درس خارج فقه استاد عباس مسلمیزاده
1402/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/النجاسات /کافر
بیان شد که مرحوم سید رضواناللهتعالیعلیه یکی از نجاسات را کافر دانستند و فرمودند: کافر کسی است که منکر الوهیت، یا توحید و یا رسالت باشد.[1]
کفر منکر معاد
مرحوم سید منکر معاد را بیان نکردند؛ ولی به نظر میرسد کسی که منکر معاد باشد، او هم در زمرهی کفار است.
توضیح: محقق خویی فرمودند: در شریعت مقدس بعضی از امور در تحقق اسلام موضوعیت دارد؛ یعنی به دلیل اهمیت و موضوعیت آنها اگر کسی منکر این امور باشد، حتی اگر از روی جهل باشد، کافر به حساب میآید. بنابراین، انسان باید به الوهیت و وجود خدا، توحید و یگانگی خدا و نیز نبوت و رسالت نبی خاتم صلیاللهعلیهوآله معترف باشد تا مسلمان به حساب آید. علاوه بر این، اعتراف به معاد نیز در تحقق اسلام موضوعیت دارد. اما مرحوم سید اعتراف به معاد را ذکر نکرده است. دلیل موضوعیت باور به معاد در تحقق اسلام این است که در آیات متعددی از قرآن، ایمان به خدا در کنار ایمان به روز جزا و یوم آخر ذکر شده است. به عنوان مثال: ﴿إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ﴾[2] ، ﴿إِنْ كُنَّ يُؤْمِنَّ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ﴾[3] ، ﴿مَنْ كَانَ مِنْكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ﴾[4] .[5]
کفر منکر ضروری
آیا غیر از موارد ذکر شده (ایمان به خدا و توحید، اعتراف به رسالت نبی خاتم و اعتقاد به معاد) امر دیگری هم در تحقق اسلام شرط است یا خیر؟ مرحوم سید فرمودهاند: اگر کسی منکر یک امر ضروری از ضروریات دین باشد هم داخل در جرگهی کفار است.[6]
توضیح: مراد از ضروری چیست؟ آیا در اینجا معنای ضروری همان اصطلاحی است که در منطق از ضروری یاد شده است یا خیر؟ تعابیر علما در این زمینه متفاوت است و هر یک ضروری را به گونهای معنا کردهاند.
تعبیر مرحوم آقای مظفر رضواناللهتعالیعلیه ـ که یکی از محققان بنام حوزهی نجف و انسانی نواندیش و متفکر است ـ این است که ضروری عبارت است از آن حکم یا اعتقادی که اجماع تمام امت با تمام مذاهب و اشخاص در تمام عصرها و زمانها بر آن قائم باشد، مثل نماز و زکات[7] ؛ یعنی آن اعتقاد به قدری واضح و شناخته شده باشد که از هیچ مسلمانی پنهان نباشد و جزء دین بودن آن کاملاً ضروری باشد. در حقیقت، ایشان ضروری را در اینجا به همان معنای منطقی آن در نظر گرفته است. ضروری تقریباً معادل و مرادف با بدیهی است؛ یعنی مطلبی که نیاز به دلیل و برهان ندارد و بدیهی بوده و همگان آن را قبول دارند.
مرحوم شیخ طوسی برای بیان امر ضروری همان امور بدیهی را مثال زده است. در دیدگاه ایشان، ضروری امری است که مثل این قضیه باشد: دو نصف چهار است یا دو از چهار کمتر است. ایشان فرموده ضروری یعنی امری که عقلا در آن اختلاف نظر ندارند.[8]
در مقایسه با تعدادی از نظریات علما، نظریهی مرحوم مظفر تقریباً جامع همهی نظریات است. البته بسیاری از علما اصلاً ضروری را تعریف نکردهاند و برای بیان ضروری، تنها به ذکر چند مثال بسنده کردهاند.
پس ضروری دین یعنی حکمی که یقیناً جزء دین است و همهی مسلمانان ـ حتی با اختلاف مذاهب ـ آن را جزء دین میدانند. مثلاً آیا «خمس» جزء ضروریات دین است، یعنی همهی مذاهب آن را قبول دارند؟ خیر، ضروری نیست؛ اما زکات جزء ضروریات دین است. یا طبق مبنایی که از مرحوم مظفر گفته شد، «حجاب» جزء ضروریات دین نیست، زیرا خیلی از مسلمانان بر این باورند که اسلام چنین حکمی ندارد و میگویند دلالت آیات قرآن نیز نص بر حجاب نیست. برخی از مذاهب ـ حتی در بین شیعیان ـ قائلند که این آیات دلالت بر حُسن حجاب دارد، نه وجوب حجاب و رعایت حجاب به صورتی که تمام موی سر پوشیده باشد، از آیات برداشت نمیشود. بنابراین، اگر کسی منکر حجاب شد، کافر به حساب نمیآید. اگرچه برخی از فقها اعلام کردهاند که حجاب جزء ضروریات دین است و بعضی نیز قائل به این حکم نیستند.
اختلاف فقها در کیفیت سببیت انکار ضروری در تحقق کفر
در هر صورت، اگر کسی یک ضروری از ضروریات دین را انکار کند، کافر است و در کفر منکر ضروری، بین فقها اختلاف نظر نیست. ولی اختلافی در بین فقهاست که آیا انکار ضروری، بنفسه و به خودی خود سبب کفر میشود، یا اینکه اگر انکار ضروری منجر به انکار رسالت شود، سبب کفر است. به عبارت دیگر، آیا انکار ضروری یک سبب مستقل برای کفر است یا در صورتی سبب کفر است که مستلزم تکذیب رسالت شود؟
در این زمینه چهار نظریه وجود دارد:
1. نظریهی اول که منسوب به «ظاهر الاصحاب» و مشخصاً علامه حلی است: انکار ضروری سبب مستقل برای تحقق کفر است[9] ، حتی اگر منجر به انکار رسالت نشود. مثل اینکه شبهه یا ابهامی در ذهن فرد به وجود آمده و این شبهه منجر به انکار ضروری شده است. چنین فردی کافر محسوب میشود.
2. نظریهی دوم آن است که انکار ضروری در صورتی که مستلزم تکذیب نبی و رسالت حضرت و حاکی از عناد باشد، سبب کفر است. پس کسی که معترف به رسالت باشد، اما از روی جهل یکی از ضروریات را انکار کند یا ناشی از یک شبهه، انتساب کلامی به پیامبر را قبول نکند و بر اساس آن منکر ضروری شود، چنین فردی کافر به حساب نمیآید. سید مرتضی[10] ، سید بحرالعلوم[11] ، مرحوم امام خمینی[12] و محقق خوئی[13] رضواناللهعلیهم این نظر را دارند.
3. نظریهی سوم: مرحوم صاحب جواهر تفصیل دادهاند بین کسی که در بلاد اسلامی به دنیا آمده و رشد کرده و کسی که در دارالکفر به دنیا آمده و رشد کرده و بعد از آن داخل در دارالاسلام شده و طبیعی است که آشنایی با جمیع مسائل اسلام ندارد. اگر منکر ضروری در دارالاسلام به دنیا آمده و رشد کرده و آشنای با احکام اسلام بوده، انکار ضروری توسط او منجر به کفر میشود. ولی اگر تولد و رشد او در دارالکفر بوده، کافر نیست.[14]
4. نظریهی چهارم: مرحوم شیخ انصاری فرمودهاند: اگر منکر ضروری مقصر باشد، یعنی فردی در میان مسلمین بوده و بدون تحقیق ضروری را انکار میکند، کافر است و اگر قاصر باشد، کافر نیست.[15] به نظر میرسد نظر صاحب جواهر را هم میتوان به همین نظریه برگرداند. اگر فردی در بلاد مسلمین به دنیا آمده و زندگی کرده، طبیعتاً امکان تحقیق و بررسی داشته و اگر دچار شبهه بود و منکر ضروری شد، شبههی او از روی تقصیر است؛ برخلاف کسی که در بلاد کفر رشد کرده و تازه پای در بلاد اسلام نهاده و انکار او از روی قصور است نه تقصیر. با این بیان، میتوان نظر صاحب جواهر را به نظر شیخ اعظم ارجاع داد.
در ادامه باید به بررسی این نظریات پرداخت.