درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1402/11/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فصلٌ فی مقدّمة الواجب/مباحث مقدّماتی /تقسیمات واجب- واجب نفسی و واجب غیری

 

متن کتاب: إشكال‌ و دفع‌

أما الأول (1) فهو أنه‌ إذا كان الأمر الغیری‌ بما هو (2) لا إطاعة له (3)‌ و لا قرب فی موافقته (3) و لا مثوبة على امتثاله (3)‌، فكیف حال بعض المقدمات‌ كالطهارات (4) حیث لا شبهة فی حصول الإطاعة و القرب و المثوبة بموافقة أمرها (5)، هذا مضافا إلى‌ أن الأمر الغیری لا شبهة فی كونه (3) توصلیا (6) (7) و قد اعتبر فی صحتها (5) إتیانها (5) بقصد القربة.

و أما الثانی (8)، فالتحقیق‌ أن یقال إن المقدمة (9) فیها (4) بنفسها مستحبة و عبادة و غایاتها (10) (11) إنما تكون متوقفة على إحدى هذه‌ العبادات (12)،

    1. ای الاشکال.

    2. ای بما هو امرٌ غیری لا بما هو شروع فی امتثال الامر النفسی.

    3. ای الأمر الغیری.

    4. ای الطهارات الثلاث من الوضوء و الغسل و التیمّم.

    5. ای الطهارات.

    6. لأنّ الغرض من الأمر الغیری هو التوصّلی الی وجود ذی المقدّمة بمجرّد حصول متعلَّق الأمر الغیری و هو المقدّمة.

    7. فلا یُعتَبَر فی صحّتها اتیانها بقصد القربة.

    8. ای دفع الاشکال.

    9. عبارت «انّ المقدّمة فیها الخ»، پاسخ از هر دو اشکال مرحوم مصنّف می باشد.

پیش از ورود در توضیح پاسخ مرحوم مصنّف باید به این نکته توجّه شود که چرا مرحوم مصنّف در مقام پاسخ از این اشکال، همان دو پاسخی که از اشکال ترتّب ثواب بر مقدّمات جهاد یا مقدّمات زیارت ابا عبد الله دادند، یعنی احتمال تفضّلی بودن این ثواب یا احتمال توزیعی بودن این ثواب و ترتّب ثواب بر ذی المقدّمه به حسب کثرت مقدّمات را ذکر ننمودند؟

پاسخ آن است که سیاق روایات دالّ بر ثبوت ثواب بر طهارات ثلاث، اباء از این دو راهکار داشته و با احتمال تفضّل یا توزیعی بودن این ثواب و ترتّب آن بر ذی المقدّمة، سازگاری ندارند[1] .

بنا بر این، مرحوم مصنّف در مقام بیان پاسخ متفاوتی بر آمده و می فرمایند: طهارت ثلاث هم امر غیری دارند و هم امر نفسی: امّا امر غیری دارند، زیرا بدون طهارات ثلاث، مصلحت موجود در غایات طهارات ثلاثی یعنی مصلحت موجود در صلاة و طواف، قابل تحصیل نبوده و امر نفسی متعلّق به صلاة و طواف، قابل امتثال نمی باشد؛ و امّا امر نفسی دارند، زیرا بر اساس روایاتی همچون «الوضوء نورٌ و الوضوء علی الوضوء نورٌ علی نور»، در نفس این طهارات، صرف نظر از نماز و طواف و امثال آنها، مصلحت وجود دارد.

با توجّه به این مقدّمه گفته می شود مرحوم مصنّف با عبارت «انّ المقدّمة فیها بنفسها مستحبّة»، به پاسخ از اشکال اوّل اشاره نموده و می فرمایند: اگرچه امر غیری به طهارات ثلاث همانطور که مستشکل می گوید، اطاعت مستقلّی نداشته و بر موافقت و امتثال آن، قربت و ثوابی مترتّب نمی گردد؛ ولی امر نفسی متعلّق به این طهارات، اطاعت مستقلّ داشته و بر موافقت و امتثال آن، قربت و ثواب مترتّب می گردد؛

کما اینکه ایشان با عبارت «و عبادة» به پاسخ از اشکال دوّم اشاره نموده و می فرمایند: اگرچه امر اغیری به طهارات ثلاث همانطور که مستشکل می گوید، توصّلی می باشد، ولی امر نفسی متعلّق به این طهارات، تعبّدی بوده و تعبّدی بودن آن با نفسی بودن این امر منافاتی نخواهد داشت.

    10. ای غایات الطهارات الثلاث مثل الصلاة و الطواف.

    11. عبارت «و غایاتها الخ» پاسخ از اشکال دوّم مرحوم مصنّف بوده و اگرچه به ظاهر، یک پاسخ ذکر شده است، ولی در واقع مرحوم مصنّف دو پاسخ را به صورت مندمج در این عبارت ذکر نموده اند.

حاصل پاسخ اوّلی که مرحوم مصنّف در این عبارت از اشکال دوّم بیان می نمایند آن است که اینطور نیست که امر غیری همواره توصّلی بوده باشد، بلکه توصّلیّت یا تعبّدیّت امر غیری تابع متعلّق امر غیری می باشد:

اگر آنچه مقدّمه واجب نفسی قرار داده شده و امر غیری به آن تعلّق گرفته است، امری توصّلی باشد مثل مشی الی الحجّ که مقدّمه حجّ واجب بوده و در مقدّمیّت مشی برای حجّ، قصد قربت معتبر نمی باشد، به گونه ای که مشی حتّی اگر بدون قصد قربت نیز انجام شود نیز قدرت بر اتیان حجّ را ایجاد می نماید؛ در این صورت امر غیری، امری توصّلی بوده و قصد قربت در امتثال آن معتبر نخواهد بود؛

و امّا اگر آنچه مقدّمه واجب نفسی قرار داده شده و امر غیری به آن تعلّق گرفته است، امری عبادی و به عبارتی عبادت باشد؛ در این صورت امر غیری، امری تعبّدی بوده و قصد قربت در امتثال آن معتبر خواهد بود، زیرا مجرّد انجام فعل، مقدّمه واجب نبوده و به مجرّد انجام فعل، قدرت بر اتیان واجب حاصل نمی گردد، بلکه آنچه مقدّمه واجب بوده و با انجام آن، قدرت بر اتیان واجب حاصل می شود، عبادت یعنی فعل به قصد قربت می باشد.

با توجّه به این مقدّمه گفته می شود از آنجا که مقدّمه واجباتی همچون صلاة و طواف، مجرّد اتیان طهارات ثلاث و لو بدون قصد قربت نیست، بلکه اتیان طهارات ثلاث به قصد قربت مقدّمه این واجبات می باشد، لذا امر غیری متعلّق به طهارات ثلاث، امری تعبّدی بوده و قصد قربت در امتثال امر غیری متعلّق به آنها معتبر خواهد بود.

مرحوم مصنّف با عبارت «و غایاتها انّما تکون متوقّفةً الخ» به این پاسخ اوّل اشاره می نمایند.

و امّا حاصل پاسخ دوّم مرحوم مصنّف آن است که بر فرض پذیرفته شود همانطور که مستشکِل می گوید، امر غیری، توصّلی بوده و قصد قربت در امتثال آن معتبر نمی باشد، ولی اینطور نیست که طهارات ثلاث، صرفاً امر غیری داشته باشند، بلکه همانطور که در عبارت «انّ المقدّمة فیها بنفسها مستحبّةً و عبادة» گذشت، طهارات ثلاث، امر نفسی نیز دارند و امر نفسی بر خلاف امر غیری می تواند تعبّدی بوده باشد کما اینکه در طهارات ثلاث، ادلّه استحباب این طهارات دلالت بر تعبّدی بودن امر نفسی متعلّق به آنها دارند به گونه ای که انجام این طهارات با قصد قربت، مستحبّ بوده و امر نفسی دارد، نه مجرّد انجام این طهارات و لو بدون قصد قربت. در نتیجه تعبّدی بودن طهارات ثلاث به جهت امر نفسی متعلّق به آنها می باشد، نه امر غیری متعلّق به آنها و لذا تعبّدی بودن طهارات ثلاث هیچ منافاتی با توصّلی بودن امر غیری نخواهد داشت.

مرحوم مصنّف با عبارت «فقصد القربة فیها الخ» به این پاسخ دوّم اشاره می نمایند.

    12. ای الوضوء بقصد القربة و الغسل بقصد القربة او التیمّم البدل عنهما بقصد القربة.

 

متن کتاب: فلا بد أن یؤتى بها (1) عبادة و إلا (2) فلم یؤت بما هو مقدمة لها (3)، فقصد القربة فیها (1) إنما هو لأجل كونها (1) فی نفسها أمورا عبادیة و مستحبات نفسیة، لا لكونها (1) مطلوبات غیریة و (4) الاكتفاء بقصد أمرها (1) الغیری‌ فإنما هو لأجل أنه‌ (5) یدعو إلى ما هو كذلك (6)‌ فی نفسه (7)‌ حیث‌ إنه (5)‌ لا یدعو إلا إلى ما هو المقدمة (8) فافهم‌.

    1. ای الطهارات الثلاث.

    2. ای ان لم یُؤتَ بالطهارات الثلاث عبادةً، بل أُتِیَ بها بدون قصد القربة.

    3. ای غایات الطهارات الثلاث مثل الصلاة و الطواف.

    4. این واو، واو استینافیّه بوده و جواب از اشکال مقدّر می باشد.

حاصل اشکال آن است که اگر عبادیّت طهارات ثلاث، به جهت امر استحبابی نفسی متعلّق به آنها باشد، لازم است مکلّف این طهارات را به قصد امر استحبابی نفسی متعلّق به آنها انجام دهد، در حالی که فقهاء در تحقّق قصد قربت برای طهارات ثلاث، قصد امر وجوبی غیری متعلّق به آنها را کافی می دانند و این کاشف از آن است که عبادیّت طهارات ثلاث وقتی به عنوان مقدّمه برای واجب نفسی دیگری مثل صلاة یا طواف اتیان می شوند، به جهت امر نفسی استحبابی متعلّق به آنها نیست، بلکه به جهت امر غیری وجوبی متعلّق به آنها می باشد و این همانطور که گذشت، با توصّلی بودن اوامر غیریّه منافات دارد، فیرجع الاشکال.

مرحوم مصنّف در مقام پاسخ از این اشکال می فرمایند: وجه اکتفاء به امر غیری به جهت آن است که امر غیری، به عبادت نفسی تعلّق گرفته است، زیرا امر غیری به مقدّمه تعلّق می گیرد و مقدّمه صلاة و طواف، طهارت به قصد قربت می باشد، نه طهارت بدون قصد قربت، لذا قصد امر غیری متعلّق به طهارات ثلاث در حکم قصد امر نفسی متعلّق به آنها خواهد بود.

    5. ای امر الغیری المتعلّق بالطهارات الثلاث.

    6. ای ما هی عبادة.

    7. و هی الطهارة بقصد القربة.

    8. ای لا یدعوا الّا الی ما هو المقدّمة للصلاة و الطواف، و المقدّمة لهما هی الطهارة بقصد القربة، لا مجرّد الطهارة و لو بدون قصد القربة.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo