ودیعه مبلغی را طرفین معامله‌ی آتی‌ها به اتاق پایاپای تسلیم می‌کنند در حساب ودیعه‌ی آنها قرار می‌گیرد و روزانه به تناسب قیمت در بازار واقعی از آن کالایی که بنای خرید آن را دارند برداشت میشود از ودیعه و به حساب ذینفع واریز می‌شود. آخرین نکته‌ای که بنا بود مطرح کنیم بحث چگونگی خروج از بازار آتی‌ها است یعنی تمام شدن قرارداد و پایان یافتن قرارداد.

معامله‌گر قرارداد آتی‌ها هر زمان اراده کند با فروش آتی‌ها در بورس می‌تواند به راحتی از بازار خارج شود. خصوصیت استاندارد بودن قراردادها موجب شده که بازار آتی‌ها از چنین امتیازی برخوردار شود برای خروج از بازار آتی‌ها لازم نیست با همان فردی که قبلاً قرارداد را از او خریده‌ایم وارد معامله‌ جبرانی بشویم. بلکه فروشنده‌ قرارداد آتی‌ها به اتاق پایاپای میفروشد. خروج از بازار آتی‌ها به معنای بستن موضع معاملاتی است. اصطلاح شده می‌گویند موضع معاملاتی را قبلاً گشود و اکنون موضع معاملاتی را می‌بندد. حداقل چهار طریق امکان بستن موضع معاملاتی وجود دارد:
1- تحویل کالای خریداری شده، معامله‌ای انجام گرفته پیش بینی این بوده که یک خرید صورت بگیرد و آن خرید صورت می‌گیرد و معامله با تحویل کالا تصحیح می‌شود.

2- نوع دوم تسویه نقدی است به جای اینکه در سررسید موجب تحویل کالا شود تسویه نقدی صورت می‌گیرد. قیمت بازاری آن کالا کاملاً شفاف در بورس معلوم است و همان قیمت کسی که قراردادی را خریداری کرده بود اقدام به فروش آن قراداد می‌کند به اتاق پایاپای و نقدی تسویه می‌کند.

3- راه سوم، انجام معامله‌ی جبرانی است. معامله‌ی جبرانی به این است که قبلاً اختیار خرید را خریداری کرده آن نسبت به یک محموله و الان ببخشید مسئله اختیار خرید نیست بلکه خرید آتی‌ها انجام داده بود نسبت به محموله‌ای که قابل پیش بینی است، آتی هایش را خریده بود اکنون موضع معاملاتی معکوس می‌گیرد، فروش آن را انجام می‌دهد به خاطر همان اقدام به فروش می‌کند.

4-چهارمین راه هم این است که مبادله کالا صورت بگیرد یعنی قبلاً اقدام به خرید آتی‌ها کرده بود.

اکنون وقت انجام اصل معامله و تحویل و تسلیم کالا است. این انجام و تحویل کالا در بازار واقعی صورت می‌گیرد نه در بازار سرمایه. همان معامله‌ای را که انجام داده بود منتهی می‌شود به تحویل کالا. اما اینجا نه، اینجا یک فروشنده‌ی دیگری است که آن فروشنده‌ی دیگر توافق می‌کند با خریدار آتی‌ها برای اینکه کارها را به او تحویل دهد. آن فروشنده‌ی دیگر معادل همان محموله‌ای که او آتی‌هایش را خریده بوده است. برای فروش عرضه می‌کند اینجاست که متفاوت میشود و آن معامله‌ی اولی از طیق اتاق پایاپای بود. این معامله‌ی اخیر ، مستقیماً بین طرفین مبادله انجام می‌گیرد اطلاعش را به اتاق پایاپای می‌رساند. حال توضیح می‌دهیم.

گفتیم اولین راه این است که موضع معاملاتی با تحویل کالای خریداری شده بسته شود. اولاً با خرید آتی‌ها می‌توان در تاریخ انقضای قرارداد و تحت ضوابط تعیین شده دارایی پایه را در محل تحویل و تا تاریخ تعیین شده و به کیفیت اعلام شده می‌شود تحویل بگیریم و بدین وسیله موضع معاملاتی در بازار آتی‌ها رسماً بسته می‌شود. پس همان معامله اول قابلیت تسلیم و تحویل پیدا می‌کند و انجام می‌گیرد.

روش دوم که در روزها معمول است تسویه نقدی است. طرفین قرارداد به جای تحویل دارایی پایه مابه التفاوت بین قیمت خرید و قیمت فروش آتی‌ها را با قیمت تاریخ انقضای قرارداد محاسبه می‌کند و به عنوان سود یا جبران زیان به طرف دیگر می‌پردازد. خریدار می‌تواند با دریافت مبلغی که براساس قیمت جاری آن کالا محاسبه می‌شود دارایی پایه را در بازار نقدی خریداری کند. در عمل تعداد معاملاتی که با روش تحویل کالا یا روش تسویه نقدی به پایان می‌رسد بسیار اندک است. غالباً از روش‌های دیگری استفاده می‌کنند برای خروج.

نوع سوم و روش سوم برای مسدود کردن موقعیت‌های معاملاتی در بازارهای آتی انجام معاملات جبرانی است و این معاملات جبرانی بسیار اتفاق می‌افتد. این روش را معکوس کردن معامله می‌گویند یک معامله اصل است، یک معامله‌ی عکس است. معامله‌ی اصل خرید آتی‌ها بود. معامله‌ی عکس فروش آتی‌ها بود. این که می‌گوییم معکوس کردم معامله یعنی قبل از تاریخ تعیین شده به عنوان سررسید موضع خودش را در بازار آتی‌ها بپردازد یعنی معامله‌ی معکوس انجام دهد. در اینصورت موضع خالص معملاتی‌اش می‌شود صفر.

چهارمین راه برای بستن موقعیت‌های معاملاتی در بازار آتی‌ها استفاده از روش مبادله‌ی آتی‌ها با کالای فیزیکی است به این روش، روش EFP می‌گویند. یعنی آف فیوچرز فیزیکال مبادله‌ی آتی‌ها به صورت فیزیکی. فرض کنید معامله‌گر الف یک قرارداد آتی نفت خام دارد گفتیم قرارداد آتی نفت خام هزار بشکه نفت خام است. و می‌خواهد در تاریخ انقضای قرارداد نفت خام را به طور فیزیکی تحویل بگیرد. معامله گر ب: یعنی قرارداد آتی‌های فروش نفت خام دارد و می‌خواهد در تاریخ انقضای قرارداد هزار بشکه نفت خام بفروشد. این دو معامله‌گر ابتدا در مورد قیمت نفت خام به توافق می‌رسند، ناگزیر این توافق خارج از اتاق پایاپای دارد انجام می‌گیرد. سپس معامله‌گر الف می‌پذیرد که نفت خام معامله‌گر ب را خرید کند و موضع معاملاتی خودش را در بازار به این وسیله ببندد. با پرداخت وجهی به معامله گر ب ، نفت خام را دریافت می‌کند. آن وجه همان مابه تفاوت است. معامله گر ب و معامله گر الف به توافق می‌رسند که نفت خام خود را به او بفروشد و موضع معاملاتی خودش را در بازار آتی‌ها مسدود کند. این دو معامله گر اقدامات خود را به بورس گزارش می‌کنند. و بورس این معامله را در اسناد خودش وارد می‌کند و بدین وسیله معادله‌گران الف و ب هر دو از بازار آتی‌ها خارج می‌شوند. خب این نحوه‌ی انجام به معامله‌ی معکوس یا خروج از بازار آتی‌ها بود.

معامله‌گران در بازار آتی‌ها چند دسته هستند: حداقل سه دسته اینجا مورد بحث قرار می‌گیرند:

1- یک دسته معامله گران کسانی هستند که با ورود به بازار آتی‌ها قیمت دارایی پایه را در قبال تغییرات تصادفی قیمت پوشش می‌دهند به عبارت دیگر یک نفر زعفران می‌خواهد برای سه ماه آینده خریداری کنید، قیمت زعفران در این سه ماه نوسان پیدا می‌کند از بازار آتی‌ها اقدام به خرید بسته‌ی زعفران می‌کند. همان بسته های استاندارد ولی به صورت آتی‌ها با پرداخت پنج درصد از قیمت زعفران اقدام به خرید می‌کند. برای چه؟ برای اینکه نگران است در سررسید زعفران گیرش نیاید یا زعفران مرغوب گیرش نیاید یا به قیمت مطلوب گیرش نیاید. همه‌ی این‌ها تاثیرگذار است در تصمیم‌گیری نسبت به قرارداد آتی‌ها. پس این افراد با خرید خودشان ریسک تغییرات نامطلوب را برای خودشان پوشش می‌دهند یعنی پنج درصد از قیمت را در ابتدا می‌دهند. حق خرید پیدا می‌کنند برای سه ماه بعد. این یک دسته پس یک دسته پوشش دهندگان ریسک هستند این پوشش دهندگان ریسک می‌تواند در طرف عرضه باشد می‌تواند در طرف تقاضا باشد. در طرف عرضه یعنی یک تولیدکننده است می‌خواهد تولیدات خود را در بازار عرضه کند ابتدا در بازار آتی‌ها عرضه می‌کند به این وسیله مطمئن می‌شود که چه مقدار ظرفیت برای تولید را باید به کار بگیرد که تولید کند تا سه ماه دیگر تا شش ماه دیگر. یک وقت نکند تولید کند و روی دستش بماند. غرض از تقاضا کسانی هستند که این محصول را می‌خواهند خریداری کنند می‌خواهند مطمئن باشند کالای مورد نیازشان در تاریخ معقود وجود دارد یا به قیمت مورد نظر وجود دارد. پس هر دو طرف پوشش دهنده‌ی ریسک هستند. این‌ها معامله‌گران اصلی بازار آتی‌ها هستند.

2- دسته‌ی دوم از معامله‌گرانی که وارد بازار آتی‌ها می‌شوند کسانی هستند که با خرید و فروش در این بازار در پی کسب منفعت هستند، فقط این ها نه تولیدکنندگان آن کالاها هستند نه مصرف کنندگان نهایی آن کالا، نه تاجر آن کالا. کسانی هستند که از ورود به بازار آتی‌ها می‌خواهند از تفاوت قیمت‌ها استفاده کنند به این ها اصطلاحاً می‌گویند سفته بازان. سفته بازان کسانی هستند شبیه اتفاقی که در بازار سهام و بورس انجام می‌گیرد. افرادی تولیدکننده هستند، سهامشان وارد بازار می‌شود و عرضه می‌کنند. عده‌ای هم استفاده‌کنند‌ه خریداران سهام هستند برای سرمایه گذاری. یک عده قابل توجهی هم سفته بازان هستند، وارد بازار سرمایه می‌شوند تا از مابه التفاوت قیمتها در صعود و نزول قیمت‌ها بهره‌مند شوند به این‌ها سفته بازان می‌گویند. حالا این سفته بازان در بازار آتی‌ها بسیار فراوان هستند. و این ها آدم‌های خطر پذیری هستند. از نوسانات قیمت ها به صورت لحظه‌ای استفاده می‌کنند.‌ ای بسا در بسیاری از موارد به دلیل انتظارات غلطی که از سیر تحول قیمت‌ها در بازار دارند به شدت متضرر هم شوند. اصطلاحاً به این افراد سفته بازان می‌گویند. در عمل معاملات مبتنی بر سفته بازی بسیار بیشتر از معاملات آتی‌ها برای پوشش ریسک نوسانات قیمت‌ها است. سفته بازان از جمله نقش‌هایی که دارند این است که به گرمی‌بازار کمک می‌کنند، بازار را گرم می‌کنند. یعنی هر جا که حس کنند مشتری وجود ندارد این افراد حضور پیدا می‌کنند. هر جا حس کنند عرضه کننده‌ای وجود ندارد این ها عرضه می‌کنند. و این طور نیست که بازار دچار وضعیت سرد شود. بازار را گرم می‌کنند. نکته‌ی دیگر هم این است که وضعیت روانی معاملات بازار را یعنی روان می‌کنند وضعیت بازار را.

دانش پژوه: یک سری مباحث حلال و حرام داریم موضوع معامله آیا مکروه است

استاد: سخن خوبی است، البته ما الان داریم تبیین موضوع می‌کنیم الان در مقام بیان حکم نیستیم، ابتدا تبیین موضوع می‌کنیم چشم انشالله به آن هم اشاره خواهیم کرد. سفته بازان شکافی را پر می‌کنند که بین خرید و فروش آتی‌ها توسط پوشش دهندگان ریسک به وجود می‌آید. فعالیت سفته بازان موجب می‌شود که احتمال وجود خریدار یا فروشنده برای آن دسته از پوشش دهندگان ریسک که قصد فروش یا خرید دارند بیشتر می‌شود یعنی هر زمان که بخواهند در بازار مشتری وجود دارد. ممکن است یک مشتری پوشش دهنده‌ی ریسک نباشد اما سفته باز باشد. در غیراینصورت پوشش دهندگان ریسک همواره باید قیمت آتی‌های پیش نهادی خود را کاهش دهند تا با انتظار مشتری سازگار باشد یا در یک شرایطی تقاضای خود را افزایش دهند تا با مشتری سازگار باشد.

دانش پژوه: ببخشید شما می‌فرمایید این‌ها بازار را گرم می‌کنند یعنی میخواهید به نحوی اینها را تأیید کنید راهی کنار بزنند این ها کالا را گر ان می‌کنند.

استاد: فرمایشتان درست است برای شرایطی است که بازار، بازار کارا نباشد. بازار بازاری باشد که اطلاعات پنهان در آن وجود داشته باشد. و سفته بازان از آن اطلاعات پنهان بتوانند استفاده کنند موقعیت ویژه‌ای را برای خودشان دست و پا کنند. اما اگر بازار یک بازار شفاف کارآ و تحت نظارت قوی سازمان ناظر باشد معنی ندارد که سفته بازان بخواهند انحراف در بازار ایجاد کنند. بعلاوه فعالیت بورس بازان کارآیی نظام اطلاع رسانی را در بازار آتی‌ها افزایش می‌دهد. به عبارتی یک وجود سفته بازار موجب می‌شود که کارآیی در بازار آتی‌ها بالاتر برود. در بازار شفاف و کارآرا معمولاً قیمتها منعکس کننده‌ی همه اطلاعاتی است که در اختیار خریداران و فروشندگان قرار می‌گیرد. هدف سفته بازان تحصیل حداکثر سود از طریق انجام معاملات از طریق اسرع وقت است. منطقی است که فرض کنیم سفته بازان از تمام اطلاعات بازار به بهترین وجه بهره‌برداری خواهندکرد. بنابراین فعالیت سفته بازان موجب می‌شود که قیمت آتی‌ها به سمت قیمت واقعی متمایل شود. دلایلی هم وجود دارد که نشان می‌دهد فعالیت سفته بازان گاهی منجر به ناپایداری قیمت‌ها در بازار آتی‌ها شدیم. این همان جایی است که رخنه‌ها وجود دارد و بعضی از اطلاعات پنهان وجود دارد که آنها بهش دسترسی پیدا کردند، دیگران به آن دسترسی پیدا نکردند.

دانش پژوه: راندهای اطلاعاتی

استاد: بله بله راندهای اطلاعاتی. پس تا اینجا دو دسته معامله گر مطرح شد. 1- پوشش دهندگان ریسک 2- یکی هم سفته بازان.

3- دسته سومی ‌از معامله گران وارد بازار آتی‌ها می‌شوند و این ها آربی‌تراژگرها هستند. کلمه‌ی آربی‌تراژ به معنای وجود ما به التفاوت قیمت نسبت به یک کالا در دو بازار متفاوت. مثال بزنیم قیمت برنج در پاکستان یک قیمت است در تهران یک قیمتی دیگری است. این مابه التفاوت قیمت بین پاکستان و ایران موجب می‌شود که عده‌ای به فکر بیفتند برنج را از پاکستان خریداری کنند در ایران عرضه کنند. خود این عمل را به آن آربی‌تراژ می‌گویند. کسانی که این معاملات را انجام می‌دهند آربی‌تراژگر هستند. آنقدر این معامله این جابجایی خرید برنج صورت می‌گیرد که قیمت بین دو بازار به هم نزدیک و متعادل می‌شود و دیگر به صرفه نیست یعنی هزینه حمل و نقل و گمرک و انبارداری ممکن است موجب شود که فایده و سود قابل توجهی نداشته باشد. آربی‌تراژ متوقف می‌شود. در بازار آتی‌ها هم ما آربی‌تراژ‌ها را داریم. آربی‌تراژ ها در بازار آتی‌ها بین دو بازار متفاوت عمل می‌کنند، مثلاً یک قرارداد نفت در آمریکا، یک قرارداد نفت در انگلیس وجود دارد این دو تا قرارداد با هم تفاوت قیمتی داشته باشند. کسانی وارد می‌شوند از امریکا خریداری می‌کنند در اروپا عرضه می‌کنند یا در انگلیس عرضه می‌کنند. یا از انگلیس خریداری می‌کنند در امریکا عرضه می‌کنند خب این آربی‌تراژ‌ها هم موجب می‌شود در یک شرایطی که مابه تفاوت قیمت‌ها در دو بازار معنا دارد این ها ورود کنند و انقدر این معاملات انجام می‌گیرد تا به نقطه‌ای برسد که به سر به سر نزدیک است و فایده جدی برایشان نخواهد داشت.

دانش پژوه: آیا این اصلش خوب است؟

استاد: ببینید ما اینجا سخن از خوبی و بدی نمی‌کنیم الان ما داریم صحبت از واقعیتی که دارد اتفاق می‌افتد الان این گونه وضعیت در بازار آتی‌ها وجود دارد این گونه معاملات دارد انجام می‌گیرد و بین بازار لندن و بازار نیویورک مثلاً مبادلات آتی‌های نفت و گاز انجام می‌گیرد، گازوئیل انجام می‌گیرد این تبیین، واقعیت‌ها و توصیه هایی است که وجود دارد.
دانش پژوه: ما اینجا آسیب شناسی نمی‌کنیم.

استاد: نه اجازه دهید از این به بعد وارد این بحث می‌شویم. خب تا اینجا ما توصیف کردیم که یکی قرارداد آتی را یکی قرارداد اختیارات را و یک هم آتی ها. در بازارر سرمایه جمهوری اسلامی‌ موضوع قرارداد آتی‌ها از سال 1386 در دستور کار سازمان بورس و اوراق بهادار قرار گرفته پس از بررسی ابعاد مختلف حقوقی، مالی، اقتصادی و اجرایی جهت بررسی فقهی در دستور کار کمیته‌ی فقهی بورس قرار می‌گیرد. ضمناً این را عرض کنم در خود کمیته فقهی علاوه بر چهار، پنج فقیه، که ما داریم حداقل یک حقوقدان، یک اقتصاددان، یک استاد مالی هم حضور دارد. اگر نه گاهی دوتا حقوقدان دو تا صاحب نظر در مسائل مالی وجود دارند که از ابعاد دیگر هم موضوع را مورد بررسی قرار دهند کمک می‌کنند به تبیین موضوع و من معتقد هستم که مسائل اقتصادی خصوصاً می‌باید در محضر فقها در محفل استفتائات فقها با حضور چنین کارشناسانی انجام بگیرد تا موضوع درست منقح بشود. اگر موضوع درست تنفیح نشود می‌بینید پاسخ ها، پاسخ‌های نادرستی است. معنایش این نیست که فقها باید تحت تأثیر رأی کارشناسان حقوقی، اقتصادی، مالی اظهار نظر کنند نه در موضوعات کارشناسی از دیدگاههای آنها حتماً استفاده کنند و از این جهت اگر استفاده کنند کمک خواهد کرد به دقیق تر شدن فهم ما از واقعیت‌های اقتصادی که در جامعه می‌گذرد. اولین ابزار مشتقه‌ی مالی در سال 1387 در بازار سرمایه جمهوری اسلامی ‌ایران مورد معامله قرار گرفت. این طور که خاطرم است آتی طلا در بازار سرمایه برای اولین بار سال 1387 مطرح شد.

اکنون به مسائلی می‌پردازیم که نیازمند به بررسی فقهی است در مورد مشتقات. فهرستی از این مسائل:
اولاً پرداخت مبلغی به عنوان ودیعه در قرارداد سَلَف یعنی همان آتی به فروشنده‌ی خودرو برای دریافت حق خرید خودرو در سه ماهه‌ی بعد چه حکمی ‌دارد آیا ودیعه آنجا معنا دارد یا ندارد و چنین ودیعه‌ای مشروع است یا مشروع نیست. ضمناً با پرداخت ودیعه، پرداخت کننده ملزم به خرید خودرو در سه ماه بعد می‌شود. و دریافت کننده ودیعه ملزم به فروش خودرو به قیمت تعیین شده در سه ماه بعد خواهد شد. این الزام و التزام در دو طرف قرارداد سلف چه حکمی‌دارد؟

مسئله‌ی بعدی در قرارداد اختیارات است که خریدار اختیار خرید وجهی را به عنوان ودیعه به فروشنده خودرو می‌پردازد. شبیه وجهی که در قرارداد سلف پرداخت می‌شد و از بابت پرداخت این وجه حق خرید در آینده پیدا می‌کند. و سپس از خرید خودرو منصرف می‌شود و از این بابت زیان می‌کند. تصرف در ودیعه برای صاحب فروشگاه خودرو که طرف در مقابل اقدام به خرید نکرده است و معامله را متوقف کرده است اکل مال به باطل نیست؟

نکته سوم فروش اختیار خرید است. گفتیم کسی اختیار خرید را خرید، اختیار خرید برای انجام معامله در سه ماه آینده است می‌تواند قبل از اینکه به آن سه ماه برسیم این اختیار خرید خودش را به دیگری بفروشد. حقوقی که این پیدا می‌کند منتقل می‌شود به خریدار. آیا چنین معامله‌ای مشروع است یا خیر؟ و آیا فروشنده‌ی اختیار، همان رفع تکلیفی که نسبت به خریدار اختیار خرید داشت، نسبت به مشتری او هم دارد؟

مسئله‌ی چهارم در قرارداد آتی‌ها اتاق پایاپای واسطه‌ طرفین معامله‌ آتی‌ها برای خرید و فروش قرارداد آتی‌ها است. این واسطه‌گری می‌تواند تحت عنوان وکالت از ناحیه دو طرف معامله باشد.

مسئله‌ی پنجم با توصیفی که از قرارداد آتی‌ها صورت گرفت ماهیت قراداد آتی‌ها چه است؟ چه ماهیتی دارد؟ خرید و فروش کالا است؟یا خرید و فروش تعهد است یا تعهد در برابر تعهد است؟ پس سه تا احتمال وجود دارد، یکی اینکه بگوییم در قرارداد آتی‌ها افراد در همان هنگامی‌که دارند آتی‌ها را معامله می‌کنند، دارند اقدام به خرید و فروش آن کالا در سه ماه آینده می‌کنند. اینجوری احتمال دارد و یک احکامی‌هم برای آن مترتب است. یک احتمالی هم هست که نه الان اقدام به خرید و فروش کالا نمی‌کنند بلکه الان دارند خرید و فروش را تعهد می‌کنند به عبارت دیگر خرید تعهد. خود تعهد را می‌خرند و خود تعهد را می‌فروشند اینجا موضوع معامله آن معامله‌ی سه ماه آینده نیست، موضوع معامله همین معامله اکنون است که دارد تعهدی خریداری می‌شود و تعهدی فروخته می‌شود، یکی فروشنده تعهد است، یکی خریدار تعهد است. یا نه بگوییم نه این است و نه آن بلکه تعهد در مقابل تعهد است. مبادله‌ی تعهدها است این سه احتمال است.

مسئله ششم: اهداف معامله گران از ورود به بازار آتی‌ها چیست؟ این ها ماهیت فقهی را می‌خواهیم ببینیم چیست. اهداف معامله گران از ورود به بازار آتی‌ها چیست؟ گفتیم معامله گران سه دسته هستند، یک عده پوشش دهندگان ریسک، ممکن است عده‌ای پوشش ریسک، یک عده‌ای سفته بازان این ها در پی حداکثر کردن سود خودشان هستند، یک عده‌ای آرتی بی گران هم بین دو بازار متفاوت همین را دنبال می‌کنند. آیا این ها جداً در بازار آتی‌ها معامله می‌خواهند انجام دهند؟ یا صرفاً پوشش ریسک است؟ یک وقت هست هم معامله است و هم پوشش ریسک. یک وقت هست نه فقط پوشش ریسک است و معامله‌ای در کار نیست. احیاناً معاملات سوری و کاغذی است بدون منتهی شدن به تحویل کالا. و در هر صورت حکمش چیست؟

سوال هفتم آیا همه چیزی که در بازار آتی‌ها معامله می‌شود و حضور معامله بازار آتی‌ها قرار بگیرد مالیت دارد یا بعضی از آنچه که در بازار آتی‌ها معامله می‌شود مالیت ندارد؟ مثل آتی های شاخص، آتی‌های نرخ بهره. از این مقوله داریم.

نکته هشتم: ودیعه‌ای که به اتاق پایاپای پرداخت می‌شود چه حکمی‌دارد؟ گفتیم که طرفین آتی باید به اتاق پایاپای ودیعه‌ای را بپردازند. این چه حکمی‌دارد؟

نکته نهم: تسویه حساب روزانه اتاق پایاپای که نسبت به ودیعه انجام می‌دهد چه حکمی‌دارد؟ روزانه به تناسب قیمت بازاری روز اجناسی که موضوع قرارداد آتی‌ها قرار گرفته قیمت ها بالانس می‌کند، بالا و پایین می‌رود و روزانه اتاق پایاپای از ودیعه‌ی یک طرف برمیدارد و روی ودیعه طرف دیگر می‌گذارد.گاهی این حرکت معکوس می‌شود این اقدام چه حکی دارد؟

مسئله‌ی دهم تسویه نقدی قرارداد آتی‌ها به جای تحویل دارایی، دارایی پایه چه حکمی‌دارد؟ تسویه نقدی آن جایز است؟

مسئله یازدهم: کار سفته بازان که در بازار آتی‌ها از نوسان قیمتها سود می‌کنند و خارج می‌شوند چه حکمی‌دارد؟ سفته بازی مشروع است یا سفته بازی مشروع نیست؟ به قول حاج آقا مکروه است یا مکروه نیست؟

دوازدهم: کار آربی‌تراژگران چه حکمی‌دارد؟مشروع است یا مشروع نیست؟

سیزدهم: اصولاً معاملات مشتقات آنچنان که در بورس‌های بین المللی جریان دارد به مصلحت جامعه‌ی اسلامی‌است این نوعی زاویه نگاه فقه الحکومت است. فرض کنیم جزء جزء معاملات آتی‌ها را رسیدیم و مشروعیتش را احراز کردیم. اصلاً استفاده از این روش‌ها در بازار سرمایه یک نظام اسلامی‌به مصلحت مردم و نظام است؟یا به مصلحت نظام نیست؟ میبینید که مسائل مهمی ‌را ما در پیش رو داریم.

دانش پژوه: ببخشید این بحثی که مصلحتی فرمودید از لحاظ بارگزاری اسلامی‌ می‌شود این بحث را واقعاً یک پایان نامه نوشت. الان بانکداری اسلامی‌ما آیا این به مصلحت جامعه‌ی اسلامی‌است؟

استاد: اتفاقاً این را ما بحث کردیم.بحث بانکداری را همان اوایل بحث بانک مطرح کردیم. گفتیم بعضی‌ها می‌گویند ما اصلاً بانک نیاز نداریم ما نیازمند به نهادی به عنوان واسطه برای سرمایه گذاری هستیم ولی آن نهاد بانک نیست بلکه یک شرکت سرمایه‌گذاری است و همان شرکت سرمایه‌گذاری ما را کفایت است. بانک خواستگاهی دارد آن خواستگاه نظام سرمایه داری است و بانک در خدمت نظام سرمایه‌داری است و در خدمت سرمایه داران است.

دانش‌پژوه: این نظریه افراطی است؟

استاد: بله، ولی هست.حالا بحث کردیم و پاسخ داده‌ایم فی محله

دانش‌پژوه: خب به عملکرد هم نگاه می‌کنیم واقعیت همین است.

استاد: شما ممکن است به عملکرد نگاه کنید بعد حکم شرعی بار کنید. عملکرد که نمی‌تواند مبنا باشد برای قضاوت حکم شرعی. ممکن است نفس بانکداری چنین لوازمی ‌نداشته باشد نوع عملکرد ما این لوازم را داشته باشد. اینجا این ایراد را باید برد صغرویا نه کبربیاً. ایراد، کبروی نیست حالا مصداقش هم روشن است امروز بانکداری بدون ربا و بانکداری اسلامی ‌در جهان اسلام وجود دارد. جدی و کارآ هم هست. بسیار مثبت و مفید عمل کرده است، بانک اسلامی ‌توسعه و بانک‌های اسلامی ‌بسیاری از کشورهای اسلامی‌ و حتی بانک اسلامی ‌ذیل یعنی در واقع ریشه‌ی بانکداری اسلامی ‌ذیل بانک‌های ربوی و جهانی است و این می‌شود اسلامی‌. عملکردهای بسیار عالی دارند، موفق بودند و منزه عمل کردند پس نمی‌توان اشکال موارد صُغروی را به موضوع کبروی سرایت داد. ما مصداقاً در بانکداری بد عمل کردیم. امر بیّنی است و واقعاً راضی نیست معنایش این نیست پس ماهیت بانکداری بدون ربا بی معنا است، بانکداری اسلامی‌بی‌معنا است نه. بانکداری اسلامی‌کاملاً معنا دارد، موفق و کارآ بوده است در بحران 2008 که آمریکا و اروپا دچار آن بحران شدند بانک‌های اسلامی‌دچار بحران نشدند و این نشان روشنی است که ذات بانکداری آن هم با رویکرد اسلامی‌فاقد مناقشه است آنچه که مناقشه دارد عملکرد ما است اسلام به ذات خود ندارد عیبی، هر عیب که هست از مسلمانی ماست حالا مسلمانی ما، بانکداری اسلامی‌ما غلط است. معنایش این نیست که کسی از ذات بانکداری اسلامی‌غلط است. یک پیشنهادی به حوزه داد اما استقبال نکرد راجب بانکداری اسلامی ‌و اقتصاد مقاومتی یک طرحی دادند به تهران مورد حمایت قرار نگرفت الگوی بانکداری اسلامی‌.

استاد: روشن کنید چه کسی داده؟

دانش‌پژوه: دوستان اقتصاد مقاومتی این ادعا را دارند که ما یک طرحی در مورد بانکداری اسلامی‌به تهران دادیم مورد استقبال قرار نگرفت.

استاد: من البته باید گفت که آن طرح بخشی از آن مورد استقبال قرار گرفته در طرح مجلس مورد استفاده قرار گرفته است یعضی ها هم نشده این درست است به بخشی از آن توجه شده و قبول شده است و موجب اصلاح هم شده است. ولی بخشی هم نشده.

دانش‌پژوه: آقای تعریف می‌کرد می‌گفت برنامه بودجه هفتم که نوشتید آقا این برنامه‌ای که قم تهیه کرد را از آن استفاده‌ای هم نشده.

استاد: آقای رفیعی گفتند که استفاده نشده حالا آن مربوط به توسعه است موضوع دیگری است. ببینید شاید نیازمند به این هستیم که یک مقدار تعامل را بالا ببریم تا تفاهم را بیشتر کنیم. اگر دوستانی که این طرح‌ها را تهیه می‌کنند حضوری در میدان عمل و درصحنه عمل داشته باشند تأثیرگذار خواهد بود در اینکه خود طرحشان را بازنگری و تعدیل کنند و علاوه بر این وقتی که یک عده صاحب نظر در مورد مسائل اقتصاد اسلامی ‌بدون دیدن فضای صحنه های دیگر و میدان‌های دیگر و افکار دیگر اظهار نظر می‌کنند قافل از این هستند که خب یک نقطه نظرهای مقابل و مخالفی وجود دارد. و احیاناً بشنوند نیازمند به تعدیل در نقطه نظرهای خودشان خواهد بود. گمان می‌کنم همین که بخشی از آن پذیرفته می‌شود و بخشی از آن پذیرفته نمی‌شود حکایت از این می‌کند که گوش شنوایی وجود دارد و اعتنا می‌شود و توجه می‌شود.

دانش‌پژوه: آقا یک بحثش هم به نظرم برمی‌گردد به اینکه بعضی بحث‌ها ریشه‌اش در مبانی و پیش فرض هایی است که طرفین این مباحثه دارند چون بنده خیلی در جریان مباحثه طرفین این معامله بودم با هر کدام جداجدا زیاد مباحثه کردم یکسری پیش‌فرض ها در ذهن هر کدام از طرفین است که این ها اصلاً نزدیک به هم نیست. نتیجه‌اش هم این می‌شود که دقیقاً در نقاطی که مباحثه جدی می‌شود و اختلاف نظر بوجود می‌آید قابل نتیجه گیری نیست. حالا مثلاً فرض کنید یکیش خود اصل حلال بودن یا حرام بودن خلق پول. اصل حلال بودن، یک چیزی است که بالاخره دو طرف این دعوا سر آن با هم اختلاف نظر جدی داردند.

استاد: حتی صاحب نظران پولی اختلاف نظر جدی دارند بله.

دانش‌پژوه: این باعث می‌شود که در انتها هیچ کدام به نتیجه‌ای نرسند یعنی مجبور شوند دیدگاهشان را تغییر بدهند.

استاد: با توجه به آثار گاهی به جمع بندی‌هایی مشترک و نزدیک به هم می‌رسند.

دانش‌پژوه: می‌شود ولی آخرش راضی نمی‌شوند یعنی کسانی که ایشان فرمودند آقای یوسفی هم این بحث مشروع نبودن حداقل برای بانک‌های خصوصی در متن قانون بیاید. حالا من نمی‌خواهم دقیقا

استاد: اتفاقاً این موارد دارد ترتیب اثر داده می‌شود. به شما بگویم در سیاست گذاری که در مجمع تشخیص نسبت به مسائل پولی، بانکی می‌شود دقیقاً این معنا توجه شده است. الان آن هایی که تهیه شده خدمت عزیزان آوردم که بررسی کنند برگردد چکار باید بکنیم. نخیر مطرح شده است. که بانک‌های خصوصی را از انجام عملیات تجاری باز بداریم فقط واسطه بده بستان باشند.این نظر به صورت جدی مطرح است. خب تا اینجا ما سوالات را مطرح کردیم احیاناً دوستان ممکن است بر این سوالات بیفزایند مانعی ندارد.

دانش‌پژوه: این سوالات مدل خروج از بازار مطرح شده است هر چهار مدل آن؟ بعضی ها بنظر می‌رسید نکته جدی دارد.

استاد: بله، خیل خب هر چهار مدلی که برای خروج از بازار است بنظر جنابعالی بعضی هایش مشکل دارد. خیل خب خاطر مبارکتان باشد که این را مورد بحث قرار بدهیم. از سوال اول شروع می‌کنیم، سوال اول مسئله بدیعه بود که گفتیم در قرارداد سَلَف یعنی همان پاکی یا عنوانش بود Forward معادل انگلیسی. آن قرارداد سلف مبلغ ودیعه‌ای را داشت این ودیعه چه است؟ ظاهراً آن ودیعه به عنوان وجه تعهد برای اقدام به خرید از سوی متقاضی به من قبلاً این را موضوع بحث قرار داده بودیم در کمیته فقهی بورس، اسمش را وجه الضمان گذاشتیم. خودمان جعل اصطلاح کردیم معادلش را گفتیم این وجه الضمان است. وجه الضمان برای انجام معاملات. ولی خب وجه الضمان برای زمان است. ما اینجا تعهد داریم و در واقع کسی که متقاضی خرید خودرو است در سه ماه آینده می‌خواهد بگوید که من پای تقاضای خودم هستم یک مبلغی را می‌دهد که این مبلغ پشتوانه‌ی تعهد او است. پس باید اسمش را وجه تعهد گذاشت. آتی‌ها مسئله‌اش فرق می‌کند حالا می‌گویم. الان آن وجه ودیعه‌ای که در قرارداد سلف است.

دانش‌پژوه: سقف چه عقد فقهی دقیقاً منتقل شد مالکیت این ودیعه به فروشنده؟ استاد: عقدش را بحث می‌کنیم. قبلاً ما اسمش را وجه الضمان گذاشتیم این موضوعی بود که در کمیته فقهی بورس مدنظر قرار گرفت. چون اسمش را خود غربی‌ها یک اصطلاح خاصی دارد، حالا یادم بیاد می‌گویم. ما بحثمان را عنوانش را گذاشتیم وجه الضمان اما بعداً من تغییرکردم با توجه به اینکه وجه الضمان در زمان معنا پیدا می‌کند و زمان اینجا مصداق ندارد بلکه تعهد است این پشتوانه‌ی تعهد است من تعهد کرده‌ام خودرو را سه ماه دیگر خریداری کنم حالا که تعهد کردم سه ماه دیگر خریداری کنم چه پشتوانه‌ای وجود دارد؟ می‌گویم این ده میلیون تومان را می‌دهم این پشتوانه تعهد من است اگر عمل نکردم این ده میلیون تومان حلال دانش پژوه: همچین چیزی وجود دارد؟

استاد: ما سوال کردیم می‌رسیم به آن که مشروع است یا نیست. پس این می‌شود وجه تعهد برای اقدام به خرید از سوی متقاضی خودرو. ودیعه‌ی اصطلاحی نیست، چون ودیعه اصطلاحی همان، امانت است کسی نزد دیگری مالی را به امانت می‌گذارد.ا ین ودیعه می‌شود. اینجا ودیعه نیست. بله حالا این وجه تعهد برای پرداخت کننده حقی را بوجود بیاورد بر عهده فروشنده. یک حق ایجاد می‌کند برعهده فروشنده که فروشنده ملزم می‌شود در زمان تعیین شده به قیمتی که قبلاً تعیین شده و توافق شده خودرو را به پرداخت کننده وجه تعهد بپردازد و تحویل دهد. تعهد متقابل دو طرف برای انجام معامله در زمان دیگر خود نوعی عهد و پیمان است. یک عهد و یک پیمان است مثل سایر پیمان ها.به انسان ها و خداوند در سوره اسرا آیه 34 فرمود وَأَوفُوا بِالعَهدِ إِنَّ العَهدَ کَانَ مَسئُولاً پس خداوند امر به وفای به عهد کرده وجوب وفای به عهد. اینجا هم عهد است. در مورد ویژگی های مومنین می‌فرماید وَالَّذینَ هُم لِأماناتِهِم وَ عَهدِهِم راعون سوره مومنون. خداوند در سوره توبه حتی بر وفای به پیمان با مشرکین مادامی‌که آنها پایبند هستند تأکید می‌کند می‌فرماید «فَمَا اسْتَقَامُوا لَكُمْ فَاسْتَقِيمُوا لَهُ» مادامی‌که آنها بر عهدشان ایستاده اند شما هم بر عهدتان بایستید. با هم معاهده دارید ان للهَ یُحِبُّ المُتَّقین پایبندی به عهد را نشان تقوا می‌شمارد. آیات و روایات قرآن در مورد وفای به عهد بسیار است تا حدی که می‌توان به استناد این آیات و روایات یک قاعده‌ی فقهی بنا کرد و ان قاعده لزوم وفای به عهد است. این کار را بنده در درس فقه قبلاً انجام دادم. به عقیده من تعهد متقابل بین دو نفر هم لزوم وفا دارد و تخلف از آن حرام است. علاوه بر این این مصداق اوفو بالعقود هم است و در مواردی زمان آور هم است. پس ما یک وعده‌ی یک طرفه داریم و تعهد یک طرفه داریم، یک تعهد دوطرفه داریم. اگر نسبت به تعهد یکطرفه مناقشاتی وجود داشته باشد نسبت به لزوم وفا نسبت به تعهد متقابل جای مناقشه‌ای نیست. دو نفر با همدیگر تعهد دارند این به او تعهد دارد و متقابلا نسبت به همدیگر تعهد دارند. بده بستان تعهد است. در این صورت لزوم وفا دارید. دانش‌پژوه: مصداقش دو نفر هستند دیگر این آیه سوره توبه مشرکین با هم تعهد دارند استاد: بله متقابل است کاملاً. من در مورد یک مطلبی را از پایگاه اطلاع رسانی دفتر حضرت آقا نقل می‌کنم: صفحه 397 مسئله 89 در مرد همین وعده‌ها و تعهدها. آمده که قرآن کریم و روایات اهل البیت (ع) مومن واقعی را کسی می‌دانند که وفای به عهد کند و خلف وعده نداشته باشد. این عهد یک طرفه است، وعده‌ی یک طرفه است و خلف وعده اقسامی‌دارد.

الف: تخلف از عقود و شروطی که در اسلام لازم الوفا است. نظیر شراب و شروطی در ضمن عقد بلکه مطلق شروط. و این قسم تخلف علاوه بر اینکه حرام است زمان آور هم هست. مثلاً اگر خانه‌ای فروخته باشد و در ضمن عقد شرط کرده باشد که یک ماه پس از فروش در آن خانه بنشیند، صاحب قبلی خانه بنشیند اگر مشتری تخلف از آن شرط نمود و خانه را پیش از اتمام یک ماه تصرف کرد، علاوه بر آنکه کار حرامی ‌انجام داده است تصرف او هم حرام است. و اگر خانه در این مدت خراب شود یا آسیب ببیند ضامن است همانگونه که اگر فروشنده از تسلیم خانه پس از اتمام یک ماه خودداری کند علاوه بر حرمت، ضامن نیز می‌باشد و باید مشتری را راضی کند. این یک صورت.

ب: تخلف از وعده‌هایی که موجب زیان و ضرر شود توجه کنید، وعده یکطرفه نظیر اینکه وعده بدهد شام به خانه کسی برود و او غذا تهیه ببیند و افرادی را به احترام او دعوت نموده باشد این قسم از تخلف وعده گرچه زِمان آور نیست ولی علاوه بر اینکه خلاف انسانیت است از نظر شرعی حرام است پس ایشان قائل هستند به حرمت خلف وعده در جایی که طرف هزینه می‌کند. احیاناً حیثیت به گرو می‌گذارد. دانش‌پژوه: یک فعل اخلاقی است استاد: مگر مسائل اخلاقی گاهی حکم فقهی برنمیدارند؟ این هم از آن مواردی است که برداشته. بالاخره یک مرجع تقلید است و نظر مبارک بنظر من جا دارد که بله

ج: تخلف از وعده‌هایی که موجب زیان و ضرر مالی نشود ولی ضرر آبرویی و نظیر آن داشته باشد. نظیر مثالی که گذشت همین مهمانی. درصورتی که تنها ضرر آبرویی و نظیر آن داشته باشد نه ضرر مالی این قسم از تخلف وعده گرچه زمان ندارد ولی حرام است و انسان واقعی از این کارها نمی‌کند.

د: تخلف از وعده‌هایی که موجب اتلاف عمر می‌شود. مثلاً وعده کند در وقت معینی در کلاس درس حاظر شود به استادی وعده می‌کند که سر کلاس درسی بیاید تدریس کند ولی تخلف کند و در آن وقت معین نرود و یا اصلاً نرود این قسم علاوه بر اینکه خلاف انسانیت است حرام نیز می‌باشد. ولی برای اینکه وقت دیگران را ضایع کرده است ضامن نیست.

هـ: تخلف از وعده‌ای که موجب ضرر مالی یا ضرر آبرویی و یا تضییع عمر نیست. این قسم تخلف وعده گرچه حرام نیست و ضمان آور نمی‌باشد ولی کاشف از این است که مومن، مومن واقعی نیست. مثلاً همان که وعده کند می‌آیم درس می‌دهم چند نفر جمع شوند بعد نیاید.

دانش‌پژوه از کجا فرمودید؟

استاد: حضرت آقا حکم شرعی دارند و صادر می‌کنند نه حکم اخلاقی، آن آخرش شد اخلاقی. خب حالا با توجه به این ما یک بحثی هم بعداً داریم و آن در مورد همین شرط ابتدایی و لزوم وفا به شرط ابتدایی، این را اجازه دهید دیدگاه فقها را بعد می‌گوییم. تعهد فروشنده‌ی خودرو مبنی بر انجام وی در سه ماه دیگر ارزش مالی دارد، خود این تعهد ارزش مالی دارد. او خودرو را تا سه ماه دیگر نزد خودش نگهداری می‌کند و اگر برای خودرو مشتری دیگری پیدا شد خوددرای میکند از اینکه به او بفروشد. پس نگرانی متعهد لَه را بابت دست نیافتن به خودرو مورد نظر را برطرف می‌کند. این نگرانی را برطرف کردن خودش یک ارزش مالی دارد. خدا رحمت کند شهید مطهری، بیمه را اینطور توجیه کرد پس بعلاوه فروشنده‌ی خودرو متعهد است خودرو را به قیمت توافق شده قبل بفروشد و از این جهت نگرانی نسبت به افزایش قیمت هم برای متعدلَه برطرف می‌کند. و این تعهد ارزش مالی دارد و امری است عقلایی، خلاف شرع هم نیست.

نکته دوم، سوال دوم: در پاسخ به سوال دوم همانطور که در پاسخ به سوال اول گفته شد ودیعه در قرارداد اختیار خرید آن هم ودیعه‌ی اصطلاحی نیست. چون ودیعه‌ی اصطلاحی همان امانت است و امانت باید برگردانده شود حال آنکه در قرارداد اختیار خرید و اختیار فروش وجه پرداختی برگردانده نمی‌شود. پس این آن نیست. ثانیاً این وجه در مقابل تعهد فروشنده‌ی اختیار به فروش خودرو تا سررسید یا در سررسید هست و همانطور که در پاسخ سوال قبلی توضیح داده شد نفس تعهد به فروش، تعهد به فروش خودرو در سررسید خود این تعهد ارزش مالی دارد. بنابراین وجه تعهد محسوب می‌شود و در مقابل به خریدار اختیار حق خرید خودرو به قیمت توافق شده و تعیین شده تا سررسید و در سررسید داده شده. از نظر فقهی حق هم دارای مالیت است. یا فروخته می‌شود بنا به نظر عده‌ای از فقها یا با مصالحه قابل جابجایی است. بنابه نظر شهید رضوان الله در اختیار خرید هنوز وارد آتی نشده ایم، اختیار، اختیارات، معامله‌ی اختیارات. آتی‌ها مسئله سوم است، یک آتی داشتیم یک اختیارات داشتیم و یکی آتی ها. در اختیار خرید ممکن است خریدار اختیار منصرف شود و اقدام خرید خودرو نکند. در اینصورت بابت وجه تعهد خدمتی که دریافت کرده آن اطمینان خاطر از ناحیه فروشنده است. مبنی بر فروش خودرو به او تا سررسید یا در سررسید و این اطمینان خاطر حاصل شد از این جهت طلبی از فروشنده ندارد و وجهی که فروشنده اختیار دریافت کرده بابت تعهد بوده و ما به ازای آن دریافت شده بنابراین تصرف فروشنده در این وجه تعهد عقد مایل به باطل نیست.

مسئله سوم در پاسخ به سوال سوم در صورتی که استفاده از اختیار خرید که یک حق است مشروط به انتفاع آن توسط خریدار نباشد، شرط مباشرت نشده باشد مثل سایر حقوق مالی قابل انتقال به غیر است. وقتی اختیار خرید به غیر منتقل می‌شود همان تعهدی را که فروشنده اختیار به خریدار نفر اول داشت همان تعهد را به خریدار دوم هم دارد و ملزم به فروش خودرو به قیمت توافقی با نفر قبلی به صاحب اختیار جدید است. در واقع وجوب وفای به عهد از نظر تکلیفی و وضعی اقتضا می‌کند خودرو را به خریدار دوم اختیار خرید به قیمت توافقی بفروشد. دانش‌پژوه: ممکن است نسبت به یک شخص خاصی تعهد کرده باشد نه اینکه نسبت به هر کسی در حواله هم داریم.

استاد: اگر مفروض مسئله این باشد که اختیار خرید قابل فروش هم هست و این را فروشنده اختیار خرید می‌داند بنابراین به لوازمش باید ملتزم باشد. این طور نیست که یک اتفاق جدیدی رخ داده باشد نه از لوازم فروش اختیار خرید، امکان انتقال خرید به شخص ثالث است. بنابراین او می‌داند و باید به آن ملتزم باشند.

دانش‌پژوه: آقا که این مسئله را بحث نکرد که از نظر تعهد بخواهید بفرمائید این مشکلی که بوجود می‌آید سفته بازی است، شما میفرمایید تعهد مالیتی دارد و این مالیت به جهت این اطمینانی است که به خریدار یا فروشنده می‌دهد. و این اطمینان اصلاً مطرح نیست که علت اطمینان تعهد مطرح نیست و فقط می‌خواهد خرید و فروش را انجام دهد لذا آن مالیت زیر سوال می‌رود که اطمینان در کارم نیست و فقط می‌خواهم بخرم و بفروشم لذا این تعهد شبیه معاملات تبلیغاتی یک مقدار مشکل بخورد

استاد: آن سفته بازی که گفتیم برای بازار آتی‌ها بود و البته اختیار خرید و فروش هم در سفته بازها وارد می‌شوند فرمایش شما درست است.

دانش‌پژوه: اگر بشود از طریق وکالت این را حل کرد کسی که حق اختیار خرید می‌دهد به دیگری دارد وکالت می‌دهد که تو از طریق من وکیل هستی که در هر تاریخی که سررسید این مال را از طرف من بخری

استاد: چرا زور بزنید، از طریق وکالت می‌خواهیم درستش کنیم. لازمه‌ی طبیعی اختیار خرید همین است دیگر.

دانش‌پژوه: حق الوکالتی که داده می‌شود به خاطر همان وکالتی است که من دارم اجرا می‌کنم به این بنده خدا و این مسئله بعدی که میفروشد به کسی دیگر حق اختیار خرید را دوباره به او وکالت می‌فروشد یعنی خرید و فروش وکالت که در واقع دارد منتقل می‌شود نه تعهد.

استاد: وکالت که خرید و فروش نشد.الان این را که ما نوشتیم چه مناقشه‌ای دارد که ما را به سمت وکالت می‌کشانید.

دانش‌پژوه: شما میفرمائید مالیت تعهد به این است که آن اطمینان برای اختیار خریدار یا اختیار فروش مالیت برای آن حاصل می‌شود. در قبال چیزی که میخرد شاید دسته اول هم بخرد از خود شرکت، تعهد با آن وکالت مشکل ندارد. ولی آن اطمینان اصلاً برای او مطرح نیست.

استاد: آنچه که در این موارد به اصطلاح جا دارد رویش تکیه بشود امر معمول و متعارف است. اینی که در مواردی هم طرف خیلی قید و بند انجام تعهد باشد یا نباشد مسئله دیگری است. و در این بازار این تعهد است که دارد کار می‌کند این تعهد ارزش و قیمت دارد ولو کسی که دارد مبادله می‌کند به لوازم خیلی توجه نداشته باشد، داد و ستد فقط می‌کند. دانش‌پژوه: از آنی که اختیار را می‌خرد و می‌فروشد انگیزه اش این است که اطمینان حاصل شود نه اینکه خود اطمینان را بخرد. اختیار را می‌خرد.

استاد: بله اختیار را می‌خرد

دانش‌پژوه: حالا اگر آن اطمینان را هم نداشته باشد، بحث انگیزشی است. شهید مطهری این نظر را داشت

استاد: آن نسبت به بیمه بود، بیمه این نظر را داشت.

دانش‌پژوه: مالیت تعهد به چه است بالاخره؟

استاد: مالیت تعهد، به این است که عرض کردم مالیت تعهد به همین است که به طرف اطمینان خاطر می‌دهد. چون اطمینان خاطر به طرف می‌دهد ارزش دارد. من مطمئن هستم با پرداخت ده میلیون تومان سه ماه دیگر خودرو به همین قیمت به من تحویل خواهد شد. این اطمینان خاطر است که من را آرام می‌کند این حاصل این تعهدی است که طرف مقابل به من می‌دهد.

دانش‌پژوه: استاد آن می‌تواند انگیزه باشد،

استاد: انگیزه باشد مانعی ندارد، موضوع معامله نیست، موضوع معامله یک اختیار است، اختیار خرید می‌شود، اختیار فروش می‌شود.

دانش‌پژوه: اختیار که خودش موضوعی از موضوع‌های علمی ‌نیست که ما بگوییم خرید و فروش می‌شود، اختیار باید یک مالیتی پیدا کند. حضرتعالی می‌فرمایید چیزی که به این مالیت می‌دهد همان اطمینان است

استاد: بله دانش‌پژوه:یعنی آن اختیار به واسطه‌ی آن اطمینان مالیت پیدا کرده است.

استاد: چیزی که معامله می‌شود اختیار است، اطمینان خاطر اینجا معامله نمی‌شود.ما چه چیزی را معامله می‌کنیم؟ ما اختیار را معامله می‌کنیم. علت اینکه اختیار را معامله می‌کنیم آن اطمینان خاطری است که به ما می‌دهد. سوال چهارمی ‌بود که اتاق پایاپای که در قرارداد آتی‌های استاندارد، واسطه‌ی بین خریدار و فروشنده قرار می‌گیرد این اتاق پایاپای می‌تواند وکیل باشد از طرفین؟ بله مانعی ندارد. طبعاً وکیل دوطرف معامله در آتی‌ها خواهد بود. در بورس اینگونه معاملات با حضور و اقدام مستقیم طرفین معامله انجام نمی‌شود. ناگزیر باید از واسطه‌ها استفاده کرد. غالباً در مورد بازار سرمایه این کارگزاران هستند که واسطه واقع می‌شوند. در بازار آتی‌ها اتاق پایاپای واسطه قرار می‌گیرد. البته حتی در صورت امکان انجام معاملات در بازار مبادلات و خدمات هم لازم نیست دو طرف معامله اصیل باشند می‌توانند دو طرف وکیل باشند. بنابراین آن هم مانعی ندارد. طبعاً وکلای طرفین حق الوکاله خودشان را دریافت می‌کنند. ولی برای دو طرف اصیل این معاملات را انجام می‌دهند. آخرین بحثی که امروز می‌توانیم مطرح کنیم، مسئله‌ی ماهیت قراردادها است، بعضی‌ها گمان کرده‌اند قرارداد آتی‌ها نوعی بیع است. در مقابل بیع نقد، بیع نسیه، بیع سلف، خب نوع چهارم بیع چه است؟ تفاوت قرارداد آتی‌ها با سلف در این است که در بیع سلف آنگاه بیع سلف مشروع است که تمام ثمن در مجلس معامله تسلیم شود. اما در قرارداد آتی‌ها ابتدا مبلغ اندکی مثلاً در حد پنج درصد، کمتر یا بیشتر از سوی خریدار به فروشنده تسلیم می‌شود. البته این مبلغ بخشی از قیمت معامله هم نیست. بلکه همین مبلغ وجه تعهد است و مبلغ معامله در زمان تعیین شده تحویل می‌شود. مثلاً سه ماه بعد. بنابراین قرارداد آتی‌ها از اقسام بیع نیست، مگر مصداق بیع کاری به کاری بخواهد قرار بگیرد که درباره‌اش بحث خواهیم کرد. اما اینکه قرارداد آتی‌ها خرید و فروش تعهد است یا تعهد در برابر تعهد است بنا به نظر فقهایی که موضوع بیع را اعیان می‌دانند تعهد قابل خرید و فروش نیست. اما بنا به نظر فقهایی که بیع را منحصر به بیع اعیان نمی‌دانند شامل بیع خدمات می‌شود، بیع منافع می‌شود، بیع امتیازات می‌شود و مانند آن. مثل حضرت امام رضوان الله علیه در این صورت قرارداد آتی‌ها می‌تواند خرید و فروش تعهد باشد. خرید تعهد، فروش تعهد. همینطور که اگر کسی به هر وجه بیع تعهدها را جایز نداند می‌شود قرارداد آتی‌ها را تعهد در مقابل تعهد دانست. که خود یک معامله مستقلی است، یک معامله جدید تعهد در مقابل تعهد. معامله تعهدها، تعهد می‌دهیم، تعهد بدهید. اینگونه الزام ها و التزام‌ها لازم الوفا هستند و مصداق عموم اوفوا بالعُقود. بنظر ما آتی‌ها آنطور که در بورس‌های معتبر جهان جریان دارد چون ما مراجعه به متن انگلیسی آتی‌ها کردیم. موقعی بحثش را می‌کردیم. تعهد به انجام خرید و فروش است اصلاً بیع در انگلیس در حقوق به اصطلاح کامن‌لا، بیع چیزی جز تعهد خرید، تعهد فروش نیست. مثل اندیشه‌ حقوقی ما نیست که بیع، تَملیک مالٍ بِعِوَضٍ عرض کنم تملیک و مال بمال باشد، نه تعهد است، تعهد به خرید تعهد به فروش این در حقوق کامن‌لا هست و این ابزار اولین جایی که طراحی شده است انگلیس است و در آنجا به عنوان تعهد در مقابل تعهد ولی بیع تلقی شده است از نظر آنها. ولی حقیقتاً از نظر ما بیع نیست. یعنی بیع کالا نیست بلکه تعهد در مقابل تعهد است. تعهد به انجام خرید و فروش در آینده و آنچه در آینده خرید و فروش می‌شود کاملاً معلوم است، استاندارد است و هیچگونه غرری در آن نیست. اکنون آن معامله‌ی آینده انجام نمی‌گیرد بلکه فقط تعهد به آن از طرفین صورت می‌گیرد. بنابراین مصداق بیع کالی به کالی نیست پس معلوم شد تا اینجا قراداد آتی‌ها مصداق بیع کالی به کالی نیست. ما چند تا مسئله ایجا مطرح خواهیم کرد. می‌گذاریم برای بعد از تابستان. یک مسئله حکم عهد و شرط ابتدایی از نظر فقهی است، مفصل درباره این، هم مبانی را مورد نظر قرار می‌دهیم، هم اظهار نظر فقها را و جمع‌بندی خواهیم کرد. یک بحث در مورد بیع کالی به کالی خواهیم داشت این که تقریباً نزدیک به اجماع مطرح شده بیع کالی به کالی باطل است مستند قوی دارد یا ندارد؟ خودش مستند قوی دارد یا ندارد؟ و احوال فقها در حد اجماع است یا در حد اجماع نیست؟ بحث خواهیم کرد. یک نکته این است که بیع کالی به کالی همان بیع دین به دین است؟ ما یک روایت داریم لاتُباعُ الدین بِالدین سند آن هم ضعیف، آیا بیع کالی به کالی همان است یا غیر از آن است و در اهل سنت یک روایت دارند لایُباعُ کالی بِالکالی سند آن هم ضعیف است. بررسی خواهیم کرد و جدی جای این سوال هست، آیا ما در مقابل این دو تا روایت ضعیف به ضمیمه‌ی آرای فقها از صدر اول تا کنون تسلیم بشویم و بپذیریم که بیع کالی به کالی باطل است یا حداکثر برسیم به نقطه‌ی احتیاط. بگوییم احتیاطاً انجام نشود. این هم بحثی است که خواهیم داشت، بحث جدی ما خلاصه بعد از این است.

این شهرت فتوایی دارد. البته من قبول ندارم که این شهرت جبران ضعف سند می‌کند. چرا که اولاً اجماع نیست مخالفانی برای این نظر وجود دارد و ثانیاً شهرت فتوایی مستند به این روایات نیست. فتوا است نه مستند به روایت، فتوا داده باشند. چون آنجایی شهرت فتوایی جابر ضعف و سند می‌شود که مستند نظر مشهور، همین روایت باشد.

دانش‌پژوه: در صورتی که مدرک باشد ما مدرک را نگاه می‌کنیم مستند به یک مدرکی باشد اجماع را آنهایی که حجت می‌دانند در صورتی حجت می‌دانند.

استاد: فاقد مدرک باشد، فاقد معتبر المدرک باشد. فرمایش شما کاملاً صحیح است ولی یک بحث دررابطه با اجماع است یکی بحث در مورد شهرت است. اولاً اجماع نیست این را توضیح خواهیم داد. چون در بین فقهای صدر اول که اجماع آنها معتبر است غالباً مطرح نبوده است. و وقتی غالباً مطرح نبوده معنی هم ندارد که آدم بگوید اجماع است. و نسبت به شهرت، آنگاه شهرت اعتبار دارد که شهرت مستند باشد. شهرت مستند باشد به یک روایت. بگوییم این شهرت به معنای عمل به روایت است و عمل به روایت موجب ضعف سند روایت می‌شود. در حالی که استناد به روایت نشده.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo