< فهرست دروس

درس خارج فقه استاد سید علی محقق‌داماد

97/08/27

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: كتاب النكاح/نشوز /مسائل مرتبط با نشوز

 

خلاصه

در این جلسه بحث درباره معنای آیه 34 سوره نساء[1] است. حضرت استاد ضمن بررسی اقوال مطرح در آیه، با توجه به اینکه روایتی در این باب وارد نشده است، به بررسی وجوه مختلف معنای «خوف» می‌پردازند. ایشان خوف در آیه را به معنای علم می‌دانند. از سوی دیگر موارد سه گانه هم قائل به ترتیب می‌شوند.

اشاره

بحث ما در آیه ۳۴ سوره نساء[2] بود. همانطور که در جلسه پیش اشاره شد، درباره معنای این آیه میان فقها بحث و گفتگو صورت گرفته است. بنابراین باید دید که معنای این آیه چیست؟ خصوصا که در تفسیر این آیه درباره نشوز زن روایتی وارد نشده است و مشکل در توضیح خود آیه است.

بررسی ترتیب احکام سه گانه

اگر ما باشیم و ظاهر خود آیه باید گفت که هر سه حکم بر خود نشوز بار شده است. چرا که می‌فرماید: ﴿و اللاتی تخافون نشوزهن فعظوهنّ و اهجروهنّ فی المضاجع و اضربوهنّ﴾[3] . بنابراین نمی‌توان بر اساس ذوق شخصی این مورد را بر اساس مراتب نهی از منکر از اسهل به اشقّ دانست. از سوی دیگر در خوف نشوز، هنوز معصیتی واقع نشده است تا منکری صورت گرفته باشد و عنوان نهی از منکر صدق کند و لازم باشد مراتب نهی از منکر را رعایت کنیم.

علاوه بر این شیخ در مبسوط و در خلاف ادعای اجماع کرد که این سه حکم برای خود نشوز است و با امارات نشوز ضرب جایز نیست. البته در مورد ﴿عظوهن﴾[4] باید در نظر داشت که موعظه معنای واسعی دارد و حتی اگر نشوز در کار نباشد هم وعظ ممکن است. اما در مورد ﴿اهجروهن فی المضاجع﴾[5] ، باید در نظر داشت که این مورد خودش نوعی عقوبت است و وقتی ضرب جایز نبود، این مورد هم جایز نخواهد بود. خصوصا که فرض مسأله در این است که در خوف نشوز هنوز نشوز صورت نگرفته است تا زن مستحق عقوبت باشد. البته در هجر اجماع نداریم ولی بر اساس قاعده، تا وقتی نشوز صورت نگرفته است هجر هم ممکن نیست.

نظر استاد در باب معنای آیه

جای این سوال هست که چگونه باید آیه را معنا کنیم که معنای اجزای داخلی آیه صحیح باشد. به نظر می‌رسد که باید به سخن ابن جنید بازگردیم. در حقیقت خوف در آیه به معنای «علم» است. مشابه این معنی در آیه ﴿فمن خاف من موص جنفا او اثما﴾[6] هست. در این آیه هم خوف به معنای علم است؛ یعنی «اذا تحقّق و علمت من موص جنفا».

شاید بتوان آیات دیگری را هم از این قبیل دانست. آیاتی همچون آیه شریفه ۵۸ سوره انفال که می‌فرماید: ﴿وَإِمَّا تَخَافَنَّ مِنْ قَوْمٍ خِيَانَةً فَانْبِذْ إِلَيْهِمْ عَلَى سَوَاء﴾[7] . در اینجا مساوی با خیانتی که انجام داده‌اند به معنای خوف خیانت نیست بلکه به معنای علم به خیانت است.

همچنین آیه ۱۵۵ سوره بقره است که می فرماید: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ﴾[8] . جوع و نقص اموال در خارج واقع می‌شود ولی معنای خوف صرف ترس نیست بلکه به معنای وقوع فعل ترسناک است و حقیقتی در خارج تحقّق پیدا می‌کند. همچنین در آیه ۸۳ سوره نساء می‌فرماید: ﴿وَإِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُوا بِهِ﴾[9] که ناامنی وقتی صورت می گیرد که امری واقعی در خارج اتفاق بیافتد. در تمام این موارد خوف در جایی واقع شده است که اتفاقی در خارج افتاده است. می‌توان گفت که خوف در آیه در جایی است که خود نشوز محقق شده است و نه ترس از آن. در این فرض، احکام ثلاثه متوقف بر تحقّق و علم به نشوز است.

البته ترتیب در بیان نشان دهنده ترتیب در عمل است و در هر مرحله نتیجه داد کار به مرحله بعد نمی رسد. خصوصا که مراتب زیادی در این مراحل هست و از ضعیف به شدید مرتب شده است. درباره موعظه هم باید در نظر داشت که اینکه موعظه در هر حالی بدون اشکال است، منافاتی با این ندارد که اینجا منظور موعظه خاص است که زن دست از نشوزش بردارد.

اما تخییر بین این مراتب هم مردود است، چرا که تخییر در جایی است که مراتب، نزدیک به هم هستند. در صورتی‌که در شدّت و ضعف مراتب این آیه، تفاوت بسیار است.

نباید تصور کرد که این قول تنها کلام ابن جنید است. چرا که مورد قبول علامه در ارشاد هم هست و صاحب جواهر هم همین قول را به عنوان «اولی الوجوه» دانست. بنابراین نباید به کلام «ابن جنید» استغراب کرد.

تقریب دیگر کلام ابن جنید

می‌توان گفت که خوف به معنای ترس است ولی «نشوز» به معنای آثار نشوز است. در عین حال همه این احکام ثلاثه در صورت نشوز جزء اختیارات مرد است و اگر مرد بخواهد زن را از نشوز برگرداند از این حقوق استفاده می‌کند و بر مرد واجب نیست که از این حقوق استفاده کند. بنابراین اگر مرد نخواهد از این حقوق استفاده کند هم اشکالی ندارد.

بر اساس این معنا کلمه خوف از معنای خود خارج نشده است ولی متعلق معنا خارج شده است؛ یعنی بحث از آثار نشوز است. اقتضای طبیعت این مسأله هم این است که اگر از نشوز نمی‌ترسد هیچ کدام از این مراتب را انجام نمی‌دهد؛ بلکه آن را می‌پذیرد.

بر این اساس، دیگر حکمی بر امارات نشوز نداریم مگر بر اساس عناوین مستقله ای که در هر صورت حکم مجزایی دارد. مانند توهین و... . از سوی دیگر ما نیازی به بررسی امارات نشوز نخواهیم داشت، چون این بحث برای ما منتفی به انتفاء موضوع است و لذا ما نیاز به بررسی این موضوع نداریم.


BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo