درس خارج فقه استاد سید محمد میراحمدی

1400/11/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الخمس/مستحقين الخمس /مسئله[1] 3

نظر استاد در مسئله۳

مختارنا

مهمترین بحث در این مسئله سوم عبارتست از اینکه: آیا بالاخره مستحقین خمس خصوصاً افرادی هستند که از طرف پدر به هاشم منتسب هستند یا آنکه خیر، مطلق افرادی که منسوب به هاشم باشند مستحق خمس هستند حالا چه از طرف پدر و چه از طرف مادر؟

قبل از آنکه ما نظر مختارمان را در این مسئله بیان کنیم لازم است مطالبی را مقدمةً بیان کنیم، فلذا نقول:

ریشه اصلی سیادت _همانطور که روشن است_ به جناب هاشم بن عبدمناف برمیگردد، که طبق برخی از اقوال هاشم از طریق چند همسر صاحب چهار پسر و پنج دختر شدند.

پسران ایشان عبارتند از: ۱.شیبه که معروف به عبدالمطلب بود ۲.أسد ۳.أبوصیفی ۴.نَضله

و اما دختران ایشان به نامهای: الشّفاء ۲.خالده ۳.رقیه ۴.حبیبه ۵.ضعیفه بودند.

نسل هاشم فقط از طریق عبدالمطلب باقی ماند و استمرار یافت و اما عبدالمطلب هم طبق برخی از اقوال صاحب پسرانی به نام های ذیل بود: ۱.حارث (که بزرگترین آنها بود) ۲.عبدالله (که کوچکترین آنها بود) ۳.زبیر ۴.ابوطالب ۵.حمزه ۶.مقوم ۷.عباس ۸.ضرار ۹.قثم ۱۰.ابولهب ۱۱.غیداق.

وهکذا از ایشان دخترانی هم به نام‌های: ۱.عاتکه ۲.صفیه ۳.أمیمه ۴.بره ۵.اروی ۶.أم حکیم نقل شده است.

و اما نکته مهم در اینجا اینست که از میان پسران عبدالمطلب فقط ۴ تن از آنها اسلام را پذیرفتند که عبارت بودند از: ۱.عبدالله ۲.ابوطالب ۳.حمزه ۴.عباس

اینک با حفظ این مقدمه می گوییم هر کسی که

اولاً مومن باشد (یعنی معتقد به ولایت اهل بیت علیهم السلام باشد)

ثانیاً نیازمند و فقیر باشند

ثالثاً منتسب به هاشم باشند

رابعاً از طریق پدر منسوب به هاشم باشند

مستحق خمس می‌باشند، فلذا دیگر فرقی ندارد که از طرق و شاخه‌هایی که ذکر شد، از کدام یک از آنها به هاشم منصوب باشد.

و اما ادله‌ای که به واسطه آن ثابت می‌شود مستحق خمس خصوص منسوبین از طرف پدر به هاشم می‌باشند، عبارتند از:

۱.مرسله حماد عن الکاظم علیه السلام، قال:

«وهؤلاء الذين جعل الله لهم الخمس هم قرابة النبي صلى الله عليه وآله وسلم الذين ذكرهم الله فقال: " وأنذر عشيرتك الأقربين " وهم بنو عبد المطلب أنفسهم الذكر منهم والأنثى، ليس فيهم من أهل بيوتات قريش ولا من العرب أحد، ولا فيهم ولا منهم في هذا الخمس _إلی أن قال_ ومن كانت أمه من بني هاشم وأبوه من ساير قريش فإن الصدقات تحل له وليس له من الخمس شئ، لأن الله يقول: " ادعوهم لآبائهم "»[2] .

همانطور که ملاحظه می فرمایید این روایت صریح و نص در این است که شرط استحقاق خمس اینست که الزاماً انتساب به هاشم حتماً از ناحیه‌ی پدر باشد به گونه‌ای که اگر پدر هاشمی نبود هرچند مادر هاشمی باشد ایشان مستحق خمس نیست بلکه زکات بر او حلال است.

فلذا با توجه به صراحت و نص بودن این روایت» بر تمام روایات و ادله‌ی دیگر که ظهور دارند حاکم و مقدم است.

آری تنها نکته، مرسله بودن این روایت است که آن هم بحسب عمل اصحاب جبران شده و قهراً مشکلی نخواهد داشت.

۲. در برخی دیگر از روایات تعبیر هاشم یا عبدالمطلب آمده است که مستحق خمس کسانی هستند که منسوب به هاشم یا عبدالمطلب باشند» به نظر ما تعبیر هاشم با تعبیر إبن یا ولد ۲ بارِ معنایی متفاوت دارد، یعنی اگر جایی تعبیر إبن یا ولد بیاید (مثل باب نکاح یا ارث یا وقف و ...) آری این تعابیر هم از طرف پدر و هم از طرف مادر هر دو را شامل می‌شود، یعنی هم پسرِپسر إبن است و هم پسرِدختر إبن است، فلذا بر همین اساس آثار مربوطه در باب نکاح و ارث و وقف مترتب هستند.

ولی هرجا تعبیر هاشمی یا تعبیر عبدالمطلبی آمد» این دیگر اختصاص به ناحیه‌ی پدر دارد فلذا اگر کسی پدرش منسوب به هاشم باشد جزء طایفه هاشمی به حساب می‌آید ولی اگر فقط مادرش منسوب به هاشم باشد ولی مثلاً پدرش از تمیم بوده باشد، این شخص دیگر جزء طایفه هاشمی محسوب نمی‌شود و بلکه عرفاً او را تمیمی و منسوب به طایفه‌ی تمیم بحساب می‌آورند.

فلذا بر همین اساس در روایات باب خمس هم که تعبیر هاشمی آمده است (نه إبن یا ولد) قهراً فقط منسوبین از ناحیه‌ی پدر را شامل خواهد شد.

۳. اگر خمس را به کسانی که فقط از ناحیه مادر منسوب به هاشم هستند بدهیم، شک می‌کنیم که آیا برئ‌الذمه شده‌ایم یا خیر؟ فلذا برای حصول فراغ یقینی از اشتغال یقینی لازم است که آن را به کسانی بدهیم که از طرف پدر منسوب به هاشم باشند.

۴. اگر در صدق سیادت و استحقاق خمس نسبت به منسوبین از ناحیه‌ی مادر هم کفایت بکند، لازمه‌اش اینست که مستحقین خمس بسیار گسترده و زیاد باشند درحالیکه بالملازمه مستحقین زکات بسیار نادر و شاذ شوند، چراکه در این صورت به صرف اینکه یک زن از هاشمی در سلسله‌ای قرار بگیرد باید تا انتهای آن سلسله محکوم به سیادت باشند که در این فرض اکثریت قریب به اتفاق افراد قهراً جزء سادات خواهند بود.

و اما نسبت به نکته‌ای که مرحوم سید یزدی فرمودند که هرکسی که به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) علقه‌ی بیشتری داشته باشد مقدم می‌شود یا سهم بیشتری دریافت می‌کند، به نظر حقیر هم ظاهراً نصی و دلیلی بر این مدعا نداریم فلذا از نظر ما آنچه که مصلحت اقتضا می‌کند شاخص تقدم یا توفیر خواهد بود.

 

والحمدلله رب العالمین

والله هو العالم

پایان مسئله ۳

 


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo