درس خارج فقه استاد عباس مسلمیزاده
1402/08/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: كتاب الطهارة/ النجاسات/ الخوارج و النواصب
مرحوم سید فرمودند:
لا إشكال في نجاسة الغلاة و الخوارج و النواصب.[1]
اصناف سهگانهی غلاة و احکام هر یک از آنها بیان شد.
حکم خوارج
صاحب عروه دربارهی خوارج و نواصب نیز قائل به نجاست است.
خوارج کسانی بودند که به کفر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) معتقد شدند و بغض و جنگ با ایشان را سرلوحهی کار خویش قرار دادند. دلیل کفر و نجاست آنها، این است که خوارج در مرتبهی بالایی از نصب قرار دارند، یعنی نواصب که عداوت و دشمنی با امیرالمؤمنین و ائمهی طاهرین را به عنوان شعار خود برگزیدهاند، محکوم به کفر هستند. در نتیجه، کسی که از خوارج باشد، قاعدتاً داخل در زمرهی ناصبیها نیز هست.
اما اگر کسی بر امام خروج کند و در عمل با او دشمنی کند، اما در عین حال، جنگ با امام را حلال نمیشمرد و چه بسا قائل به امامت امام نیز باشد، ولی به خاطر جهاتی که در زندگی برای او به وجود آمده، نظیر غلبهی مشتهیات نفسانی بر او یا کسب جاه و مقام و ثروت، در عمل با امام مخالفت کند، نمیتوان او را محکوم به نجاست دانست، زیرا چنین کسی منکر الوهیت یا توحید یا ضروریات دین نیست.
حکم نواصب
ناصبیها فرقهای هستند که «نصبوا العداوة لأمیرالمؤمنین و أولاده المعصومین علیهم السلام» یعنی دشمنی نسبت به امیرالمؤمنین و فرزندان ایشان را نصبالعین خود قرار دادند و نسبت به اهل بیت (علیهمالسلام) بغض و کینه اظهار نمودند. مشهور این است که چنین فرقهای نجس و کافر هستند و حتی اجماع بر آن نیز نقل شده است.[2] این مطلب در برخی روایات، مانند موثقهی ابنابییعفور[3] بیان شده است:
حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ فَضَّالٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُكَيْرٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ: لَاحَانِي زُرَارَةُ بْنُ أَعْيَنَ فِي نَتْفِ الْإِبْطِ وَ حَلْقِهِ فَقُلْتُ نَتْفُهُ أَفْضَلُ مِنْ حَلْقِهِ وَ طَلْيُهُ أَفْضَلُ مِنْهُمَا جَمِيعاً فَأَتَيْنَا بَابَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ … فَقَالَ لِي تَعْلَمُ يَا ابْنَ أَبِي يَعْفُورٍ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ عَلِّمْنِي فَقَالَ … إِيَّاكَ أَنْ تَغْتَسِلَ مِنْ غُسَالَةِ الْحَمَّامِ فَفِيهَا يَجْتَمِعُ غُسَالَةُ الْيَهُودِيِّ وَ النَّصْرَانِيِّ وَ الْمَجُوسِيِّ وَ النَّاصِبِ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ هُوَ شَرُّهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً أَنْجَسَ مِنَ الْكَلْبِ وَ إِنَّ النَّاصِبَ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ أَنْجَسُ مِنْهُ.[4]
ظاهر این روایت ارادهی نجاست ظاهریه است؛ البته نجاست دارای تشکیک و مراتب نیست، یعنی یک شیء یا نجس است و یا پاک؛ بنابراین وجه تعبیر به «انجس» به این دلیل است که کلب تنها نجاست ظاهریه دارد اما ناصبی هم دارای نجاست ظاهریه و هم باطنیه است.
سؤال: آیا لازم است که ناصبی حتماً بر امام خروج کرده باشد؟
پاسخ: خیر، نه تنها نیاز به خروج بر امام نیست، بلکه حتی نیازی به حضور ائمه (علیهمالسلام) هم نیست، یعنی در زمان غیبت نیز اگر کسی نصب عداوت کند، محکوم به نجاست است.
برخی گفتهاند که نمیتوان به راحتی حکم به نجاست ناصبی کرد، زیرا در زمان بنیامیه، با توجه به سیرهی آنها مبنی بر سب و عداوت نسبت به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) نواصب دارای جمعیت زیادی بودند؛ اما در این زمان، ائمه (علیهمالسلام) با بسیاری از افرادی که دارای مناصب بودند، معاشرت، رفت و آمد و مصاحبت داشتند و نیز اصحاب خود را از ارتباط با آنها نهی نکردند. حاصل آن که اگر نواصب نجس بودند، باید توسط ائمه (علیهمالسلام) بیان میشد، در حالی روایاتی بر لزوم اجتناب یا کفر آنها بیان نشده است.
در جواب این مطلب، مرحوم شیخ انصاری بیانی دارد که حاصل آن به این صورت است: به دلیل عدم وجود زمینه برای تبیین بسیاری از احکام شریعت در دوران قبل از صادقین (علیهماالسلام)، این احکام بعد از زمان امام صادق (علیهالسلام) بیان شدهاند. در باب نجاست نواصب نیز به دلیل کثرت آنها در زمان بنیامیه، حکم به اجتناب از آنها، چه بسا حرج شدیدی به دنبال داشت و همچنین خلاف تقیه بود. اما با روی کار آمدن بنیعباس که اظهار عداوت نمیکردند، دیگر چنین حرج شدیدی وجود نداشت و عرصه برای بیان این حکم فراهم شد.[5]