درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1402/07/05

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقصد الاوّل: الاوامر/الفصل الثانی: فیما یتعلّق بصیغة الأمر /المبحث الاوّل: المراد من صیغة الأمر

 

متن کتاب: الفصل الثاني فيما يتعلق بصيغة الأمر

و فيه مباحث‌

الأول أنه ربما يذكر للصيغة معان قد استعملت فيها (1) و قد عد منها (1) الترجي (3) و التمني (4) (5) و التهديد (6) و الإنذار (7)

    1. ای تلک المعانی.

    2. ای ادّعاء استعمال صیغة الأمر فی هذه المعانی.

    3. مثل قول امرؤ القیس: «ألا یا أیّها اللیل الطویل ألا انجلی*بصبحٍ و ما الإصباح منک بأمثل» که تعبیر «أ لا انجلی» یعنی آیا به صبح نمی رسی؟، استفهام طلبی و از قبیل صیغه امر است که ادّعا شده است در معنای تمنّی انجلاء لیل طویل استعمال شده است.

    4. مثل قوله تعالی: «قل یا أیّها الذین هادوا إن زعمتم أنّکم أولیاء الله من دون الناس، فتمنّوا الموت إن کنتم صادقین»[1] که ادّعا شده است صیغه أمر یعنی «تمنّوا» در اظهار تمنی خود خداوند متعال استعمال شده است، یعنی ای کاش طلب مرگ نمایند، آرزویی که از نظر خداوند متعال محال بوده و آنها هرگز طلب مرگ نخواهند نمود، کما اینکه در آیه بعد به استحاله این آرزو در نظر خداوند متعال اشاره نموده و می فرماید: «و لا یتمنّونه أبداً بما قدّمت ایدیهم و الله علیمٌ بالظالمین»[2] .

    5. تفاوت ترجّی و تمنّی در آن است که در ترجّی، آرزویی طلب می شود که تحقّق آن ممکن است، در حالی که در تمنّی آرزویی طلب می شود که تحقّق آن محال می باشد.

    6. مثل قوله تعالی: «إعملوا ما شئتم»[3] .

    7. مثل قوله تعالی: «و قل إعملوا فسیری الله عملکم و رسوله و المؤمنون»[4] .

 

متن کتاب: و الإهانة (1) و الاحتقار (2) (3) و التعجيز (4) و التسخير (5) إلى غير ذلك (6) (7)؛

    1. مثل قوله تعالی: «قال اخسئوا فیها و لا تکلِّمونِ»[5] .

    2. مثل قوله تعالی: «ألقوا ما انتم ملقون»[6] .

    3. در تفاوت إهانت و إحتقار گفته می شود إهانت عبارت است از إعلام پست و حقیر بودن چیزی که در واقع پَست و حقیر به نظر نمی رسد مثل اینکه لفظ «چخه» که برای راندن سگ استعمال می شود، برای راند یک انسان گفته شود که این إهانت به آن انسان است، زیرا او در واقع انسان است، ولی متکلّم او را در حدّ یک سگ پست می داند، در حالی که إحتقار عبارت است از إعلام پست بودن چیزی که در واقع، پست می باشد، اگرچه در ظاهر پست به نظر نمی رسد مثل تبدیل کردن ریسمان های سحره فرعون به مار که در واقع در مقابل تبدیل عصای موسی (ع) به اژدها، پست و حقیر است، اگرچه در ظاهر و قبل از مشاهده تبدیل عصای موسی (ع)، حقیر به نظر نرسیده و کار بزرگی می نماید.

    4. مثل قوله تعالی: «و إن کنتم فی ریبٍ ممّا نزّلنا علی عبدنا فأتوا بسورةٍ من مثله»[7] .

    5. کقوله تعالی «کونوا قردةً خاسئین»[8] .

    6. كالاستعانة و التكذيب و الدعاء و الإمتحان.

    7. باید توجّه داشت که کسانی که این معانی را برای صیغه أمر ذکر نموده اند، قبول دارند که موضوعٌ له صیغه أمر، صرفاً انشاء طلب است و این معانی، معانی غیر موضوعٌ له بوده و استعمال صیغه أمر در آنها مجاز می باشد، زیرا همین افراد نیز در مبحث بعدی از جمله کسانی هستند که اختلاف نموده اند که آیا صیغه امر حقیقت در خصوص وجوب است یا حقیقت در خصوص ندب است یا حقیقت در هر دو به نحو اشتراک لفظی است و یا آنکه حقیقت در معنای جامع آن دو یعنی طلب به نحو اشتراک معنوی می باشد و با توجّه به این اختلاف روشن می شود که اجماع مرکّب میان همه این انظار وجود دارد بر اینکه صیغه أمر برای معانی همچون ترجّی، تمنّی و امثال آنها وضع نشده است و نهایتاً قائلین به استعمال صیغه أمر در این معانی، این استعمال را مجازی می شمارند[9] .

 

متن کتاب: و هذا (1) كما ترى، ضرورة أن الصيغة ما استعملت في واحد منها (2)، بل لم يستعمل إلا في إنشاء الطلب إلا أن الداعي إلى ذلك (3) كما يكون تارة هو البعث و التحريك نحو المطلوب الواقعي، يكون أخرى أحد هذه الأمور (4) كما لا يخفى.

قصارى ما يمكن أن يدعى أن تكون الصيغة موضوعة لإنشاء الطلب (5) فيما إذا كان (3) بداعي البعث و التحريك، لا بداع آخر منها (6)، فيكون إنشاء الطلب بها (7) بعثاً، حقيقةً و إنشاؤه (3) بها (7) تهديداً، مجازاً و هذا غير كونها (7) مستعملة في التهديد و غيره فلا تغفل (8).

    1. ای الداعی الی استعمال صیغة الأمر فی انشاء الطلب.

    2. ای من تلک المعانی التی أُدُّعیَت استعمال صیغة الأمر فیها من الترجّی و التمنّی و التهدید و غیرها.

    3. ای الطلب.

    4. ای من الترجّی و التمنّی و التهدید و الإنذار و الإهانة و الإحتقار و التعجیز و التسخیر الی غیر ذلک.

    5. لام در عبارت «لإنشاء الطلب»، لام غایت می باشد، ای «لأجل انشاء الطلب»، چون انشاء داخل در موضوعٌ له و مستعملٌ فیه نمی باشد، بلکه موضوعٌ له و مستعملٌ فیه صیغه أمر، طلب می باشد.

    6. ای من هذه الموارد ای الترجّی و التمنّی و التهدید و غیرها.

    7. ای صیغة الأمر.

    8. ظاهر فرمایش مرحوم مصنّف در عبارت «قصاری ما یمکن ان یدّعی الخ» آن است که ایشان در این ادّعا، اشتراط انشاء طلب به اینکه داعی بر آن، بعث و تحریک باشد را جزء موضوعٌ له صیغه أمر به حساب آورده اند؛

ولی به نظر می رسد این ادّعا مبتلای به دو اشکال می باشد:

اوّل آنکه استعمال، از افعال اختیاریّه بوده و هر فعل اختیاری نیازمند داعی می باشد، لذا داعی، خارج از استعمال و مستعملٌ فیه بوده و نمی تواند قید آن قرار بگیرد؛

و دوّم آنکه بر فرض، داعی بر استعمال صیغه أمر در انشاء طلب، بعث و تحریک باشد، آنچه داعی قرار می گیرد، مصداق بعث و تحریک و تحقّق خارجی بعث و تحریک می باشد، نه صرف مفهوم آن، لذا این ادّعا مستلزم آن خواهد بود که وضع صیغه أمر از قبیل وضع عامّ، موضوعٌ له خاصّ بوده باشد در حالی که علی التحقیقی، این ادّعا باطل می باشد؛

ولی ممکن است فرمایش مرحوم مصنّف را به گونه ای تقریر نمود که اساساً مفید اخذ بعث و تحریک در موضوعٌ له صیغه امر نشده و این اشکالات لازم نیاید به این صورت که گفته شود حاصل فرمایش مرحوم مصنّف آن است که به داعی بعث و تحریک بودن، شرط وضع می باشد، نه قید موضوعٌ له و داخل در آن، به این صورت که واضع گفته است صیغه أمر را به شرطی برای معنای طلب وضع می نماید که داعی مُستَعمِل از استعمال صیغه أمر در معنای طلب، بعث و تحریک باشد، امّا اگر مُستَعمِل از استعمال صیغه أمر در معنای طلب، داعی دیگری همچون تعجیز و امثال آن داشته باشد، صیغه أمر را برای معنای طلب وضع نمی کنم و معنای طلب در این صورت، موضوعٌ له صیغه أمر نیست، در نتیجه اگر صیغه أمر در معنای طلب به داعی بعث و تحریک استعمال شود، شرط وضع رعایت شده و در معنای موضوعٌ له استعمال شده است و لذا حقیقت خواهد بود، امّا اگر در معنای طلب به سایر دواعی همچون تعجیز و امثال آن استعمال شود، شرط واضع رعایت نشده و در معنای غیر موضوعٌ له استعمال شده است و لذا مجاز خواهد بود[10] ؛

مرحوم فیروز آبادی در عنایة الاصول[11] نیز بیان دیگری را برای تحلیل استعمال صیغه أمر در مواردی که داعی بر انشاء طلب، بعث، ترجّی، تمنّی و یا غیر آن است مطرح می نمایند و آن اینکه گفته شود اینطور نیست که موضوعٌ له صیغه أمر، انشاء طلب در خصوص صورتی باشد که داعی بر آن، بعث و تحریک است، بلکه موضوعٌ له صیغه أمر، إنشاء طلب به صورت مطلق می باشد، چه داعی بر این انشاء، بعث و تحریک باشد و چه غیر آن، نهایتاً صیغه أمر غالباً در مواردی استعمال می شود که داعی بر إنشاء طلب، بعث و تحریک بوده باشد و استعمال آن در موارد وجود سایر دواعی، قلیل است، لذا اگرچه برای مطلق انشاء طلب وضع شده است، ولی ظهور در آن دارد که داعی بر انشاء طلب، بعث و تحریک می باشد و اراده سایر دواعی، نیازمند نصب قرینه می باشد. بنا بر این استعمال صیغه أمر حتّی در مواردی که داعی بر آن مثل تمنّی و ترجّی است، استعمالی حقیقی است، اگرچه خلاف ظاهر بوده و نیازمند قرینه می باشد.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo