درس رسائل سید مهدی میر معزی

بخش5

1400/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تعارض الاستصحاب مع اصالة الصحّة فی فعل الغیر/تنبیهات اصالة الصحّة /التنبیه الخامس: عدم کون اصالة الصحّة اصلاً مثبتا

 

متن کتاب: قال العلّامة فی القواعد (1) فی آخر كتاب الإجارة: «لو قال (2): آجرتك كلّ شهر بدرهم من غیر تعیین (3) (4)، فقال (5): بل سنة بدینار (6) (7)، ففی تقدیم قول المستأجر (8) نظر (9)،

    1. مرحوم مصنّف سابقاً با عبارت «و هذا نظیر ما ذکرنا سابقاً الخ» در مقام بیان یک نظیر در جهت جریان اصالة الصحّة و عدم اثبات لوازم صحّت توسّط این اصل برای مثال شكّ در صحّت شراء به جهت شکّ در اینکه ثمن، خمر و خنزیر بوده که از جمله ما لا یملک می باشند یا یکی از اعیان مال مشتری بوده است بر آمدند؛

ایشان در این عبارت در مقام بیان نظیر دیگری از کلام مرحوم علّامه در قواعد بر می آیند.

    2. ای لو قال المالک الموجر.

    3. عبارت «من غیر تعیین»، قید برای «کلّ شهر» می باشد یعنی بدون اینکه مدّت معیّنی را برای اجاره ادّعا کرده باشد و معلوم نموده باشد مدّت اجاره مثلاً یک ماه می باشد یا یک سال یعنی 12 ماه.

    4. همانطور که واضح است، این ادّعا مستلزم فساد اجاره می باشد، زیرا یکی از شرایط صحّت اجاره، تعیین مدّت می باشد در حالی که موجر ادّعا می کند مدّت در ضمن عقد اجاره معیّن نشده است.

    5. ای فقال المستأجر.

    6. «سنة» در این عبارت، منصوب بوده و عطف بر «کلَّ شهرٍ بدرهمٍ» می باشد ای: «فقال المستأجر: بل آجرتنی سنةً بدینارٍ».

    7. همانطور که واضح است، این ادّعا مستلزم صحّت اجاره می باشد، زیرا مستأجر بر خلاف موجر ادّعا می کند مدّت اجاره تعیین شده است و لذا عقد اجاره صحیح می باشد.

    8. ای ففی تقدیم قول المستأجر فی تعیین مدّة الاجارة تمسّکاً باصالة الصحّة.

    9. زیرا اصالة الصحّة نهایتاً حکم به صحّت عقد اجاره می نماید، نه حکم به تعیین مدّت معیّنی که مستأجر ادّعا نموده است یعنی یک سال.

 

متن کتاب: فإن قدّمنا قول المالك، فالأقوى صحّة العقد فی الشهر الأوّل (1)؛

    1. حاصل فرمایش مرحوم علّامه آن است که مالک دو ادّعا دارد: یکی ادّعای فساد، و دیگری ادّعای عدم تعیین مدّت و در مقابل، مستأجر نیز دو ادّعا دارد: یکی ادّعای صحّت و دیگری ادّعای تعیین مدّت؛ مرحوم علّامه می فرمایند اصالة الصحّة نسبت به صحّت و فساد، ادّعای اوّل مستأجر یعنی صحّت اجاره را ثابت می نماید، ولی نسبت به تعیین مدّة، اثری نداشته و نسبت به مازاد بر یک ماه که محلّ اختلاف مالک و مستأجر می باشد، استصحاب عدم نقل اجرت و منفعت جاری می گردیده و قول مالک مقدّم می گردد؛ در نتیجه از مجموعه این دو اصل یعنی اصالة الصحّة در اصل عقد اجاره و استصحاب عدم نقل اجرة و منفعة نسبت به مدّتی که محلّ اختلاف میان موجر و مالک می باشد یعنی بیش از یک ماه، صحّت عقد در خصوص ماه اوّل ثابت می گردد؛

مرحوم محقّق کرکی در جامع المقاصد در مقام اشکال به این فرمایش مرحوم علّامه می فرمایند: «این فرمایش مرحوم علّامه نسبت به اختلاف میان مالک و مستأجر نسبت به بیش از یک ماه و در نتیجه جریان استصحاب عدم نقل اجرة و منفعة در بیش از یک ماه صحیح نیست، زیرا مالک نگفته: «آجرتک شهراً بدرهمٍ»، تا اختلاف او با مستأجر که می گوید: «بل آجرتنی سنةً بدینارٍ» بر سر مدّت زمان بیش از یک ماه باشد، بلکه مالک گفته است: «آجرتک کلّ شهرٍ بدرهمٍ» و لذا با مستأجر تا مدّت یک سال، اتّفاق دارد، در بیش از یک سال، مالک ادّعای ادامه اجاره فاسد را نموده است و مستأجر ادّعای اتمام اجاره صحیح را، لذا استصحاب عدم نقل اجرة و منفعة نسبت به بیش از یک سال جاری شده و در ادّعای مدّت نیز همچون اصل ادّعای صحّت، قول مستأجر مقدّم می شود، نه نسبت به بیش از یک ماه تا قول مالک در ادّعای مدّت بر قول مستأجر مقدّم شده باشد»[1] .

البتّه باید توجّه داشت که همانطور که واضح است این فرمایش مرحوم محقّق کرکی در جامع المقاصد به معنای دلالت اصالة الصحّة بر تأیید لازمه صحّت یعنی تعیین یک سال به عنوان مدّت اجاره نمی باشد، بلکه به معنای آن است که اصالة الصحّة ادّعای اوّل مستأجر یعنی صحّت را اثبات می نماید و استصحاب عدم نقل اجرة و منفعة بیش از یک سال، ادّعای دوّم مستأجر یعنی تعیین یک سال به عنوان مدّت اجاره را ثابت می نماید.

متن کتاب: و كذا الإشكال فی تقدیم قول المستأجر (1) لو ادّعى (2) اجرة معلومة (3) أو عوضا معینا (4) و أنكر المالك التعیین فیهما (5) (6)؛ و الاقوى التقدیم (7) فیما لم یتضمّن دعوى (8)» انتهى.

    1. ای و کذا الاشکال فی تقدیم قول المستأجر فی تعیین مدّة الاجارة تمسّکاً باصالة الصحّة او تقدیم قول الموجر فی عدم تعیین مدّة الاجارة تمسّکاً باستصحاب عدم نقل الاجرة و المنفعة فیما اختلفا من المدّة.

    2. ای المستأجر.

    3. مثل اینکه مستأجر بگوید: «آجرتنی سنةً بدینارٍ».

    4. مثل اینکه مستأجر بگوید: «آجرتنی سنةً بهذا الثوب».

    5. ای فی الاجرة المعلومة او العوض المعیّن.

    6. مثلاً موجر ادّعای مستأجر مبنی بر تعیین اجرة معلومه در «آجرتنی سنةً بدینارٍ» یا تعیین عوض در «آجرتنی سنةً بهذا الثوب» را انکار نموده و بگوید: «بل آجرتک سنةً بدون تعیین العوض».

    7. ای تقدیم قول مدّعی الصحّة ای المستأجر فی تعیین مدّة الاجارة.

    8. ای فیما لم یتضمّن قول مدّعی الصحّة، دعویً و مطالبةً عن المالک، بلک کان الدعوی و المطالبة من جانب المالک فقط بأن کان الاجرة التی یدّعیه المستأجر اقلّاً من الاجرة التی یدّعیه المالک و قد ادّی المستدجر، الاجرة التی ادّعاه الی المالک مثل ما لو کان المدّة الذی یدّعیه المستأجر اقلّاً ممّا یدّعیه المالک و کان الاجرة الذی یدّعیه المستأجر بقدر اجرة المثل و قد ادّاه الی المالک مثل ما لو ادّعی المستأجر انّ المدّة هی الشهر الذی قضاه بما یساوی اجرة المثل و ادّعی المالک انّ المدّة تمام الموسم من دون تعیین له بالأیّام، لیستحقّ اجرة تمام الموسم و مثل ما لو ادّعی المستأجر انّ الاجرة بقدر أجرة المثل و ادّعی المالک انّ الأجرة بحکمه، فطلب ما زاد علی اجرة المثل، فلاحظ[2] .


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo