درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1402/08/07

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقصد الاوّل: الاوامر/الفصل الثانی: فیما یتعلّق بصیغة الأمر /المبحث التاسع: الفور و التراخی

 

متن کتاب: مع‌ لزوم‌ كثرة تخصیصه‌ (1) فی المستحبات‌ (2) و كثیر من الواجبات بل‌ أكثرها (3) (4)، فلا بد من حمل الصیغة (5) فیهما (6) على خصوص الندب (7) أو مطلق الطلب (8)؛

و لا یبعد دعوى‌ استقلال العقل‌ بحسن المسارعة (9) و الاستباق (10)

    1. ای مع لزوم کثرة تخصیص هاتین الآیتین لو کانتا دالّتین علی وجوب الفور.

    2. زیرا معنا ندارد که اصل یک فعل مستحبّ باشد، ولی فوریّت آن واجب باشد.

    3. ای اکثر الواجبات.

    4. زیرا در اکثر واجبات، قرینه و دلیل بر عدم فوریّت وجود دارد.

    5. ای صیغة الأمر.

    6. ای فی المستحبّات و اکثر الواجبات.

    7. در این صورت اشکال تخصیص اکثر مرتفع خواهد شد، زیرا در اکثر افعال اعمّ از تمام مستحبّات و اکثر واجبات، فوریّت مستحبّ می باشد و خروج افعال واجبی که فوریّت در آنها واجب می باشد نیز قلیل بوده و مستلزم تخصیص اکثر نخواهد گردید.

    8. در این صورت اشکال تخصیص اکثر به نحو قوی تری مرتفع خواهد شد، زیرا دراکثر افعال اعمّ از تمام مستحبّات و اکثر واجبات حتّی واجباتی که فوریّت در آنها واجب می باشد، فوریّت مطلوب بوده و خروج افعال واجبی که فوریّت در آنها نه واجب است و نه حتّی مستحبّ از صورت قبل نیز بسیار کمتر بوده و بلکه نادر خواهد بود و لذا به هیچ وجه مستلزم تخصیص اکثر نمی گردد.

    9. ای المسارعة الی المغفرة.

    10. ای الاستباق الی الخیرات.

 

متن کتاب: و كان‌ ما ورد من الآیات‌ و الروایات فی‌ مقام البعث‌ نحوه (1)‌، إرشادا إلى ذلك (2) كالآیات‌ و الروایات‌ الواردة فی الحثّ على أصل الإطاعة (3)، فیكون الأمر فیها (4) لما (5) یترتب (6) على المادة (7) بنفسها و لو لم (8) یكن هناك أمر بها (7) كما هو الشأن فی‌ الأوامر الإرشادیة فافهم‌.

تتمة (9)

بناء على القول بالفور، فهل قضیة الأمر الإتیان‌ فورا ففورا بحیث لو عصى (10)، لوجب علیه‌ الإتیان به (11) فورا أیضا فی الزمان الثانی‌ أو لا (12)؟ وجهان‌ مبنیان على أن مفاد الصیغة على هذا القول (13) هو وحدة المطلوب‌ (14) أو تعدده‌ (15) (16) (17) و لا یخفى‌ أنه‌ لو قیل‌ بدلالتها (18) على الفوریة، لما كان‌ لها (19)دلالة على نحو المطلوب‌ من وحدته (20) أو تعدده‌ (21) (22) فتدبر جیدا.

    1. ای نحو المسارعة و الإستباق.

    2. ای الی استقلال العقل بحسن المسارعة و الإستباق.

    3. مثل «أطیعوا الله و أطیعوا الرسول و أولی الأمر منکم».

    4. ای صیغة الأمر ای فی الآیات و الروایات الواردة فی الحثّ علی اصل الاطاعة و هی صیغة «أطیعوا».

    5. لام در «لما»، لام تعلیلیّه می باشد ای: «لجهة ما».

    6. ای لما یترتّب عقلاً.

    7. ای مادّة صیغة الأمر ای فی الآیات و الروایات الواردة فی الحثّ علی اصل الاطاعة و هی «الإطاعة».

    8. عبارت «و لو لم یکن هناک امرٌ بها» تفسیر برای «بنفسها» می باشد.

    9. این تتمّه در مقام بیان اختلاف قائلین به فوریّت در نحوه فوریّت اقتضائی صیغه امر می باشد.

    10. ای لو عصی الفوریّة الواجبة فی الزمان الأوّل.

    11. ای بالمأمور به.

    12. ای لا یجب علی الاتیان فی الزمان الثانی اصلاً.

    13. ای القول بالفوریّة.

    14. و هو الاتیان بالمأمور به فوراً بحیث لو لم

    15. ای تعدّد المطلوب احدهما هو الإتیان بالمأمور به و الثانی فوریّة الإتیان.

 

    16.

این عبارت مشتمل بر لفّ و نشر مشوّش است، زیرا در طرح بحث ابتدا وجوب فوراً ففوراً و سپس عدم وجوب در زمان ثانی را مطرح نموده است، در حالی که در مقام پاسخ به سؤال مطروحه، ابتدا وحدت مطلوب را مطرح کرده که مبنای قول به عدم وجوب در زمان ثانی می باشد و سپس تعدّد مطلوب را که مبنای قول به وجوب فوراً ففوراً در زمان ثانی می باشد.

    17.

مرحوم مصنّف می فرمایند اگر فوریّت به نحو تعدّد مطلوب اراده شده باشد، مأمورٌ به به صورت فوراً ففوراً واجب خواهد بود؛

گفته می شود این فرمایش مرحوم مصنّف مشتمل بر مسامحه می باشد، زیرا تعدّد مطلوب خود دو صورت داشته و با دو صورت سازگاری دارد:

اوّل اینکه مولی دو مطلوب داشته باشد: مطلوب اوّل، اصل فعل بوده و مطلوب دوّم، اتیان فوری فعل در اوّلین زمان ممکن باشد؛ مقتضای این نحوه از تعدّد مطلوب آن است که اگر نسبت به فوریّت معصیت نموده و فعل را در اوّل ازمنه امکان اتیان نکرد، در زمان های بعدی صرفاً اصل اتیان فعل مطلوب بوده و فوراً ففوراً واجب نخواهد بود؛

دوّم آنکه مولی مطلوبات متعدّد داشته باشد: مطلوب اوّل، اصل فعل باشد، مطلوب دوّم اتیان فعل فوراً در اوّلین زمان ممکن، مطلوب سوّم اتیان فعل فوراً در دوّمین زمان ممکن در صورتی که فوریّت را در زمان اوّل عصیان نماید، مطلوب سوّم اتیان فعل فوراً در سوّمین زمان ممکن در صورتی که فوریّت را در زمان اوّل و دوّم عصیان نماید و هکذا؛ مقتضای این نحوه از تعدّد مطلوب آن است که اگر نسبت به فوریّت معصیت نموده و فعل را در اوّل ازمنه امکان اتیان نکرد، در زمان های بعدی هم اصل اتیان فعل مطلوب بوده باشد و هم فوریّت و فوراً ففوراً واجب بوده باشد.

بنا بر این دو نکته روشن می شود:

اوّل آنکه تعدّد مطلوب آنگونه که مرحوم مصنّف فرموده اند، ملازمه ای با وجوب فوراً ففوراً نداشته و اعمّ از آن می باشد[1] .

و دوّم آنکه شایسته آن بود که مرحوم مصنّف بحث را به صورت ثنائی مطرح ننموده و بلکه آن را به صورت ثلاثی الاطراف مطرح نموده و بفرمایند: در ظاهر صیغه امر، سه وجه و بلکه سه قول وجود دارد:

اوّل اتیان فوری به گونه ای که اگر آن را عصیان نموده و در اوّل ازمنه امکان اتیان ننماید، امر ساقط شده و در زمان دوّم واجب نخواهد بود؛ این وجه مبتنی بر وحدت مطلوب و وجود مصلحت در خصوص فعل موجود در اوّل ازمنه امکان می باشد؛

دوّم اتیان فوری به گونه ای که اگر آن را عصیان نموده و در اوّل ازمنه امکان اتیان ننماید، امر نسبت به فوریّت ساقط می شود ولی نسبت به اصل اتیان طبیعت باقی بوده و در ازمنه بعدی، اتیان فعل واجب غیر فوری می باشد؛ این وجه مبتنی بر تعدّد مطلوب و وجود دو مصلحت، یکی در اصل فعل و دیگری در اتیان فعل در خصوص اوّل ازمنه امکان می باشد؛

و سوّم اتیان فوراً ففوراً به گونه ای که اگر آن را عصیان نموده و در اوّل ازمنه امکان اتیان ننماید، امر نه نسبت به فوریّت ساقط می شود و نه نسبت به اصل اتیان طبیعت و لذا در ازمنه بعدی نیز، اتیان فعل، واجب فوری خواهد بود؛ این وجه مبتنی بر تعدّد مطلوب و وجود دو مصلحت، یکی در اصل فعل و دیگری در فوریّت، با این تفاوت که مصلحت موجود در فوریّت در وجه سوّم بر خلاف وجه دوّم ذو مراتب می باشد به گونه ای که با تفویت مصلحت فوریّت در هر زمان، صرفاً بخشی از مصلحت فوریّت فوت شده و اصل مصلحت فوریّت در ازمنه بعید باقی خواهد ماند[2] .

    18. ای دلالة صیغة الأمر.

    19. ای لصیغة الأمر.

    20. ای وحدة المطلوب.

    21. ای تعدّد المطلوب.

    22. این بیان مرحوم مصنّف که می فرمایند در صورتی که فوریّت، مفاد ظاهر صیغه امر بوده باشد، صیغه امر دلالتی بر نحوه اخذ فوریّت در متعلّق امر و اینکه آیا به نحو وحدت مطلوب اخذ شده است یا به نحو تعدّد مطلوب نخواهد داشت، سخنی متین می باشد، امّا در صورتی که فوریّت مفاد ظاهر صیغه امر نبوده و بلکه از آیاتی همچون آیه استباق و مسارعة استفاده شود، واضح است که این آیات همانطورکه بر اصل فوریّت دلالت دارند، بر نحوه مطلوبیّت فوریّت و اینکه از قبیل تعدّد مطلوب به نحو فوراً ففوراً می باشد نیز دلالت خواهند داشت[3] .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo