< فهرست دروس

درس کتاب المکاسب سید مهدی میر معزی

بخش2

99/12/25

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: کتاب البیع/تعریف البیع /بیان اولی التعاریف و المناقشة فیها

 

[أولى التعاریف للبیع]فالأولى تعریفه (1) بأنه إنشاء تملیك عین بمال و لا یلزم علیه (2) شی‌ء مما تقدم (3) (4).نعم یبقى علیه (2) أمور‌ (5)منها (6) (7) أنه (8) موقوف على جواز الإیجاب بلفظ ملّكت،

    1. ای البیع.

    2. ای علی هذا التعریف.

    3. ای من الاشکال.

    4. به نظر می رسد این ادّعای مرحوم مصنّف صحیح نباشد، زیرا یکی از اشکالاتی که بر تعریف جامع المقاصد مطرح بود، بر این تعریف نیز وارد می باشد؛

حاصل این اشکال آن است که بیع، نفس تملیک است نه انشاء تملیک، زیرا اگر بیع انشاء تملیک بود، قابل انشاء نبود، چون انشاء با انشاء ایجاد نمی شود[1] .

    5. ای اشکالات.

    6. ای من الامور و الاشکالات التی یبقی علی هذه التعریف الذی اولی التعاریف.

    7. حاصل این اشکال آن است که صحّت این تعریف متوقّف بر آن است که ایجاب بیع با لفظ ملّکت جایز بوده باشد، و الّا بیع و تملیک مترادف نبوده و این تعریف صحیح نخواهد بود، در حالی که ایجاب بیع با لفظ ملّکت جایز نیست، لذا این تعریف صحیح نخواهد بود.

    8. ای هذا التعریف.

 

متن کتاب: و إلا (1) لم یكن مرادفا له (2) و یرده (3) أنه (4) الحق كما سیجی‌ء.

و منها (5) أنه (6) لا یشمل بیع الدین على من هو علیه، لأنّ الإنسان لا یملك مالا على نفسه (7) و فیه مع ما عرفت و ستعرف من تعقل تملك ما على نفسه و رجوعه (8) إلى سقوطه عنه (9) (10) نظیر تملك ما هو مساو لما فی ذمته و سقوطه (11) بالتهاتر (12)، أنه (13) لو لم یعقل التملیك (14)، لم یعقل البیع،

    1. ای و ان لم یجز ایجاب البیع بلفظ ملّکت.

    2. ای لم یکن البیع مرادفاً للتملیک.

    3. ای و یردّ هذه الاشکال.

    4. ای جواز ایجاب البیع بلفظ ملّکت.

    5. ای من الامور و الاشکالات التی یبقی علی هذه التعریف الذی اولی التعاریف.

    6. ای هذا التعریف.

    7. در حالی که بیع الدین علی من هو علیه، بالاجماع صحیح و نافذ می باشد.

    8. ای رجوع تملّک ما علی نفسه.

    9. ای سقوط ما علی نفسه عن نفسه.

    10. البتّه سابقاً بیان گردید که مرحوم سیّد یزدی ادّعای معقولیّت تملّک ما علی نفسه را صحیح ندانسته و در مقام اشکال بر آن فرمودند[2] : «اگرچه مفهوم ملکیّت نسبت به ملک عین، علاوه بر مالک و مملوک، نیازمند مملوکٌ علیه نیست ولی مفهوم ملکیّت در ملک کلّی فی الذمّه یا همان دین، علاوه بر مالک و مملوک، نیازمند مملوکٌ علیه می باشد، زیرا تحقّق مملوک یعنی کلّی فی الذمّه در گرو تحقّق مملوکٌ علیه است تا ذمّه محقّق گردد؛ و از آنجا که مالک و مملوکٌ علیه نمی تواند شخص واحد باشد، لذا تملّک ما علی نفسه معقول و ممکن نخواهد بود».

    11. ای سقوط ما فی ذمّته.

    12. تهاتر مثل اینکه زید به عمر، یک دینار بدهکار باشد و عمر نیز به زید یک دینار بدهکار باشد که در این صورت این دو دین، تهاتر نموده و هر یک از زید و عمرو در مقابل طلبی که از دیگری دارند، دینی را که بر ذمّه دارند مالک شده و از ذمّه آنها ساقط می شود در حالی که اگر تملّک ما علی نفسه صحیح نبود، باید تهاتر واقع نشده و گفته می شد برای سقوط دین از هر کدام لازم است دیگری دین را نقداً به او پرداخت نماید.

    13. «فیه مع ما عرفت الخ»، خبر مقدّم و«انّه لو لم یعقل الخ»، مبتدای مؤخّر بوده و پاسخ دوّم مرحوم مصنّف از اشکال دوّم وارد بر اولی التعاریف مذکور برای بیع می باشد؛

حاصل این پاسخ آن است که از آنجا که اجماع بر صحّت و نفوذ بیع الدین علی من هو علیه وجود دارد، معلوم می شود که ادّعای عدم امکان تملیک الدین علی نفسه صحیح نیست، زیرا معنای لغوی و عرفی بیع، مبادلة و نقل و تملیک است و لذا همه اینها مترادف هستند و اگر تملیک الدین علی نفسه امکان نداشته باشد، نقل الدین علی نفسه و مبادلة الدین بنفسه نیز امکان نخواهد داشت، و باید قائل به عدم جواز بیع الدین علی من هو علیه می شدیم و هو خلاف الاجماع.

    14. ای تملیک الانسان ما علی نفسه.

 

متن کتاب: إذ لیس للبیع لغة و عرفا معنى غیر المبادلة و النقل و التملیك و ما یساویها (1) من الألفاظ و لذا (2) قال فخر الدین: «إن معنى بعت فی لغة العرب ملّكت غیری»، فإذا لم یعقل ملكیة ما فی ذمة نفسه، لم یعقل شی‌ء مما یساویها (3)، فلا یعقل البیع (4).

و منها (5) أنه (6) یشمل التملیك بالمعاطاة مع حكم المشهور بل دعوى الإجماع على أنها (7) لیست بیعا و فیه ما سیجی‌ء من كون المعاطاة بیعاً و أن مراد النافین (8) نفی صحته (9).و منها (5) صدقه (6) على الشراء، فإن المشتری بقبوله للبیع، یملّك ماله بعوض المبیع و فیه أن التملیك (10) فیه (11) ضمنی (12) و إنما حقیقته (13) التملّك بعوضٍ (14) و لذا (15) لا یجوز الشراء بلفظ ملّكت، تقدم على الإیجاب أو تأخر (16)؛

    1. ای یساوی هذه المذکورات.

    2. ای و لذا الذی ذکرنا من التلازم بین البیع و التملیک.

    3. ای ممّا یساوی الملکیّة من النقل و المبادلة و غیرهما.

    4. ای بیع الدین علی من هو علیه.

    5. ای من الامور و الاشکالات التی یبقی علی هذه التعریف الذی اولی التعاریف.

    6. ای هذا التعریف.

    7. ای المعاطاة.

    8. ای النافین للمعاطاة.

    9. ای نفی صحّة المعاطاة، لا نفی کونه بیعاً حتّی کان نقضاً علی هذه التعریف من البیع.

    10. ای تملیک العین.

    11. ای فی الشراء.

    12. ای غیر مقصودٍ بالاصالة.

    13. ای حقیقة الشراء و ما هو مقصودٌ بالاصالة فی الشراء.

    14. در حالی که تملیک در تعریف بیع، ظهور در تملیک ابتدائی و مقصود بالاصالة داشته و شامل تملیک ضمنی و مقصود بالعرض نمی گردد.

    15. ای لأنّ حقیقة الشراء هو تملّک المبیع، لا تملیک الثمن.

    16. ای سواء تقدّم لفظ ملّکت علی الایجاب او تأخّر.

 

متن کتاب: و به (1) یظهر اندفاع الإیراد بانتقاضه (2) بمستأجر العین بعین (3) حیث إن الاستیجار (4) یتضمن تملیك العین بمال أعنی المنفعة (5) (6).

    1. ای بهذا الذی ذکر فی الجواب عن الایراد الثالث.

    2. ای هذا التعریف.

    3. مثل کسی که خانه ای را به صد دینار اجاره می کند.

    4. ای استیجار العین بعین.

    5. ای منفعة العین المستأجرة.

    6. پاسخ از این اشکال نیز از پاسخ مذکور برای اشکال سوّم دانسته می شود و حاصل آن این است که حقیقت استیجار العین بعین و قصد اصل مستأجر، تملّک منفعة عین مستأجره است، اگرچه ضمناً متضمّن تملیک عین در مقابل این منفعت نیز می باشد، لذا ماهیّت اصلی استیجار العین بعین، تملیک العین در مقابل منفعت نیست تا طبق تعریف بیع به «انشاء تملیک العین بمال» بیع به حساب آمده و گفته شود این تعریف، مانع اغیار نیست، بلکه ماهیّت اصلی استیجار العین بعین، تملّک المنفعة فی مقابل العین می باشد که این تعریف بر آن صدق نکرده و لذا مانع اغیار خواهد بود.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo