درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1402/07/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقصد الاوّل: الاوامر/الفصل الثانی: فیما یتعلّق بصیغة الأمر /المبحث الثالث: فی ظهور الجمل الخبریّة الواقعة فی مقام إنشاء الطلب فی الوجوب و عدمه

 

متن کتاب: المبحث الثالث (1): هل الجمل الخبریة التی تستعمل‌ فی مقام الطلب و البعث‌ مثل‌ «یغتسل» و «یتوضأ» و «یعید»، ظاهرة فی الوجوب‌ أو لا؟

    1. مرحوم مصنّف در مبحث ثالث، در دو مقام بحث می نمایند:

مقام اوّل آن است که جملات خبریّه وارد در مقام انشاء طلب، ظهور در وجوب دارند یا خیر؟

و امّا مقام دوّم آن است که آیا جملات خبریّه وارد در مقام انشاء طلب، مجازاً در معنای طلب استعمال شده اند یا آنکه همچون جملات خبریّه وارد در مقام إخبار، در معنای خبری خود استعمال شده اند، با این تفاوت که داعی از إخبار در جملات خبریّه وارد در مقام إخبار، حکایت از واقع است، در حالی که داعی از إخبار در جملات خبریّه وارد در مقام انشاء طلب، انشاء طلب می باشد؟

ممکن است گفته شود ترتیب بحث اقتضا می کرد که بحث در مقام دوّم را ابتدا مطرح می نمودند، زیرا طبیعی است که بحث از ظهور جمله خبریّه واقع در مقام انشاء طلب در وجوب یا عدم ظهور آن، فرع از بحث از آن است که آیا اساساً جمله خبریّه واقع در مقام انشاء طلب در معنای طلب استعمال شده باشد[1] ؛

پاسخ آن است که اینطور نیست که بحث از ظهور جمله خبریّه واقع در مقام انشاء طلب در وجوب، متفرّع بر استعمال جمله خبریّه واقع در مقام انشاء طلب در معنای طلب باشد، بلکه بر عکس، همانطور که مرحوم مصنّف در آینده بیان خواهند نمود، بحث از ظهور جمله خبریّه واقع در مقام انشاء طلب در معنای وجوب و اظهریّت آن در وجوب از صیغه امر، متفرّع بر استعمال جمله خبریّه واقع در مقام انشاء طلب در معنای إخبار می باشد، لذا مرحوم مصنّف بحث از مقام دوّم را در پایان و به عنوان استدلال بر ادّعای خود در بحث از مقام اوّل مطرح نموده اند.

متن کتاب: لتعدد (1) المجازات‌ فیها (2) و لیس الوجوب بأقواها (3) بعد تعذر حملها (2) على معناها (2) من الإخبار بثبوت النسبة (4) و الحكایة عن وقوعها (4).

الظاهر الأول (5)،‌ بل تكون (2)‌ أظهر (6) من‌ الصیغة (7) و لكنه‌ لا یخفى‌ أنه‌ لیست الجمل الخبریة الواقعة فی ذلك المقام‌ أی الطلب‌ مستعملة فی‌ غیر معناها (8)، بل‌ تكون (2) مستعملة فیه (9) (10)،

    1. عبارت «لتعدّد المجازات فیها الخ»، تعلیل برای نفی یعنی مدلول کلمه «لا» می باشد ای «أو انّ الجمل الخبریّه التی تستعمل فی مقام الطلب و البعث، لا تکون ظاهرةً فی الوجوب و عدم ظهورها فی الوجوب لتعدّد المجازات فی الجمل الخبریّة من إرادة الوجوب أو الندب أو غیرها و لا یکون الوجوب، اقرب المجازات حتّی تکون الجمل الخبریّة الواقعة فی مقام الطلب و البعث، ظاهرةً فی الوجوب عند وجود القرینة الصارفة عن ارادة الحقیقة و عدم القرینة المعیّنة لأحدٍ من المعانی المجازیّة».

    2. ای الجمل الخبریّة التی تستعمل فی مقام الطلب و البعث.

    3. ای باقوی المجازات.

    4. ای النسبة الخبریّة.

    5. ای ظهور الجمل الخبریّة التی تستعمل فی مقام الطلب و البعث، فی الوجوب.

    6. ای فی الوجوب.

    7. ای صیغة الأمر.

    8. ای فی غیر معنی الجمل الخبریّة و هو الإخبار بثبوت النسبة فی الواقع و الحکایة عن وقوعها.

    9. ای فی معناها من الإخبار بثبوت النسبة فی الواقع و الحکایة عن وقوعها.

    10. مرحوم مصنّف بر مدّعای خود یعنی اینکه استعمال جمل خبریّه وارد در مقام انشاء طلب، از قبیل استعمال مجازی در غیر موضوعٌ له نبوده و بلکه استعمال در معنای موضوعٌ له جمل خبریّه یعنی نسبت حملیّه می باشد، هیچ استدلالی ذکر ننموده اند؛ لذا لازم است دلیل مناسبی برای اثبات این مدّعا ذکر شود. گفته می شود اینکه استعمال جمل خبریّه وارد در مقام انشاء طلب، از قبیل استعمال مجازی جمله خبریّه در معنای طلب نیست آن است که مجاز، نیازمند علاقه میان معنای موضوعٌ له و معنای مستعملٌ فیه می باشد در حالی که معنای طلب نه با مادّه جملات خبریّه یعنی معنای لفظ موضوع و لفظ محمول، مناسبتی دارد کما هو واضح و نه با هیئت جملات خبریّه یعنی معنای نسبت حملیّه و این همانی میان موضوع و خبر، بنا بر این ادّعای استعمال مجازی این جمل خبریّه در معنای طلب، برخوردار از علاقه مورد پسند عرف نبوده و به لحاظ بلاغی، مجاز نیست، بلکه غلط می باشد[2] .

 

متن کتاب: إلا أنه‌ (1) لیس‌ بداعی الإعلام (2)، بل بداعی‌ البعث‌ بنحو آكد حیث‌ إنه (3) أخبر بوقوع مطلوبه‌ فی مقام‌ طلبه‌، إظهارا بأنه (3) لا یرضى إلا بوقوعه (4)،‌ فیكون (5) آكد فی البعث من الصیغة (6) كما هو الحال‌ فی الصیغ الإنشائیة (7) على ما عرفت‌ من أنها (8) أبدا تستعمل فی معانیها (8) الإیقاعیة، لكن بدواعی أخر (9) كما مر (10).

لا یقال:‌ كیف (11) و یلزم‌ الكذب (12) كثیرا، لكثرة عدم وقوع المطلوب كذلك (13) فی الخارج‌، تعالى الله و أولیاؤه‌ عن ذلك‌ (14) علوا كبیرا؛

    1. ای استعمال الجمل الخبریّة الواردة فی مقام الطلب، فی معناها من الإخبار بثبوت النسبة فی الواقع و الحکایة عن وقوعها.

    2. ای الإعلام بثبوت النسبة فی الواقع و الحکایة عن وقوعها.

    3. ای المتکلّم.

    4. ای بوقوع مطلوبه.

    5. ای الجمل الخبریّة التی تستعمل فی مقام الطلب و البعث.

    6. ای صیغة الأمر.

    7. ای الصیغ الإنشائیّة مثل صیغ الأمر و التمنّی و الترجّی و الإستفهام.

    8. ای الصیغ الإنشائیّة.

    9. ای بدواعی اخر غیر انشاء الطلب فی صیغة الأمر و غیر انشاء التمنّی أو الترجّی فی صیغتیهما و غیر انشاء الاستفهام فی صیغة الإستفهام.

    10. ای فی المبحث الأوّل من هذا الفصل، ذیل قوله رحمه الله: «ایقاظٌ».

    11. ای کیف تکون الجمل الخبریّة التی تستعمل فی مقام الطلب و البعث، مستعملةً فی معناها من الإخبار بثبوت النسبة و الحکایة عن وقوعها.

    12. ای یلزم استعمال الجمل الخبریّة الواقعة فی مقام الطلب فی معناها من الإخبار بثبوت النسبة و الحکایة عن وقوعها، الکذب و عدم المطابقة للواقع.

    13. ای المطلوب من الجملة الخبریّة الواقعة فی مقام الإنشاء.

    14. ای عن الکذب.

متن کتاب: فإنه یقال (1):‌ إنما یلزم الكذب (2) إذا أتى بها (3) بداعی‌ الإخبار و الإعلام، لا لداعی البعث‌، كیف (4) و إلا (5) یلزم الكذب فی غالب الكنایات (6)،

    1. حاصل پاسخ مرحوم مصنّف آن است که ملاک در صدق و کذب، مطابقت یا عدم مطابقت مستعملٌ فیه با واقع نیست، بلکه مطابقت و عدم مطابقت داعی با واقع می باشد و به عبارتی دیگر، ملاک در صدق و کذب، مراد استعمالی متکلّم نیست، بلکه مراد جدّی او می باشد؛

لذا در ما نحن فیه، اگرچه مراد استعمالی متکلّم از جمله خبریّه واقع در مقام اخبار، اخبار از واقع بوده و آن را در معنای اخبار استعمال کرده است، ولی مراد جدّی و داعی او از این اخبار، حکایت از واقع نبوده و بلکه انشاء طلب به نحو آکد می باشد و به لحاظ مراد جدّی، اساساً قصد اخبار از واقع را نداشته تا کلام او متّصف به صدق یا کذب گردد؛

کما اینکه در کنایاتی مثل «فلانٌ کثیر الرماد» که متکلّم، کلام را در معنای خود یعنی کثرت رماد استعمال می نماید، ولی مراد جدّی او بیان ملزوم یعنی جود فلان شخص می باشد، ملاک و معیار صدق و کذب، مطابقت و عدم مطابقت مستعملٌ فیه و مراد استعمالی یعنی ادّعای کثرت رماد با واقع نیست، بلکه ملاک، مطابقت و عدم مطابقت مراد جدّی متکلّم یعنی ادّعای جود فلان شخص می باشد، لذا در صورتی که این شخص، اساساً از اجاق هیزمی استفاده ننموده و خاکستری ندارد، ولی جواد می باشد، این کلام صادق بوده و در صورتی که از اجاق هیزمی استفاده نموده و اتّفاقاً خاکستر او نیز زیاد باشد، ولی جواد نباشد، کلام او کاذب خواهد بود.

    2. ای یلزم استعمال الجمل الخبریّة الواقعة فی مقام الطلب فی معناها من الإخبار بثبوت النسبة و الحکایة عن وقوعها، الکذب و عدم المطابقة للواقع.

    3. ای الجمل الخبریّة التی تستعمل فی مقام الطلب و البعث.

    4. ای کیف کان استعمال الجمل الخبریّة فی معناها من الإخبار بثبوت النسبة و الحکایة عن وقوعها، بداعی الطلب، مستلزمةً للکذب.

    5. ای ان لم یکن استعمال الجمل الخبریّة فی معناها من الإخبار بثبوت النسبة و الحکایة عن وقوعها، بداعی الطلب، عاریاً عن الکذب، بل کان مستلزمةً للکذب.

    6. الکنایة هو الإخبار باللازم و إرادة الملزوم.

 

متن کتاب: فمثل زید كثیر الرماد أو مهزول الفصیل، لا یكون كذبا إذا قیل كنایة عن جوده‌ (1) و لو لم یكن له (2) رماد أو فصیل‌ أصلا و إنما یكون (3) كذبا إذا لم یكن (4) بجواد، فیكون‌ الطلب بالخبر فی مقام‌ التأكید أبلغ‌ (5)، فإنه (6)‌ مقال بمقتضى الحال (7)‌،

    1. ای اذا قیل کنایةً عن جود زیدٍ، لأنّ کثرة جوده تستلزم کثرة ضیوفه و هی تستلزم کثرة طبخه للطعام و هی تستلزم کثرة رماد مطبخه، کما انّ کثرة جوده تستلزم کثرة ضیوفه و هی تستلزم کثرة اشرابه لبن شاته و هی تستلزم قلّة لبنها و فصل هزل فصیلتها، فیخبر بالملزوم ای کثرة الرماد أو هزل الفصیلة و یرید اللازم ای جود زیدٍ.

    2. ای لزیدٍ.

    3. ای مثل «زیدٌ کثیر الرماد» أو « زیدٌ مهزول الفصیل» لو لم یکن لزیدٍ رمادٌ أو فصیلٌ اصلاً.

    4. ای زیدٌ.

    5. ای من الطلب بصیغة الأمر.

    6. ای الطلب بالخبر.

    7. زیرا این جمل، در مقام بعث و تحریک استعمال شده اند و جمله خبریّه وارد در مقام انشاء با مقتضای حال بعث و تحریک مناسب تر است از صیغه أمر، لذا جمله خبریّه وارد در مقام انشاء بلیغ تر از صیغه أمر می باشد[3] .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo