درس کتاب المکاسب استاد سیدمهدی میرمعزی

کفایه

1402/11/15

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: فصلٌ فی مقدّمة الواجب/مباحث مقدّماتی /تقسیمات واجب- واجب نفسی و واجب غیری

 

متن کتاب: الثانی‌ (1) (2) أنه‌ قد انقدح‌ مما هو التحقیق‌ فی وجه اعتبار قصد القربة فی الطهارات (3)، صحتها (4) و لو لم یؤت (4) بقصد التوصل بها (4) إلى غایة من غایاتها (5)، نعم‌ لو كان المصحح لاعتبار قصد القربة فیها (4) أمرها (4) الغیری، لكان قصد الغایة مما لا بد منه‌ فی وقوعها (4) صحیحة، فإن‌ الأمر الغیری لا یكاد یمتثل‌ إلا إذا قصد التوصل‌ إلى الغیر حیث لا یكاد یصیر (6) داعیا (7) إلا مع هذا القصد (8)، بل‌ فی الحقیقة یكون‌ هو (8) الملاك‌ لوقوع المقدمة عبادة و لو لم یقصد أمرها (9) بل و لو لم نقل بتعلق الطلب بها أصلا (10) (11).

    1. ای التذنیب الثانی.

    2. مرحوم شیخ انصاری در مطارح الانظار، می فرمایند: «شرط وقوع مقدّمات اعمّ از عبادی و غیر عبادی بر وصف وجوب آن است که به قصد توصّل به غیر اتیان گردند».

ایشان در مقام استدلال براین مدّعا در مقدّمات غیر عبادیّه می فرمایند: «اگر مولی به عبد خود امر به شراء لحم نماید و مقدّمه شراء لحم، تحصیل ثمن باشد، در صورتی که عبد، ثمن را به قصد شراء لحم تحصیل ننماید، بلکه به قصد دیگری مثل خرید پیراهنی برای خود تحصیل نماید، ولی بعد از آنکه ثمن را تحصیل نمود، نظر او عوض شده و تصمیم بگیرد به جای خرید پیراهن، امر نفسی مولی را اطاعت نموده و با این ثمن، لحم خریداری نماید، اگرچه عرف این عمل او را امتثال امر نفسی مولی به شراء لحم به حساب می آورد، ولی تحصیل ثمن او را امتثال امر غیری مولی به تحصیل ثمن برای شراء لحم به حساب نمی آورد».

همچنین ایشان در مقام استدلال بر این مدّعا در مقدّمات عبادیّه می فرمایند: «امتثال یک واجب متوقّف بر قصد عنوان آن واجب می باشد یعنی قصد عنوانی که امر به آن عنوان تعلّق گرفته است و از آنجا که امر غیری در مقدّمات عبادیّه به عنوان مقدّمه تعلّق گرفته است، لذا امتثال مقدّمه واجب متوقّف بر قصد عنوان مقدّمیّت آن برای واجب می باشد و قصد عنوان مقدّمیّت مقدّمه برای واجب بدون قصد توصّل به واجب به واسطه مقدّمه حاصل نمی گردد.

مرحوم مصنّف راجع به مقدّمات غیر عبادی، در امر رابع بحث نموده و می فرمایند: قصد توصّل به غیر در امتثال مقدّمات غیر عبادی به عنوان واجب، شرط نمی باشد.

مرحوم مصنّف در ما نحن فیه با تذنیب ثانی در صدد بررسی ادّعا و استدلال مرحوم شیخ انصاری در خصوص مقدّمات عبادیّه بر آمده و می فرمایند: اوّلاً این مدّعا در برخی مقدّمات عبادی صحیح نیست، زیرا صحّت طهارات ثلاث که از مقدّمات عبادی می باشند متوقّف بر قصد توصّل به غایات طهارات مثل صلاة و طواف نیست، زیرا طهارات ثلاث، امر نفسی دارند و لذا قبل از دخول وقت نماز، مکلّف می تواند این طهارات را به قصد امتثال امر نفسی ندبی آنها یا به قصد ملاک این امر ندبی نفسی یعنی مصلحت و یا به قصد حسن آنها امتثال نماید و پس از دخول وقت نماز نیز می تواند این طهارات را به قصد ملاک امر ندبی نفسی یعنی مصلحت و یا به قصد حسن آنها امتثال نماید و برای اتیان طهارات ثلاث به عنوان مقدّمه واجب لازم نیست لزوماً از اتیان آنها، قصد توصّل به غیر یعنی صلاة و طواف داشته باشد.

و ثانیاً در سایر مقدّمات عبادی که هیچ امر نفسی ندبی نداشته و تنها امر متعلّق به آنها، امر غیری می باشد، اگرچه اصل ادّعای مرحوم شیخ انصاری صحیح بوده و امتثال این مقدّمات، مشروط به قصد توصّل به غیر می باشد، ولی استدلال ایشان بر این مدّعا صحیح نیست یعنی اینطور نیست که وجه اعتبار قصد توصّل به غیر در مقدّمات عبادیّه آن باشد که امتثال واجب، متوقّف بر قصد عنوان واجب بوده و عنوان واجب در مقدّمات واجب، عنوان مقدّمیّت می باشد و قصد مقدّمیّت بدون قصد توصّل به ذی المقدّمه حاصل نمی گردد، زیرا اگرچه قصد امتثال واجب، متوقّف بر قصد عنوان واجب است، ولی عنوان واجب غیری در مقدّمات عبادی و به عبارتی عنوانی که امر غیری به آن تعلّق گرفته است، عنوان مقدّمیّت نمی باشد، بلکه ذات مقدّمه می باشد، مثلاً امر غیری به ذات مشی به عنوان اوّلی آن یعنی مشی تعلّق گرفته است، نه به مشی به عنوان ثانوی آن یعنی عنوان مقدّمه، زیرا اگرچه عنوان مقدّمیّت موجب ترشّح امر غیری از امر نفسی می گردد، ولی امر غیری به مصادیق مقدّمه ترشّح می نماید، نه به نفس عنوان مقدّمه، لذا قصد عنوان واجب در مقدّمات عبادی متوقّف بر قصد عنوان مقدّمیّت و بالتالی قصد توصّل به ذی المقدّمه به واسطه مقدّمه عبادی نخواهد بود.

بلکه استدلال صحیح بر ادّعای اشتراط امتثال مقدّمات عبادی به قصد توصّل به غیر آن است که گفته شود در فرض ما نحن فیه یعنی در صورتی که مقدّمه عبادی، هیچ امر نفسی نداشته و صرفاً واجد یک امر غیری باشد، امتثال آن متوقّف بر قصد امر غیری خواهد بود و قصد امر غیری ملازم با قصد توصّل به ذی المقدّمه به واسطه مقدّمه بوده و از آن جدا نمی گردد، بلکه اساساً ممکن است گفته شود آنچه ملاک در عبادیّت عبادت و وقوع آن علی وجه العبادة می باشد، قصد توصّل به ذی المقدّمه به واسطه مقدّمه است، و لو شخص غافل از تعلّق امر غیری به مقدّمه عبادی بوده و یا آنکه اساساً قائل به آن باشد که مقدّمه شرعاً واجب نیست و هیچ امر غیری شرعی به آن تعلّق نگرفته و وجوب آن، عقلی می باشد[1] .

باید توجّه داشت که این بحث در طهارات ثلاث ثمره پیدا می نماید: بنا بر مبنای مرحوم شیخ انصاری که قصد توصّل به غیر را در تمامی مقدّمات از جمله مقدّمات عبادی و از جمله طهارات ثلاث معتبر می دانند، وضویی که به قصد مطلق طهارت و به عبارتی به قصد امتثال امر نفسی ندبی متعلّق به آن اتیان شده است، مقدّمه صلاة نبوده و برای امتثال امر صلاة نمی توان به چنین وضویی اکتفاء نمود، ولی بنا بر مبنای مرحوم مصنّف که قصد توصّل به غیر را در خصوص طهارات ثلاث معتبر نمی دانند، وضویی که به قصد مطلق طهارت و به عبارتی به قصد امتثال امر نفسی ندبی متعلّق به آن اتیان شده است، مقدّمه صلاة بوده و برای امتثال امر صلاة می توالن به چنین وضویی اکتفاء نمود.

    3. و هو ما ذکرنا من انّ وجه اعتبار قصد القربة فی الطهارات هو الأمر النفسی الندبی المتعلّق بها، لا الأمر الغیری الوجوبی المتعلّق بها.

    4. ای الطهارات.

    5. ای غایةٍ من غایات الطهارات من الصلاة و الطواف.

    6. ای الأمر الغیری.

    7. ای داعیاً الی متعلّقه و هو المأمور به الغیری مثل الطهارات فیما نحن فیه.

    8. ای قصد التوصّل الی الغیر.

    9. ای و ان لم یقصد الأمر الغیری المتعلّق للمقدّمة، لغفلة المکلّف عن وجود الأمر الغیری.

    10. ای بل و لو لم نقل بتعلّق الطلب بالمقدّمة اصلاً، لا الطلب النفسی و لا الطلب الغیری و هذا فیما اذا قلنا بأنّ وجوب المقدّمة، عقلیّةٌ، لا شرعیّة.

    11. زیرا در صورتی که مکلّف، غافل از تعلّق امر غیری به مقدّمه عبادیّه باشد و یا آنکه اساساً در مبحث مقدّمه واجب، وجوب مقدّمه واجب را صرفاً وجوبی عقلی دانسته و قائل به عدم وجوب شرعی مقدّمه واجب و عدم تعلّق امر غیری شرعی به مقدّمه واجب باشیم، تنها راه تحقّق عبادیّت و قصد قربت و قصد امر برای مقدّمه آن است که مقدّمه را به قصد توصّل به امتثال امر نفسی متعلّق به ذی المقدّمه یعنی به قصد امتثال امر نفسی متعلّق به مثل صلاة و حجّ اتیان نماییم و لذا است که مرحوم مصنّف می فرمایند ملاک در عبادیّت مقدّمه عبادی، قصد توصّل الی الواجب النفسی و الی الأمر النفسی می باشد، نه قصد امر غیری.

 

متن کتاب: و هذا (1) هو السر فی اعتبار قصد التوصل‌ فی وقوع المقدمة عبادة، لا ما توهم (2) من أن‌ المقدمة إنما تكون مأمورا بها بعنوان المقدمیة، فلا بد عند إرادة الامتثال‌ بالمقدمة من قصد هذا العنوان‌ (3) و قصدها كذلك‌ (4) لا یكاد یكون‌ بدون‌ قصد التوصل إلى ذی المقدمة بها (5)، فإنه (6) فاسد جدا، ضرورة أن عنوان‌ المقدمیة لیس بموقوف علیه الواجب (7) و لا بالحمل الشائع مقدمة له (8) (9) و إنما كان المقدمة هو نفس‌ المعنونات (10) بعناوینها الأولیة (11) (12) و المقدمیة (13) إنما تكون علة لوجوبها (14) (15).

    1. ای کون الملاک لوقوع المقدّمة عبادةً قصد التوصّل الی الغیر.

    2. مراد از متوهّم، مرحوم شیخ انصاری در مطارح الانظار می باشد.

    3. ای عنوان المقدّمیّة.

    4. ای قصد المقدّمة بعنوان المقدّمیّة.

    5. ای بالمقدّمة.

    6. ای هذا التوهّم.

    7. ای الواجب النفسی الذی یکون ذی المقدّمة.

    8. ای و لیس عنوان المقدّمیّة بالحمل الشائع مقدّمةٌ للواجب النفسی و مصداقاً لها.

    9. زیرا واضح است که عنوان مقدّمیّت، مقدّمه صلاة نیست، بلکه مصداق این عنوان یعنی مثل طهارت و مشی، مقدّمه صلاة و حجّ می باشد.

    10. ای المعنونات لعنوان المقدّمة و هم مصادیق عنوان المقدّمة.

    11. ای بالعناوین الأوّلیّة الثابت لهذه المعنونات.

    12. عنوان اوّلی مثل عنوان «مشی» در مقابل عنوان ثانوی یعنی عنوان «مقدّمه برای حجّ بودن».

    13. ای عنوان المقدّمة.

    14. ای علّةً لوجوب المعنونات بعنوان المقدّمة و مصادیقها.

    15. به عبارت دیگر، عنوان مقدّمیّت، حیثیّت تعلیلیّه برای ترشّح امر غیری می باشد، نه حیثیّت تقییدیّه برای متعلَّق امر غیری.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo