درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی
کفایه
1402/09/05
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فصلٌ فی مقدّمة الواجب/مباحث مقدّماتی /تقسیمات مقدّمه- مقدّمه عقلیّه، شرعیّه و عادیّه ؛ مقدّمه وجود، صحّت، وجوب و علم
فالعقلیة (3) هی ما استحیل (4) واقعا وجود ذی المقدمة بدونه؛
و الشرعیة (6) على ما قیل ما استحیل وجوده (7) بدونه شرعا و لكنه لا یخفى رجوع الشرعیة (4) إلى العقلیة (3)، ضرورة أنه لا یكاد یكون مستحیلا ذلك (8) شرعا إلا إذا أخذ (9) فیه (10) شرطا و قیدا و استحالة المشروط و المقید بدون شرطه (11) و قیده (12) یكون عقلیا (13).
و أما العادیة (5)، فإن كانت بمعنى أن یكون التوقف (14) علیها (5) بحسب العادة بحیث یمكن تحقق ذیها بدونها (15) إلا أن العادة جرت على الإتیان به (16) بواسطتها (17) (18)، فهی (5) و إن كانت غیر راجعة إلى العقلیة (3) إلا أنه لا ینبغی توهم دخولها (5) فی محل النزاع (19) (20)
1. ای من تقسیمات المقدّمة.
2. ای المقدّمة.
3. ای المقدّمة العقلیّة.
4. ای ما استحیل عقلاً.
5. ای المقدّمة الشرعیّة.
6. ای المقدّمة العادیة.
7. ای وجود ذی المقدّمة.
8. ای وجود ذی المقدّمة بدون وجود شیءٍ آخر.
9. ای تلک الشیء.
10. ای فی ذی المقدّمة.
11. ای شرط المشروط.
12. ای قید المقیَّد.
13.
14. ای توقّف ذی المقدّمة.
15. ای یمکن فی الواقع تحقّق ذی المقدّمة بدون المقدّمة عقلاً.
16. ای بذی المقدّمة.
17. ای بواسطة المقدّمة.
18. مثل اینکه معمولاً برای سفر به مسافت های دور، از خودرو استفاده می شود، نه پیاده روی، بنا بر این سوار شدن به خودرود مقدّمه عادی برای سفر به مسافت های دور می باشد.
19. ای فی مبحث المقدّمة الواجب.
20. زیرا واضح است که صرف اینکه مأمورٌ به غالباً به از طریق مقدّمه عادیّه ایجاد می شود باعث وجوب مقدّمه عادیّه نگردیده و مکلّف می تواند مأمورٌ به را از طرق دیگر نیز ایجاد نماید.
و منها (12) تقسیمها (13) إلى مقدمة الوجود (14) و مقدمة الصحة (15) و مقدمة الوجوب (16) و مقدمة العلم (17).
1. ای المقدّمة العادیّة.
2. ای توقّف ذی المقدّمة.
3. ای بالفعل.
4. ای توقّفاً واقعیّاً.
5. زیرا صعود بر سطح، بالفعل متوقّف بر نصب نردبان و امثال آن بوده و بدون نصب نردبان و امثال آن، ممکن نمی باشد.
6. ای کون توقّف ذی المقدّمة علی المقدّمة توقّفاً واقعیّاً بالفعل.
7. زیرا علّت اینکه ذی المقدّمه یعنی صعود علی السطح بالفعل در واقع متوقّف بر نصب سلّم و امثال آن می باشد آن است که مکلّف، قدرت بر پرواز ندارد، امّا اگر قدرت بر پرواز داشت، صعود بر سطع متوقّف بر نصب سلّم و امثال آن نبوده و بلکه از طریق پرواز نیز ممکن می گردید.
8. ای المقدّمة العقلیّة.
9. ای نصب السلّم.
10. ای طیران غیر الطائر فعلاً.
11.
بنا بر این بعد از آنکه اصل مقدّمیّت مقدّمه از طریق عقل یا شرع یا عادت ثابت گردید، اصولی در مبحث مقدّمه واجب بحث می کند که آیا این مقدّمه، همچون ذی المقدّمه، شرعاً واجب می باشد یا خیر[3] .
امّا از ثمرات ذکر این تقسیم به دو مورد اشاره می شود:
اوّل آنکه در مقدّمه وجوب مثل استطاعت نسبت به حجّ که مقدّمیّة آنها برای ذی المقدّمه و توقّف ذی المقدّمه بر آنها شرعاً ثابت نیست، از محلّ نزاع خارج هستند و تا طلبه با مقدّمه شرعیّه و توقّف شرعی ذی المقدّمه بر مقدّمه آشنا نباشد، نمی تواند امثال مقدّمات وجوب را از محلّ نزاع خارج بداند.
