درس خارج فقه استاد سید علی محققداماد
96/10/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب النكاح/عيوب المرأة /العرج
اشاره
عنوان دیگری که به عنوان عیوب مجوّز للفسخ برای زن شمرده شده است، «العرج البین و ان لم یبلغ حدّ الاقعاد» است. عرج مشکلی است حرکتی که فرد در حال راه رفتن، تعادل ندارد و به سمت راست و چپ منحرف میشود. این مسأله گاهی به واسطه بیماریهای داخلی و گاهی به واسطه ضربههای خارجی پیدا میشود. این حالت گاهی مختصر است و چندان مشخص نیست ولی گاهی کاملا مشخص است. تعبیر متن این عیب را از عیوب مجوّز فسخ شمرده است. این عرج گاهی انسان را به حدّ زمین گیر شدن (اقعاد) میرساند ولی گاهی اینطور نیست؛ بر اساس متن، عرجی که بیّن باشد ولو به حدّ اقعاد نرسد هم مجوّز فسخ است.
زمینه
مرحوم محقق در شرایع با تردید عبور میکند:
«و أما العرج ففیه تردّد اظهره دخوله فی اسباب الفسخ اذا بلغ حد الاقعاد»[1]
در مسالک میفرمایند:
«اختلف الأصحاب فی أنّ العرج فی المرأة، هل هو عیب یجوّز الفسخ، أم لا؟ على أقوال: أحدها: أنّه عیب مطلقاً; ذهب إلیه الشیخان فی «التهذیب» و«النهایة» و«المقنعة» وابن الجنید، وأبو الصلاح، وأکثر الأصحاب.... ثانیها: ثبوته بشرط کونه بیّناً; ذهب إلیه العلاّمة فی «المختلف» و«التحریر» ونقله عن ابن إدریس.... ثالثها: تقییده ببلوغه حدّ الإقعاد، وهو الذی ذهب إلیه المصنّف «أی المحقّق» والعلاّمة فی «القواعد» و«الإرشاد» والظاهر من معناه أن یبلغ حدّاً یعجز معه عن المشی. ورابعها: أنّه لیس بعیب مطلقاً، وهو الظاهر من کلام الشیخ فی «المبسوط» و«الخلاف» فإنّه لم یعدّه من عیوب المرأة، وکذلک ابن البرّاج فی «المهذّب» وهو الظاهر من الصدوق»[2]
منشأ اختلاف این اقوال، اختلاف در تعبیر روایات است. روایاتی که در این مسأله میتواند مورد استدلال قرار گیرد پنج روایت است:
روایت أبیعبیده
26909- 5- وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ وَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِذَا دُلِّسَتِ الْعَفْلَاءُ وَ الْبَرْصَاءُ وَ الْمَجْنُونَةُ وَ الْمُفْضَاةُ- وَ مَنْ كَانَ بِهَا زَمَانَةٌ ظَاهِرَةٌ- فَإِنَّهُ تُرَدُّ عَلَى أَهْلِهَا مِنْ غَيْرِ طَلَاقٍ الْحَدِيثَ.[3]
زمانة در عربی به معنای اقعاد معنا شده است اگر چه در فارسی به معنای زمینگیر شدن آمده است ولی بین این دو معنا فاصله است.
26911- 7- وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع تُرَدُّ الْعَمْيَاءُ وَ الْبَرْصَاءُ وَ الْجَذْمَاءُ وَ الْعَرْجَاءُ.[4]
26912- 8- وَ فِي الْمُقْنِعِ قَالَ رُوِيَ فِي الْحَدِيثِ أَنَّ الْعَمْيَاءَ وَ الْعَرْجَاءَ تُرَدُّ.[5]
26913- 9- مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بِإِسْنَادِهِ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ دَاوُدَ بْنِ سِرْحَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ الْمَرْأَةَ- فَيُؤْتَى بِهَا عَمْيَاءَ أَوْ بَرْصَاءَ أَوْ عَرْجَاءَ- قَالَ تُرَدُّ عَلَى وَلِيِّهَا الْحَدِيثَ. [6]
26916- 12- وَ عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: تُرَدُّ الْبَرْصَاءُ وَ الْعَمْيَاءُ وَ الْعَرْجَاءُ.[7]
در مقابل این روایات که حکم به خیار فسخ میکند، پنج روایت هست که میگوید عیوب زن فقط چهار عیب است:
26905- 1- مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ عَنْ أَبِي عَلِيٍّ الْأَشْعَرِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ الْجَبَّارِ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ يَحْيَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْمَرْأَةُ تُرَدُّ مِنْ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ- مِنَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ وَ الْقَرَنِ وَ هُوَ الْعَفَلُ «3»- مَا لَمْ يَقَعْ عَلَيْهَا فَإِذَا وَقَعَ عَلَيْهَا فَلَا.[8]
26906- 2- وَ عَنْ عِدَّةٍ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: تُرَدُّ الْمَرْأَةُ مِنَ الْعَفَلِ وَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ- وَ أَمَّا مَا سِوَى ذَلِكَ فَلَا. [9]
26910- 6- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: فِي الرَّجُلِ يَتَزَوَّجُ إِلَى قَوْمٍ- فَإِذَا امْرَأَتُهُ عَوْرَاءُ وَ لَمْ يُبَيِّنُوا لَهُ قَالَ لَا تُرَدُّ- وَ قَالَ إِنَّمَا يُرَدُّ النِّكَاحُ مِنَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ وَ الْعَفَلِ الْحَدِيثَ.[10]
26914- 10- وَ عَنْهُ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّمَا يُرَدُّ النِّكَاحُ مِنَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ وَ الْعَفَلِ. [11]
26917- 13- وَ عَنْهُ عَنِ الْقَاسِمِ عَنْ أَبَانٍ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: وَ تُرَدُّ الْمَرْأَةُ مِنَ الْعَفَلِ وَ الْبَرَصِ وَ الْجُذَامِ وَ الْجُنُونِ- فَأَمَّا مَا سِوَى ذَلِكَ فَلَا.[12]
دلالت این پنج روایت بر تحدید موضوع در چهار مورد روشن است. بعضی از روایات با قید «عدد»، بعضی با قید «انّما» و بعضی با «ما سوی ذلک فلا» بر تحدید بر چهار مورد دلالت دارد. از سوی دیگر در این موارد چهارگانه اسمی از عرج برده نشده است. بنابراین بین این دو دسته از روایات تعارض پیش میآید.
ممکن است از کنار این موضوع به راحتی عبور کنیم و بگوییم این حصر نسبی است و در مقابل عیوب فراوانی که ممکن است وجود داشته باشد، این چهار مورد ذکر شده است. اما به نظر میرسد این حمل چندان عرفی نیست. البته مواردی که حمل بر حصر نسبی میکنیم، خصوصیت ویژهای دارد. در اینجا اگر فقط «انّما» بود و مثلا اگر در صدر روایت بحث از عوراء بود و در مقابل آن میفرمود «انّما» مسأله را حمل بر نسبیت میکردیم. اما وقتی از عدد استفاده میکند و یا تصریح میکند که «ما سوی ذلک فلا» دیگر نمیشود به سادگی آن را حمل بر حصر نسبی کرد.
در طرف مقابل روایات مثبته خیار هم نیاز به بررسی دارند. در روایت أبی عبیده مسأله «زمانة ظاهرة» آمده است. آیا زمانة به معنای زمینگیر شدن است یا به معنای مریضی «مزمن» است که اگر اینطور باشد دیگر نمیتوان در این موضوع بدان استدلال کرد.
روایت مقنع، مرسله است اما آیا مرحوم مفید روایات دیگری داشته است یا اصل آن همین روایات محمد بن مسلم بوده است؟ ما دلیلی بر وجود دلیل دیگری نداریم و ظاهر این است که مرحوم مفید این را هم از همانجا گرفته است و این روایت هم مسأله تازهای نیست.
نسبت به دو روایت محمّد بن مسلم هم میتوان مطمئن شد که این دو، یک روایتند. چون هر دو روایت، نقل عبدالحمید عن محمد بن مسلم است. متن بیان امام(ع) یکی است و راوی حدیث محمد بن مسلم و راوی از او، عبدالحمید است. حال یکی از این دو روایت را صدوق در فقیه نقل کرده است که روایت هفتم بود و دیگری در کافی و تهذیب نقل شده است؛ با این تفاوت که جزما در روایت دوم نقل نشده است با اینکه آن مورد هم مسلّما جزو موارد فسخ است.
البته روایت داوود بن سمعان هم هست.
نتیجه
در نتیجه در این در بحث در حقیقت دو روایت بیشتر نیست. بنابراین ما با تعارض این دو روایت با روایات حاصره مواجهیم و آیا میتوانیم با تکیه بر این دو روایت، حصر آن پنج روایت را که أصحّ سندا هم هستند کنار بگذاریم؟!
در هر حال این جمع مشکل است و نمیتوان به آن مطمئن باشیم.
اشکال: عدد مفهوم ندارد.
پاسخ: وقتی عدد در مقام بیان حکم است، ظاهر این است که مفهوم دارد والا لغویت پیش میآمد.
احتمال داده شده است که بین این دو دسته روایات با جمع دلالی به کراهت جمع کنیم. در حقیقت با تکیه بر روایات نافی خیار، در مقابل روایات مثبت، حکم اثباتی را حمل بر کراهت میکنیم.
حداکثر اینجا باید در کنار متن تحریر قید «علی الاحوط» را به عنوان احتیاط وجوبی مطرح کنیم.
اما در باره اینکه بعضی از آقایان این مسأله را به «بلوغه حدّ الاقعاد» محدود نمودهاند باید در نظر داشت که اگر فرض کردیم که به روایات مثبته خیار فسخ در عرج عمل کنیم دیگر دلیلی بر تقیید نیست مگر به قیدی که در روایت أبی عبیده مطرح شد یعنی «زمانة». حال آیا زمانة به معنای اقعاد است؟ ولی این هم ثابت نیست که به این معنا باشد. در مسالک معنا میکند که «لأن مفهوم الزمانة أمر آخر غير المفهوم من العرج. و مقتضى النصوص كون كلّ واحد منهما عيبا برأسه، و ليس ذلك من باب المطلق و المقيّد في شيء، بل الظاهر من الزمانة أمر آخر خفيّ لا يطّلع عليه الرجال، و العرج ليس كذلك. و سيأتي النقل عن الصدوق أنه جعلهما أمرين، و أثبت الخيار بالزمانة دون العرج. و استبعاد كون العرج عيبا مطلقا غير مسموع بعد ورود النصّ الصحيح.».[13]
«و مقتضی النصوص کون کلّ واحد منهما عیبا برأسه و لیس من باب المطلق و المقیّد فی شیء بل الظاهر من الزمانة أمر آخر خفیّ لا یطّلع علیه الرجال»[14]
مرحوم شهید این عیب را به عیبی باز میگرداند که اساسا بر مردها آشکار نمیشود و فقط خود زن این مشکل را در وجود خودش حس میکند.