درس خارج فقه استاد عباس مسلمیزاده
1402/08/02
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/ النجاسات/ الکافر
در بحث سببیت مستقل انکار ضروری در تحقق کفر، به سه دسته از روایات استناد شد. در طایفهی سوم از روایات که عمده در مقام بود، مرحوم محقق همدانی با این بیان اشکال کرد که روایت دارای اطلاق است و باید اطلاق را تقیید بزنیم؛ یا تقیید به ضروری و یا تقیید به علم. با توجه به اینکه هیچکدام از تقییدها بر دیگری ترجیح ندارد، این روایت مجمل است و استدلال به صحیحهی عبدالله بن سنان و امثال آن امکانپذیر نیست.[1]
اشکال به مناقشهی مرحوم همدانی
طبق نظر مرحوم محقق خوئی مناقشهای که مرحوم همدانی نسبت به روایت بیان کرده، وارد نیست، زیرا امر دائر بین دو تقیید مذکور ایشان نیست، بلکه در این روایت میتوان به اطلاق روایت تمسک کرد و به کفر هر کسی که مرتکب کبیره است و زعم به حلیت آن دارد، حکم نمود و فرقی بین ضروری و غیرضروری و حالت علم و غیرعلم نیست. لکن برخی موارد از دایرهی روایت خارج هستند و نمیتوان دربارهی آنها حکم به کفر کرد. با خروج این موارد، بقیهی موارد در اطلاق باقی میماند. مثلاً یکی از موارد خارج، جایی است که ارتکاب کبیره با زعم به حلیت آن، مربوط به غیرضروری باشد؛ همچون فتوای دو مجتهد که در یک موضوع ضد یکدیگرند. به عنوان مثال، یک مجتهد قائل به حلیت عصیر عنبی مغلی بوده و دیگری به حرمت آن فتوا داده است. اعتقاد به حلیت عصیر عنبی مغلی یا امثال آن مستند به جهل از روی قصور است و این مورد قطعاً در طایفهی سوم روایات داخل نمیشود. پس ارتکاب کبیره در حالت جهل قصوری سبب کفر نیست.[2]
مراتب کفر
مرحوم محقق خوئی فرمودهاند بهتر آن است که بگوییم کفر دارای انواع، معانی و مراتب عدیدهای است و کفر در این طایفه از روایات در مقابل اسلام نیست.
یکی از مراتب کفر، کفر در مقابل اسلام است. این مرتبه از کفر، دارای احکامی است؛ نظیر حکم به نجاست کافر، هدر دم و مال او، عدم احترام عرض او و عدم توریث از مسلمان. کسی که شهادتین بگوید، این کفر از او نفی و سلب میشود و تمام احکام مسلمان دربارهی او جاری میشود.
مرتبهی دیگر کفر، کفر در مقابل ایمان است. یعنی فرد مسلمان است اما مؤمن نیست. در این کفر حکم به طهارت، احترام دم و مال و عرض، جواز نکاح و توریث او میشود؛ هرچند به واسطهی انجام بعضی از کارها در قیامت عذاب میشود و در واقع کافر است. چنین کسی مسلم در دنیا و کافر در آخرت است.
معنای دیگر کفر، در مقابل اطاعت است، یعنی کافر کسی است که مطیع نباشد و عصیان و نافرمانی خدا سبب کفر میشود. این معنا در بعضی روایات آمده است. مثلاً در ذیل آیهی شریفهی ﴿إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَ إِمَّا كَفُورًا﴾[3] آمده که شاکر کسی است که مطیع باشد و کفور کسی است که عاصی باشد.[4] بنابراین، شاید بتوان گفت که در طایفهی سوم روایات مورد استدلال، منظور از کافر بودن مرتکب کبیره با اعتقاد به حلیت آن، عاصی، نافرمان و گناهکار است.[5]
باورهای فرق مختلف دربارهی گناهان کبیره
از قدیم الایام دربارهی مرتکب گناهان کبیره اعتقادات افراطی و تفریطی در میان مسلمین وجود داشته است. خیلی از این نظرات منشأ سیاسی دارد. در میان فرق، فرقهی مرجئه و فرقهی خوارج، عقاید متضادی نسبت به یکدیگر دارند.
مرجئه اسم فاعل از باب افعال بوده و «ارجاء» به معنای تأخیر و تعویق است. بر اساس باور این فرقه، نباید دربارهی مؤمن یا کافر بودن افراد در دنیا اظهار نظر کرد. اگر کسی شهادتین گفت، حتی با ارتکاب بدترین گناهان نیز نباید بگوییم کافر شده است؛ بلکه اصل، ایمان و باور افراد است و عمل دخلی در ایمان و کفر انسانها ندارد. چنین باوری منشأ و عقبهی سیاسی دارد، زیرا سلاطین و خلفا گناهان بزرگی انجام میدادند و با تقویت این نظریه درصدد این بیان بودند که هرچند ولی خدا را هم کشتند، باز هم چون شهادتین را گفتهاند، مسلمان هستند. مرجئه در این زمینه، به بعضی از آیات قرآن هم استدلال کردهاند؛ مثلاً آیات ابتدایی سورهی بقره میفرماید: ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ* وَ الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنْزِلَ مِنْ قَبْلِكَ وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ* أُولَئِكَ عَلَى هُدًى مِنْ رَبِّهِمْ وَ أُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[6] . در این آیات گفته شده کسی که نماز میخواند و زکات میدهد و به آن چه که پیامبران نازل شده و نیز قیامت باور دارد، یعنی باور به این مسائل، کافی است و سخنی از عدم ارتکاب گناه در تحقق ایمان به میان نیامده است. حاصل آن که، نظر مرجئه یک نظر تفریطی است و برای تبرئهی خلفای ظالم، ایمان ظاهری را کافی دانستهاند.
در مقابل اینها، خوارج یا همان مارقین هستند که در جنگ صفین بعد از جریان حکمیت، آن را گناه بزرگی دانستند و گفتند هر کسی که قائل به حکمیت و سبب آن شده، اصلاً مسلمان نیست و بنابراین، امیرالمؤمنین علیهالسلام را تفکیر کردند. این گروه، رفتارهایی خشن و مبارزهجویانه داشتند و فرقههای دیگر را تکفیر میکردند. خوارج بر این باور بودند که اگر کسی مرتکب کبیره شود، دیگر مسلمان نیست و از جرگهی اسلام خارج است. فرقهی مرجئه ایمان را به تنهایی کافی دانسته و میگفتند عمل نقشی ندارد، اما خوارج برای اصل ایمان و عقاید ارزشی قائل نبودند و عمل را دارای اصالت میدانستند.
فرقهی دیگری نیز به نام معتزله وجود دارد. برخی از معتزله قائلند مرتکب کبیره دارای منزلة بین المنزلتین است، یعنی نه کافر است و نه مؤمن، بلکه جایگاهی میان این دو دارد. واضح است که چنین باوری پذیرفتنی نیست و بالاخره انسان یا کافر است و یا مؤمن و حد وسطی برای این دو متصور نیست.
نظر امامیه این است که هرچند ایمان بر عمل مقدم است، ولی ایمان و عمل از هم جدا نبوده و لازمهی یکدیگرند. امامیه نه همچون مرجئه مرتکب کبیره را از جهنم رهایی میبخشند و نه مثل خوارج او را مخلد در جهنم میدانند. بلکه مرتکب کبیره مسلمان و مؤمن بوده اما فاسق است و باید توبه نموده و تحصیل عدالت کند. احکام فاسق نیز در جای خود بیان شده است.
ملاک کبیره بودن گناه
گفتهاند گناهان کبیره گناهانی هستند که در قرآن و حدیث نسبت به آنها وعدهی عذاب قطعی داده شده است؛ مانند شرک که در قرآن آمده است: ﴿إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ﴾[7] یا ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَغْفِرُ أَنْ يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِكَ لِمَنْ يَشَاءُ﴾[8] و نیز ﴿إِنَّهُ مَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِ الْجَنَّةَ وَ مَأْوَاهُ النَّارُ﴾[9] . یا یأس از رحمت الهی: ﴿لَا تَيْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ﴾[10] .
البته این نکته نیز قابل توجه است که تعبیر به «کبیره» ریشه در آیات قرآن دارد: ﴿إِنْ تَجْتَنِبُوا كَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ﴾[11] . وصف «کبائر» ظهور در احتراز دارد، یعنی در نقطهی مقابل آن، صغیره هم وجود دارد. همچنین در آیات دیگر آمده است: ﴿الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ﴾[12] یا ﴿وَ وُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَ يَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا﴾[13] .