دوّم آنکه اگر مقدّمه ای شرعیّه باشد، تعیین حدود و شرایط آن مقدّمه توقیفی بوده و متوقّف بر بیان شارع می باشد مثل طهارت نسبت به نماز که بیان حدود و شرایط طهارت، توقیفی و متوقّف بر بیان شارع است، در حالی که اگر مقدّمه ای عادیّه یا عقلیّه باشد، تعیین حدود و شرایط آن مقدّمه توقیفی و متوقّف بر بیان شارع نبوده و بلکه تابع حکم عرف یا عقل می باشد.
12. ای من تقسیمات المقدّمة.
13. ای المقدّمة.
14. مثل خرید بلیط سفر نسبت به حجّ که وجود و تحقّق حجّ در خارج متوقّف بر خرید بلیط سفر به حجّ می باشد.
15. مثل اتّجاه به قبله نسبت به صلاة که صحّت صلاة متوقّف بر اتّجاه به قبله می باشد.
16. مثل استطاعت نسبت به وجوب حجّ که وجوب حجّ متوقّف بر استطاعت بوده و بدون استطاعت، حجّ واجب نمی شود.
17. مثل شستن مقداری بالاتر از آرنج نسبت به شستن مقدار واجب از دست در وضو که شستن مقداری بالاتر از آرنج مقدّمه علم به شستن تمامی مقدار واجب از دست در وضو یعنی ما بین آرنج و نوک انگشتان می باشد.
و لا إشكال فی خروج مقدمة الوجوب عن محل النزاع (5)، بداهة عدم اتصافها (6) بالوجوب من قِبَل الوجوب المشروط بها (7) (8) و كذلك المقدمة العلمیة (9) (10) و إن استقل العقل بوجوبها (11) إلا أنه (12) من باب وجوب الإطاعة (13) إرشادا لیؤمن من العقوبة على مخالفة الواجب المنجز (14)، لا مولویا من باب الملازمة (15) و ترشح الوجوب علیها (16) من قِبَل وجوب ذی المقدمة.
1. ای الاسامی و الالفاظ الشرعیّة مثل «الصلاة» و «الحجّ» و «الصوم».
2. ای الأعمّ من الصحیح و الفاسد.
3. و الواجب، خصوص الفرد الصحیح من هذه الاسامی، لا مطلق افراد هذه الاسامی و لو کانت فاسدةً، فیکون مقدّمة الصحّة، هو مقدّمة وجود الواجب و هو الصحیح و لو علی القول بوضع اسامی الشرعیّة للأعمّ من الصحیح و الفاسد.
4. ای احد هذه الاسامی الاعمّ من الصحیح و الفاسد.
5. ای فی مبحث مقدّمة الواجب.
6. ای مقدّمة الوجوب مثل الاستطاعة.
7. ای الوجوب المشروط بوجود مقدّمة الوجوب.
8. زیرا قبل از تحقّق مقدّمه وجوب مثل استطاعت، ذی المقدّمه مثل حجّ اساساً واجب نیست تا وجوب آن مستلزم وجوب مقدّمه وجوب خود یعنی استطاعت باشد و بعد از تحقّق مقدّمه وجوب، وجوب مقدّمه وجوب لغو بوده و تحصیل حاصل می باشد[4] .
9. ای و کذلک لا اشکال فی عدم دخول المقدّمة العلمیّة فی محلّ النزاع فی مبحث مقدّمة الواجب.
10.
11. ای بوجوب المقدّمة العملیّة.
12. ای استقلال العقل بوجوب المقدّمة العلمیّة.
13. ای اطاعة الأمر النفسی المتعلّق بذی المقدّمة.
14. و هو ذی المقدّمة.
15. ای و لا یکون وجوب المقدّمة العلمیّة وجوباً مولویّاً من باب ملازمة وجوب ذی المقدّمة مع الوجوب المولوی لمقدّمته العلمیّة؛ زیرا واضح است که در مقدّمه علمیّه، اصل تحقّق ذی المقدّمة متوقّف بر تحقّق مقدّمه علمیّه نیست تا وجوب ذی المقدّمه، مستلزم وجوب مقدّمه علمیّه باشد، بلکه صرفاً علم به تحقّق ذی المقدّمه است که متوقّف بر تحقّق مقدّمه علمیّه می باشد و لذا وجوب ذی المقدّمه، هیچ ملازمه ای با وجوب مقدّمه علمیّه آن نخواهد داشت.
16. ای علی المقدّمة العلمیّة.