درس خارج فقه استاد عباس مسلمی‌زاده

1402/08/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: كتاب الطهارة/ النجاسات/ الغلاة

 

بحث درباره‌ی نجاست غلاة بود و مرحوم سید فرمودند: لا إشكال[1] في نجاسة الغلاة.[2]

حکم طوایف مختلف غلاة

بیان شد که غلاة سه گروه هستند:

    1. گروه اول که قائل به الوهیت امیرالمؤمنین یا یکی از ائمه‌ی طاهرین (علیهم‌السلام) هستند، قطعاً کافر و نجس هستند؛ زیرا چنان‌که پیش‌تر گذشت، کافر کسی است که منکر الوهیت یا توحید باشد و این دسته از غلاة که قائل به الوهیت غیرخدا هستند و باور آن‌ها بازگشت به انکار الوهیت خدای سبحان دارد. در نتیجه کافر و نجس هستند.

    2. طایفه‌ی دوم اعتراف به الوهیت خدا دارند، اما معتقدند که امور تشریعی و تکوینی به دست امیرالمؤمنین یا یکی از ائمه‌ی معصومین (علیهم‌السلام) است. این اعتقاد نیز بازگشت به انکار ضروری دین دارد، چرا که یکی از ضروریات دین اسلام اختصاص امور تکوینی و تشریعی به ذات باری تعالی است و خدای متعال در این امور شریکی ندارد. بنابراین، طایفه‌ی دوم نیز محکوم به کفر و نجاست هستند.

البته باید توجه داشت که خداوند در قرآن کریم همه شریعت را بیان نفرموده و در مواردی بیان بخشی از شریعت را به پیامبر گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله) واگذار نموده است، به همین دلیل به پیامبر اسلام نیز عنوان شارع اطلاق می‌شود.

اما اگر کسی قائل باشد که امور تشریعی یا تکوینی به غیرخدا واگذار شده، بدون اینکه خداوند در آن دخل و تصرفی داشته باشد، چنین اعتقادی منجر به کفر می‌شود. البته اگر کسی به دلیل برخی تعابیر ادعیه یا برخی روایات دچار شبهه شود و معتقد به تفویض شود و نداند که این امور مختص به ذات مقدس خداوند هستند، در این صورت محکوم به کفر و نجاست نخواهد بود.

    3. دسته‌ی سوم معتقد به الوهیت غیرخدا یا تفویض امور به امیرالمؤمنین یا یکی از ائمه‌ی اطهار (علیهم‌السلام) نیستند و باور دارند که به اذن خداوند برخی امور در اختیار ایشان است؛ آن‌ها عامل خدایند و اختیار و اراده‌ی آنان در طول اراده‌ی خداوند است. به علاوه، اسناد برخی صفات به ایشان، به معنای اسناد حقیقی نیست؛ چنان‌که در برخی تعابیر قرآن، قبض روح به ملائکه نسبت داده شده، در حالی که قبض روح مربوط به خداوند است: ﴿حَتَّى إِذَا جَاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنَا﴾. چنین اعتقادی، کفر را به دنبال ندارد، زیرا نه منجر به انکار الوهیت یا توحید می‌شود و انکار ضروری دین را به همراه دارد.

گذشت که نسبت غلو به چنین اعتقادی، همچون فرمایش مرحوم ابن‌الولید است که انکار سهو النبی (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را در زمره‌ی غلو دانسته است. بنابراین غلو به این معنا، در حکم غلوی که مرحوم سید بیان فرمودند داخل نیست.

 


[1] گاهی در تعابیر فقهاء از عبارت «لا خلاف» استفاده شده است؛ این تعبیر ناظر به آراء و فتاوای علماء است و بدین معناست که در چنین مسأله‌ای اختلافی بین فقهاء وجود ندارد؛ اما عبارت «لا اشکال» ناظر به دلیل، برهان و مستند مسأله است. البته تعبیر «لا خلاف» به معنای اجماع همه‌ی فقهاء نیست، بلکه بیانگر آن است که علمایی که در آن مسأله فتوا داده‌اند، نظر مخالفی در بین آن‌ها نیست و چه بسا فقیهی در آن مسأله نظر خود را بیان نکرده و یا به دیدگاه او دسترسی حاصل نشده است.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo