درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1402/08/08

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقصد الاوّل: الاوامر/الفصل الثالث: فی الإجزاء /المراد ب «الوجه» فی عنوان النزاع

 

متن کتاب: الفصل الثالث‌ (1): الإتيان بالمأمور به‌ على وجهه‌ يقتضي الإجزاء في الجملة (2) بلا شبهة

و قبل الخوض في تفصيل المقام و بيان النقض و الإبرام‌ ينبغي تقديم أمور:

أحدها (3): الظاهر أن المراد من‌ «وجهه»‌ في العنوان (4)‌ هو النهج الذي ينبغي‌ أن يؤتى به‌ (5) على ذاك النهج شرعا (6) و عقلا مثل أن يؤتى به‌ بقصد التقرب‌ في العبادة (7)، لا خصوص‌ الكيفية المعتبرة في المأمور به شرعا (6)،

    1.

راجع به نحوه طرح بحث اجزاء میان اصولیّون اختلاف وجود دارد:

بعضی اصولیون مخصوصا قدماء، بحث از اجزاء را در مورد اقتضاء و عدم اقتضای امر صادره از مولی و شارع بیان نموده اند مثلا سیّد مرتضی «رحمة الله علیه» در ذریعة می فرمایند: «الأمر هل یقتضی إجزاء الفعل المأمور به؟»[1] و شیخ طوسی در عدّة می فرمایند: «الأمر هل یقتضی کون المأمور به مجزیا أم لا؟»[2] و این تعابیر ظهور در آن دارد که بحث در ما نحن فیه، بحثی لفظی و مربوط به ظهور صیغه امر می باشد، اگرچه برخی علماء همچون سیّد مرتضی در ادامه محور بحث را اقتضاء اتیان مأمورٌ به دانسته اند، نه دلالت لفظی صیغه امر و می فرمایند: «إعلم أنّ جمیع الفقهاء یذهبون إلی أنّ امتثال الفعل المأمور به یقتضی إجزائه»[3] ؛

در مقابل بسیاری از اصولیّون امامیه و عامه بحث از اجزاء را در مورد اتیان مأمور به مطرح کرده اند مثلا مرحوم شیخ انصاری در مطارح الأنظار می فرمایند: «اختلفوا فی أنّ إتیان المأمور به علی وجهه یقتضی الإجزاء أو لا؟»[4] و آمدی در الإحکام می گوید: «المسألة السابعة: مذهب أصحابنا و الفقهاء و أکثر المعتزلة أنّ الإتیان بالمأمور به یدلّ علی الإجزاء»[5] و این تعابیر ظهور در آن دارد که بحث

ما نحن فیه، بحثی عقلی و مربوط به اتیان مأمور به در مقام امتثال می باشد، لذا مرحوم شیخ انصاری در ادامه عبارت گذشته تصریح می نمایند که: «إنّ البحث هنا إنّما هو فی إقتضاء الإتیان بالمأمور به عقلا الإجزاء؟ فلیس البحث من الأبحاث اللغویة الّتی تطلب فیها تشخیص مدلول اللفظ وضعا أو غیره، فیعمّ البحث ما إذا کان الأمر مستفاداً من الإجماع و نحوه من الأدلّة الغیر اللفظیة و یشهد لذلک ملاحظة أدلّة الطرفین»[6] .

مرحوم مصنّف بحث در ما نحن فیه را نسبت به اجزاء اتیان مأمورٌ به واقعی از أمر واقعی آن عقلی و مربوط به اتیان مأمور به دانسته و می فرمایند: «الإتیان بالمأمور به علی وجهه یقتضی الإجزاء فی الجملة بلا شبهة»، ولی بحث را نسبت به اجزاء اتیان مأمورٌ به ظاهری یا اضطراری از امر واقعی در دو مرحله جاری می دانند: یکی بحث لفظی از دلالت ادلّه دالّ بر امر اضطراری یا ظاهری بر اجزاء مأمورٌ به اضطراری و ظاهری از أمر واقعی که با عبارت «فالنزاع‌ في الحقيقة في دلالة دليلهما على اعتباره بنحو يفيد الإجزاء أو بنحو آخر لا يفيده» به آن اشاره می نمایند و دیگری در مرحله بعدی و پس از پذیرش دلالت ادلّه دالّ بر امر اضطراری یا ظاهری بر اجزاء مأمورٌ به اضطراری و ظاهری از أمر واقعی که بحث می نمایند آیا در صورت اتیان مأمورٌ به اضطراری یا ظاهری، عقل آن را مُجزی از أمر واقعی به شمار می آورد یا خیر؟ که با عبارت «قلت‌ نعم،‌ لكنه لا ينافي‌ كون النزاع فيهما كان‌ في الاقتضاء بالمعنى المتقدم‌ الخ» به آن اشاره می نمایند.

    2. ای إن یُلاحظ المأمور به بالنسبة الی امره المتعلّقة به مثل المأمور به الاضطراری بالنسبة الی الأمر الاضطراری و المأمور به الظاهری بالنسبة الی الأمر الظاهری و المأمور به الواقعی بالنسبة الی الأمر الواقعی، لا أن یُلاحَظ المأمور به بالنسبة الی غیر أمره مثل المأمور به الظاهری أو الاضطراری بالنسبة الی الأمر الواقعی، فأنّ اجزائه محلّ شبهةٍ و نزاع.

    3. ای احد الأمور التی ینبغی تقدیمها قبل الخوض فی تفصیل المقام و بیان النقض و الإبرام.

    4. ای عنوان هذا الفصل و هو «الإتیان بالمأمور به علی وجهه الخ».

    5. ای یؤتی المأمور به بذلک الوجه.

    6. مثل کون الصلاة متّجهاً الی القبلة او مع الطهارة او مشتملاً علی الحمد و السورة و غیر ذلک.

    7. عبارت «مثل أن یؤتی به الخ» مثال برای کیفیّتی است که عقلاً معتبر در مأمورٌ به می باشد، نه شرعاً، زیرا مرحوم مصنّف سابقاً فرمودند اخذ قصد قربت به معنای قصد امتثال امر در متعلّق امر و مأمورٌ به محال می باشد، اگرچه عقل در صورت اطلاق أمر و عدم بیان توصّلیّت مأمورٌ به، حکم با احتیاط و اتیان فعل به قصد قربت می نماید.

متن کتاب: فإنه‌ عليه‌ (1) يكون‌ «على وجهه»‌ قيدا توضيحيا (2) (3) و هو (4) بعيد (5)، مع‌ أنه‌ يلزم (1)‌ خروج‌ التعبديات‌ عن حريم‌ النزاع‌ بناء على‌ المختار كما تقدم‌ من أن قصد القربة من كيفيات الإطاعة عقلا، لا من قيود المأمور به شرعا على المختار (6)؛

    1. ای علی أن یکون المراد من «وجهه» فی عنوان هذا الفصل، خصوص الکیفیّة المعتبرة فی المأمور به شرعاً.

    2. زیرا لفظ «مأمورٌ به» در عنوان نزاع، دلالت بر اتیان تمامی قیود شرعی داشته و این مطلب نیازی به بیان زائد به واسطه «علی وجهه» نداشت.

    3. به خلاف مبنای مرحوم مصنّف در مراد از «علی وجهه» در عنوان نزاع یعنی «الوجه الذی اعتبر فیه شرعاً و عقلاً»، زیرا بنا بر مبنای مرحوم مصنّف در تفسیر «علی وجهه»، این قید احترازی می باشد، زیرا اگرچه نفس لفظ «مأمورٌ به» در عنوان نزاع از افعال غیر مشتمل بر شرائط شرعیّه احتراز می نمود، ولی از افعال غیر مشتمل بر شرایط عقلیّه احتراز نمی کرد و لذا قید «علی وجهه» برای احتراز از افعال غیر مشتمل بر شرایط عقلیّه ای مثل قصد قربت به معنای قصد امتثال أمر ذکر شده است.

    4. ای کون «علی وجهه» قیداً توضیحیّاً.

    5. زیرا اصل در قیود، احترازیّت می باشد.

    6.

برخی همچون مرحوم فیروز آبادی در عنایة الاصول[7]
و مرحوم محقّق بروجردی در لمحات الاصول[8]
و مرحوم امام خمینی در مناهج[9]
، این اشکال مرحوم مصنّف را ردّ نموده و گفته اند: این اشکال صرفاً بنا بر مبنای مختار مرحوم مصنّف در قصد قربت به معنای قصد امتثال امر وارد می شود که قصد قربت به معنای قصد امتثال امر را از شرایط عقلی اطاعت دانسته و اخذ آن در مأمورٌ به و متعلّق امر را محال می دانند، امّا قول مختار مرحوم مصنّف یعنی قول به عقلی بودن اعتبار قصد قربت در عبادات، از زمان مرحوم شیخ انصاری به بعد مطرح شده در حالی که کسانی که قید «علی وجهه» را مطرح نموده اند، امثال محقّق نراقی در انیس المجتهدین و صاحب فصول «رحمة الله علیه» هستند که اخذ قصد قربت به معنای قصد امتثال امر در مأمورٌ به و متعلّق امر را ممکن دانسته و قصد قربت را شرط شرعی مأمورٌ به می دانند و لذا قید علی وجهه طبق مبنای کسانی که آن را بیان نموده اند، موجب خروج تعبّدیّات از محل ّنزاع نخواهد شد.

ولی به نظر می رسد فرمایش این بزرگواران صحیح نبوده و اشکال مرحوم مصنّف وارد باشد، زیرا قید «علی وجهه» در عنوان نزاع مطرح شده و عنوان نزاع برای طرح بحث بنا بر تمامی مبانی ذکر می شود، نه صرفاً طرح مبنای یکی از کسانی که در عنوان مورد بحث اختلاف نموده اند، لذا اگرچه در صورتی که در کلام مثل صاحب فصول که اساساً در زمان ایشان بحثی از عدم امکان اخذ قصد قربت به معنای قصد امر در متعلّق امر نبوده است، مراد از قید «علی وجهه» خصوص شرایط شرعیّه بوده باشد، ولی مراد از این قید در کلام بزرگان بعد از شیخ انصاری قطعاً نمی تواند خصوص شرایط شرعیّه باشد، زیرا یکی از اقوال در مسأله، قول به عقلی بودن شرط قصد قربت به معنای قصد امتثال امر می باشد و اگر مراد از قید «علی وجهه»، خصوص شرائط شرعیّه بوده باشد، لازم می آید تعبّدیّات بنابر این قول از محلّ نزاع خارج شوند و همین مقدار برای عدم جامعیّت عنوان نزاع نسبت به محلّ نزاع کافی می باشد، و لو تعبّدیّات بنا بر قول کسانی که قصد قربت را شرط شرعی می دانند، داخل در محلّ نزاع باشد.

متن کتاب: و لا الوجه‌ المعتبر (1) عند بعض الأصحاب، فإنه‌ مع عدم اعتباره (2) عند المعظم (3) و عدم اعتباره (4) عند من اعتبره (5) إلا في خصوص العبادات لا مطلق الواجبات‌ (6)، لا وجه‌ (7) لاختصاصه‌ (8) بالذكر على تقدير الاعتبار (9) (10)، فلا بد من إرادة ما يندرج فيه (11)‌ من المعنى‌ و هو ما ذكرناه‌ (12) كما لا يخفى‌.

    1. عبارت «و لا الوجه المعتبر الخ» عطف بر عبارت «لا خصوص الکیفیّة المعتبرة الخ» می باشد ای: «الظاهر انّ المراد من «وجهه» فی العنوان هو النهج الذی ینبغی ان یؤتی علی ذلک الوجه شرعاً و عقلاً، لا خصوص الکیفیّة المعتبرة فی المأمور به شرعاً و لا الوجه المعتبرعند بعض الاصحاب ای قصد وجه الأمر من الوجوب او الندب».

    2. ای عدم اعتبار الوجه المعتبر عند بعض الاصحاب من قصد وجه الأمر من الوجوب أو الندب.

    3. ای معظم الأصحاب.

    4. ای عدم اعتبار قصد الوجه.

    5. ای اعتبر قصد الوجه.

    6. ای ان کان الوجه معتبراً عند بعضٍ، فهو معتبرٌ فی خصوص العبادات، لا مطلق الواجبات و لو کانت توصّلیّة، فیلزم خروج الواجبات التوصّلیة عن محلّ النزاع و الحال انّ النزاع فی الإجزاء عامٌّ یشمل الواجبات التوصّلیّة ایضاً.

    7. عبارت «لا وجه لاختصاصه الخ»، خبر برای إنّ در عبارت «فإنّه مع عدم اعتباره الخ» می باشد.

    8. ای اختصاص الوجه المعتبر عند بعض الاصحاب و هو قصد وجه الأمر من الوجوب أو الندب».

    9. ای علی تقدیر اعتبار قصد الوجه فی صحّة العبادة.

    10. زیرا همانطور که واضح است، بر فرض اعتبار قصد وجه در صحّت عبادت، قصد وجه نیز مانند سایر اجزاء و شرایط شرعی صحّت عبادت بوده باید اتیان عبادت به شکل شرعی و عقلی یعنی با تمامی شرایط شرعی و عقلی آن قید می شد، نه اتیان عبادت فقط با یکی از شرایط آن یعنی قصد وجه!

    11. ای فی لفظ «وجهه» فی العنوان.

    12. ای النهج الذی ینبغی انی یؤتی بالمأمور به علی ذلک النهج شرعاً و عقلاً.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo