درس خارج اصول استاد سید محمد میراحمدی

1401/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: الأصول العملية/أصالة الاستصحاب /حجیت استصحاب

 

نقد مبنای مرحوم آخوند

مقدمه

قطع و یقین بر دو قسم است:

۱. یقینهای با اثر مثل إذا قطعت بحیات ولدک فتصدق

در اینجا وجوب صدقه روی قطع من بار شده است فلذا این قطع ذوالاثر است.

۲. یقینهای بی اثر مثل إذا قطعت بخمریة مایع فاجتنب

در اینجا وجوب اجتناب روی خود خمر رفته است فلذا قطع من بی اثر است بنابراین اگر من خودم قاطع به خمریت این مایع نباشم ولی دو شاهد عادل شهادت به خمریت آن بدهند، در اینجا باز هم وجوب اجتناب ثابت می‌شود.

با حفظ این مقدمه

إن قلت: مستشکلی به دفاع از مرحوم شیخ اینچنین میگوید: جناب آقای آخوند! اینجا امکان ندارد نقض را به خود یقین بار کنی و به آن اسناد دهی چون این یقین در روایت از یقینهای بی اثر است (چراکه اثر برای وضو است نه برای یقین) فلذا چاره‌ای نیست که باید تصرف کنیم و یقین را به معنای متیقن بگیریم.

قلت: مرحوم آخوند جواب می‌دهند که آری، اگر یقین در روایت را بصورت استقلالی نگاه بکنیم حق با شماست چراکه این یقین استقلالی بی‌اثر است فلذا نقض بر آن بار نیمشود لکن ما در اینجا یقین را آلی نگاه میکنیم، یعنی یقینی که کاشف از وضو است که در این فرض یقین ذوالأثر خواهد بود فلذا نقض بر آن بار می‌شود.

نکته: لایخفی که آقایان اخباری علاوه بر آنکه این روایت را در خصوص باب وضو حجت می‌دانند در همین راستا (به قرینه وضو) فقط استصحاب را در باب موضوعات حجت می‌دانند چون این روایت فقط استصحاب وضو را حجت کرده است و وضو هم فعلی و موضوعی از موضوعات خارجی است پس فقط در موضوعات حجت است.

«و منها صحیحةٌ أخری لزرارةِ قال: قلت له:

۱. أصاب ثوبی دمٌ رعافٌ أو غیره أو شئٌ من المنی فَعَلَّمتُ أثره إلی أن أصیب له الماء فحضرت الصلاة و نسیتُ أنّ بثوبی شیئاً و صلیتُ ثم إنّی ذکرتُ بعد ذلک؟ (فرض علم تفصیلی به نجاست)

قال علیه‌السلام: تُعیدُ الصلاة و تغسلهُ.

قلتُ: فإن لم أکن رأیتُ مَوضِعَه و علِمتُ أنه قد أصابه فطلبته و لم أقدر علیه فلما صلیت وجدته؟

قال علیه‌السلام: تغسله و تعید. (فرض علم اجمالی به نجاست)

قلتُ: فإن ظننتُ أنه قد أصابهُ و لم أتیقن ذلک، فنظرت فلم أر شیئاً فصلیتُ فرأیت فیه؟

قال علیه‌السلام: تغسله و لاتعید الصلاة.

قلت: لِمَ ذلک؟

قال علیه‌السلام: لانک کنت علی یقینٍ من طهارتک فشککتَ فلیس ینبغی لک أن تنقض الیقین بالشک أبداً.

۴. قلتُ: فإنی قد علِمتُ أنه قد أصابه و لم أدر أین هو، فأغسلهُ؟

قال علیه‌السلام: تغسل من ثوبک الناحیة التی تری أنه قد أصابها حتی تکون علی یقینٍ مِن طهارتک.

۵. قلتُ: فهل علیَّ إن شککت فی أنه أصابه شئٌ أن أنظر فیه؟

قال علیه‌السلام: لا و لکنک إنما ترید (بذلک) أن تذهب الشک الذی وقع فی نفسک.

۶. قلت: إن رایته فی ثوبی و أنا فی الصلاة؟

قال علیه‌السلام: تنقض الصلاة و تعید إذا شککت فی موضعٍ منه ثم رأیته

و إن لم تشک ثم رأیته رطباً »»»» قطعت الصلاة و غسلته ثم بنیت علی الصلاة، لأنک لاتدری لعله شئٌ أوقع علیک فلیس ینبغی لک أن تنقض الیقین بالشک.»[1]


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo