درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1402/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: المقصد الاوّل: الاوامر/الفصل الثالث: فی الإجزاء /المراد ب «الاقتضاء» فی عنوان النزاع

 

متن کتاب: ثانيها (1): الظاهر أن المراد من الاقتضاء هاهنا (2)، الاقتضاء بنحو العلية و التأثير (3)، لا بنحو الكشف و الدلالة (4) و لذا (5) نسب‌ إلى الإتيان (6) لا إلى الصيغة (7).

إن قلت (8)‌ هذا (9) إنما يكون‌ كذلك‌ (10) بالنسبة إلى أمره‌ (11)؛ و أما بالنسبة إلى أمرٍ آخر (12)

    1. ای ثانی الأمور التی ینبغی تقدیمها قبل الخوض فی تفصیل المقام و بیان النقض و الإبرام.

    2. ای الاقتضاء فی عنوان النزاع حیث قلنا «الإتيان بالمأمور به‌ على وجهه‌ يقتضي الإجزاء في الجملة بلا شبهة».

    3. فیکون حکماٌ عقلیّاً.

    4. ای حتّی یکون حکماً لفظیّاً مربوطاً بظهور صیغة الأمر.

    5. ای لما ذکرنا من انّ المراد من الاقتضاء ههنا، الاقتضاء بنحو العلّیّة و التأثیر، لا بنحو الکشف و الدلالة.

    6. ای نُسِبَ الإقتضاء فی عنوان النزاع الی الاتیان و قیل: «الإتیان بالمأمور به علی وجهه یتقضی الخ».

    7. ای و لم یُنسَب الإقتضاء فی عنوان النزاع الی صیغة الأمر بأن یُقال: «صیغة الأمر یقتضی الإجزاء الخ».

    8.

حاصل این اشکال آن است که اینکه شما نزاع در ما نحن فیه، را نزاعی عقلی دانسته و اقتضاء را به معنای علّیّت و تأثیر دانستید، تنها در خصوص اجزاء مأتیٌّ به نسبت به امر متعلّق به مأتیٌّ به صحیح می باشد، امّا در خصوص بحث از اجزاء مأتیٌّ به نسبت به امر دیگری که به آن تعلّق نگرفته است مثل اجزاء مأمورٌ به ظاهری یا اضطراری از امر واقعی، بحث از اجزاء، بحثی لفظی و مربوط به دلالت صیغه امر ظاهری یا اضطراری بر اجزاء مأمورٌ به اضطراری و یا ظاهری از أمر واقعی و یا عدم دلالت آنها می باشد، نه بحثی عقلی به معنای علّیّت و تأثیر اتیان به مأمورٌ به ظاهری یا اضطراری از أمر واقعی.

    9. ای الإتيان بالمأمور به‌ على وجهه الذی ینبغی ان یؤتی به علی ذاک النهج شرعاً و عقلاً.

    10. ای مقتضیاً للإجزاء فی الجملة بمعنی العلّیّة و التأثیر، لا بمعنی الکشف و الدلالة.

    11. ای أمر المأمور به، فیکون الإتیان بالمأمور به الواقعی مقتضیاً للإجزاء عن الأمر الواقعی و یکون الإتیان بالمأمور به الاضطراری مقتضیاً للإجزاء عن الأمر الاضطراری و یکون الإتیان بالمأمور به الظاهری مقتضیاً للإجزاء عن الأمر الظاهری.

    12. ای غیر الأمر المتعلّق بالمأتیّ به.

 

متن کتاب: كالإتيان بالمأمور به بالأمر الاضطراري (1)‌ أو الظاهري (2)‌ بالنسبة إلى الأمر الواقعي (3)، فالنزاع‌ في الحقيقة في دلالة دليلهما (4) على اعتباره (5) بنحو يفيد الإجزاء (6) أو بنحو آخر لا يفيده‌ (6) (7).

قلت‌ (8) نعم (9)،‌ لكنه لا ينافي‌ كون النزاع فيهما (10) كان‌ في الاقتضاء بالمعنى المتقدم (11)،

    1. مثل اینکه نماز را با تیمّم در حالت اضطرار و عدم امکان وضو یا غسل اتیان نماید.

    2. مثل اینکه در فرض یقین سابق به طهارت و شکّ لاحق در طهارت، نماز را با طهارت استصحابی اتیان نماید.

    3. یعنی بحث از آن باشد که آیا اتیان به مأمورٌ به اضطراری مثل نماز با تیمّم، مُجزی از أمر واقعی به نماز با وضو و غسل بوده و حتّی در صورت پیدا کردن آب در وقت یا خارج وقت، مکلّف به تکلیف خود عمل نموده و لازم نیست نماز خود را با وضو و غسل، در وقت اعاده و در خارج وقت قضا نماید یا خیر؟

همچنین بحث از آن باشد که آیا اتیان به مأمورٌ به ظاهری مثل نماز با طهارت استصحابیّه، مُجزی از أمر واقعی به نماز با طهارت بوده و حتّی در صورت علم به بطلان طهارت سابقه در وقت یا خارج وقت، مکلّف به تکلیف خود عمل نموده و لازم نیست نماز خود را با طهارت مقطوعه در وقت اعاده و در خارج وقت قضا نماید یا خیر؟

    4. ای دلیل الأمر الاضطراری و دلیل الأمر الظاهری.

    5. ای اعتبار المأمور به بالأمر الظاهری أو الاضطراری.

    6. ای الإجزاء عن الأمر الواقعی.

    7. فلا یکون اقتضاء الإتیان بالمأمور به الظاهری أو الواقعی عن الأمر الواقعی، بحثاً عن الإقتضاء بمعنی العلیّة و التأثیر، بل یکون بحثاً عن الإقتضاء بمعنی الکشف و دلالة الدلیل الدالّ علی الأمر الاضطرای أو الظاهری علی الإجزاء من الأمر الواقعی أو عدم دلالتهما علیه.

    8.

مرحوم مصنّف در مقام پاسخ به این اشکال می فرمایند: اگرچه در اجزاء مأمورٌ به ظاهری یا اضطراری از أمر واقعی، بحث لفظی نیز مطرح می شود، ولی این مانع از آن نیست که بحث در اجزاء مأمورٌ به ظاهری یا اضطراری از أمر واقعی، بحثی عقلی بوده اقتضاء به معنای علّیّت و تأثیر نیز مورد بحث قرار گیرد.

به عبارت دیگر بحث در ما نحن فیه دو مرحله دارد: یکی نزاع صغروی و دیگری نزاع کبروی: نزاع صغروی، بحثی لفظی و مربوط به دلالت لفظ صیغه امر بر اجزاء مأتیٌّ به از امر می باشد و نزاع کبروی، بحثی عقلی و مربوط به حکم عقل به علّیّت و تأثیر اتیان مأمورٌ به در اجزاء از امر؛

در مسأله اجزاء اتیان مأمورٌ به از امر متعلّق به آن یعنی اجزاء مأمورٌ به ظاهری از أمر ظاهری، اجزاء مأمورٌ به اضطراری از أمر اضطراری و إجزاء مأمورٌ به واقعی از أمر واقعی، بحث به لحاظ صغروی واضح بوده و محلّ نزاع واقع نمی شود، زیرا واضح است که هر أمری اعم از واقعی، ظاهری و یا اضطراری، دلالت بر اجزاء اتیان مأمورٌ به از امر متعلّق به آن دارد، بلکه صرفاً به لحاظ کبروی مورد نزاع قرار گرفته و بحث می شود آیا عقل، اتیان مأمورٌ به ظاهری را علّت و مؤثّر در اجزاء از امر ظاهری می داند یا خیر؟ اتیان مأمورٌ به اضطراری را علّت و مؤثّر در اجزاء از امر اضطراری می داند یا خیر؟ و بالاخره اتیان مأمورٌ به واقعی را علّت و مؤثّر در اجزاء امر واقعی می داند یا خیر؟

امّا در مسأله اجزاء اتیان مأمورٌ به ظاهری یا اضطراری از أمر واقعی، هم به لحاظ صغروی مورد نزاع واقع شده و بحث شده است که آیا أمر ظاهری یا اضطراری، دلالت بر اجزاء اتیان مأمورٌ به ظاهری یا اضطراری از أمر واقعی دارد یا خیر؟ و هم به لحاظ کبروی مورد نزاع واقع شده و پس از پذیرش دلالت صیغه أمر اضطراری و ظاهری بر اجزاء مأمورٌ به ظاهری و اضطراری از أمر واقعی بحث شده است که آیا عقل، اتیان مأمورٌ به ظاهری یا اضطراری را علّت و مؤثّر در اجزاء از امر واقعی می داند یا خیر؟

بر این اساس، اینکه بحث به صورت کلّی و هم نسبت به اجزاء مأمورٌ به از امر متعلّق به خود و هم نسبت به اجزاء مأمورٌ به ظاهری یا اضطراری از امر واقعی به صورت کبروی مطرح شده و اقتضاء در عنوان نزاع به معنای حکم عقل به علّیّت و تأثیر اتیان به مأمورٌ به در اجزاء از امر ظاهری در نظر گرفته شود، صحیح بوده و نقضی به آن وارد نمی شود، نهایتاً در اجزاء مأمورٌ به ظاهری و اضطراری از امر واقعی، بحث صغروی نیز مطرح می گردد.

    9. ای نعم، البحث فی اجزاء المأمور به الظاهری او الاضطراری عن الأمر الواقعی، بحثٌ لفظیٌّ عن دلالة الأمر الظاهری أو الاضطراری علی اجزاء المأمور به الظاهری او الاضطراری عن الأمر الواقعی.

    10. ای الاتیان بالمأمور به الظاهری بالنسبة الی الأمر الواقعی و الإتیان بالمأمور به الاضطراری بالنسبة الی الأمر الواقعی.

    11. ای بمعنی حکم العقل بعلّیّة اتیان المأمور به الاضطراری أو الظاهری و مؤثّریّته فی الإجزاء عن الأمر الواقعی.

 

متن کتاب: غايته أن العمدة في سبب الاختلاف فيهما (1) إنما هو الخلاف في دلالة دليلهما (1) هل إنه (2)‌ على نحو يستقل‌ العقل‌ بأن الإتيان به‌ موجب للإجزاء (3) و يؤثر فيه‌ و عدم‌ دلالته‌ و يكون‌ النزاع فيه‌ (1) صغرويا أيضا، بخلافه‌ (4) في الإجزاء بالإضافة إلى أمره (6)، فإنه (6)‌ لا يكون‌ إلا كبرويا (7) لو كان هناك‌ (8) نزاع (9) كما نقل عن بعض فافهم‌.

    1. ای الاتیان بالمأمور به الظاهری بالنسبة الی الأمر الواقعی و الإتیان بالمأمور به الاضطراری بالنسبة الی الأمر الواقعی.

    2. ای دلیل الأمر الاضطراری و دلیل الأمر الظاهری.

    3. ای للإجزاء عن الأمر الواقعی.

    4. ای بخلاف النزاع.

    5. ای بالنسبة الی الأمر المتعلّق بالمأتیّ به مثل اجزاء المأمور به الواقعی عن الامر الواقعی و اجزاء المأمور به الاضطراری عن الأمر الاضطراری و اجزاء المأمور به الظاهری عن الأمر الظاهری.

    6. ای النزاع بالنسبة الی الأمر المتعلّق بالمأتیّ به.

    7. زیرا دلالت لفظی هر امر بر اینکه اتیان مأمورٌ به مُجزی از امر متعلّق به آن می باشد، واضح بوده و محلّ نزاع قرار نمی گیرد، بلکه صرفاً بحث می شود حال که چنین دلالت لفظی وجود دارد، آیا عقل اتیان مأمورٌ به را علّت و مؤثِّر در اجزاء از امر متعلّق به آن می داند یا خیر که این بحث، بحثی کبروی می باشد.

    8. ای فی اتیان المأمور به بالنسبة الی امره.

    9. ای نزاعٌ فی الإجزاء.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo