درس خارج فقه استاد سید محمد میراحمدی

1400/09/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الخمس/قسمة الخمس[1] /بخش ششم و هفتم و نظر استاد

بخش ۶

در رابطه با این است که همانطور که در إبن السبیل عدالت معتبر نیست در سایر اصناف یعنی در ایتام و مساکین هم هکذا عدالت معتبر نیست چون دلیلی بر اعتبار و اشتراط آن نداریم.

البته آری سزاوار است که ملاحظه ی مرجّحات بشود و أحوط آن است که به شخص مرتکب کبائر خصوصا اگر متجاهر باشد پرداخت نشود و بلکه قول قوی عدم جواز است در صورتی که پرداخت خمس إعانه ی بر إثم باشد و مخصوصا اگر عدم پرداخت خمس موجب ردع و منع از معصیت باشد.

بخش ۷

در رابطه ی با این است که آیا مستضعفِ در ایتام و مساکین و أبناء السبیل ملحق به آنها می‌شود یا خیر؟

ایشان می‌فرماید: «اگر مراد از مستضعف کسی باشد که قدرت حفظ اموالش را ندارد مثل سفیه پس در اینصورت اگر واجد شرائط لازم بود باید خمس را به ولیِّ او تحویل داد تا در حوائج آن مستضعف طبق مصالح مربوطه مصرف نماید.

مختارنا:

در رابطه با بخش اول نظر ما این است که این نزاع (خمس بر ۵ قسم است یا ۶ قسم) هیچ ثمره علمی ندارد که آیا بالاخره خمس به ۶ سهم تقسیم می‌شود یا به ۵ سهم؟! چرا که در هر حال آن ۳ سهم اول در زمان حیات پیغمبر (صلی الله علیه و آله) در اختیار ایشان است و پس از او به امام بعدی که متلبس به لباس منصب امامت شده است می‌رسد فلذا فرقی ندارد که قائل به ۳ سهم باشیم یا قائل به ۲ سهم باشیم، مخصوصا اگر معتقد شویم که خمس کلاً ملک منصب امامت است، در اینصورت نزاع در آن تقسیم بندی هیچ وجهی ندارد.

چرا که امام (علیه السلام) آنچه را که به عنوان خمس به دست مبارکش می‌رسد باید صَرف امور جامعه ی اسلامی و هکذا صرف امور سادات مذکور بکند و پس از ایشان در عصر غیبت نائب او (مجتهد جامع الشرائط) باید مثل او و در راه رضای او عمل کند.

مضاف بر اینکه مقصود از ملکیت خدا و رسول در این بحث چه می‌باشد؟

به نظر ما ملکیت خدای متعال -در غیر از این آیه- ملکیت حقیقی و ذاتی است که مقتضای مقام خالقیت و ربوبیت خدای متعال می‌باشد، لکن در خصوص این آیه و بحث خمس این ملکیت خمس برای خدای متعال ملکیت اعتباری است، کما اینکه آن ملکیت برای پیغمبر و امام و سادات هم اعتباری است.

و ای چه بسا سِرِّ اینکه ملکیت خمس را در اینجا بصورت اعتباری به خودش هم نسبت داده است بخاطر آن باشد که شرافتی به ملکیت اعتباری سادات ببخشد و از این طریق قداست و تکریمی برای سادات مستحق خمس شده باشد چرا که شاید توهم شده باشد که چه فرقی بین زکات و خمس است که زکات اوساخ اموال الناس است ولی خمس نباشد، بالاخره هر دو مالی هستند که از دست مردم به مستحقین می‌رسد پس چرا یکی أوسخ باشد و دیگری نباشد.

اینک پاسخ از این توهم همین است که خیر مالی که از دست مردم به عنوان خمس دریافت می‌شود ابتدا ملک اعتباری خدا و رسول بوده است و سپس به همین لحاظ ملک اعتباری سادات شده است ، بنابراین قابل مقایسه با اموال زکوی که اوساخ الناس هستند نمی‌باشد.

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo