درس خارج فقه عباس مسلمیزاده
99/12/04
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: الاجتهاد و التقليد/إرشاد الجاهل /القول بالتفصیل
بحث ما در رابطه با قاعده ارشاد الجاهل به این جا رسید، که عرض شد در این خصوص، سه نظریه اساسی وجود دارد؛
1. قول اول: وجوب ارشاد جاهل مطلقاً
2. قول دوم: عدم وجوب ارشاد جاهل مطلقاً
3. قول سوم: القول بالتفصیل
سه تفصیل سابقاً بیان شد که همان طور گفتیم، هر کدام از آنها، قائل داشته و دلیل و توجیهی را دنبال میکنند.
تفصیل چهارمبعضی از فقهاء فرمودند: ارشاد الجاهل در صورتی واجب است، که سخن مُرشِد برای شخص جاهل حجیت داشته باشد. و الّا اگر قول مُرشد برای جاهل حجت نباشد، لا یجب الارشاد.
یعنی اگر شخص مرشد میداند قولش برای جاهل، علم و یقین حاصل میکند و یا شخص جاهل قول مُرشِد را به عنوان حجت تعبدی میپذیرد، در این فرض، بر مرشد واجب است، که جاهل را ارشاد کند. ولی اگر قول مرشد، در حق جاهل حجت نباشد، دیگر ارشاد جاهل، واجب نیست. لذا در باب امر به معروف نیز شرط تأثیر را معتبر دانستهاند.
برای مثال میتوان قول مجتهد در حق مقلدش را بیان کرد که قول او در حق مقلدش حجت است. و یا قول شخص عادل و اهل خبرهای که قول مجتهد و مرجع تقلید را برای جاهل نقل میکند.
تفصیل پنجماین تفصیل نیز همانند تفصیل چهارم است و گویی برگشت آن، به تفصیل سابق میباشد. در این تفصیل گفته میشود؛ ارشاد الجاهل در صورتی واجب است که در حق جاهل ایجاد انگیزه و انبعاث کند. باید توجه داشت منشأ این تفصیل، تعلیلی است، که ذیل آیه نفر بیان شده است؛ ﴿وَمَا کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُوا کافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ﴾[1] بر اساس این آیه شریفه، انذار در صورتی واجب است،که تحذیر باشد و یا امید تحذیر باشد. پس باید حداقل امید تحذیر، بر این انذار و یا ارشاد، مترتّب باشد که در این صورت، ارشاد الجاهل واجب خواهد بود. چرا که انگیزهای عقلی برای امتثال این فعل، در جاهل، حاصل میشود.
تفصیل ششمدر تفصیل ششم گفته شده که ارشاد جاهل، در صورتی واجب است، که نتوان از طریق احتیاط کردن، امتثال کرد.
مثلا در جایی که احتیاط، امکان دارد ؛ مانند جایی که جاهل نمیداند وظیفهاش قصر است یا اتمام، و از طرف دیگر خودش میداند که با احتیاط کردن، امتثال حاصل شده و حکم واقعی را انجام میدهد. در چنین فرضی دیگر ارشاد الجاهل واجب نیست. ولی در فرضی که احتیاط ممکن نباشد؛ یعنی علم به امتثال امر و نهی، از طریق احتیاط ندارد، در این فرض ارشاد الجاهل واجب است.
أدلّة القول بوجوب الارشاد مطلقاً
آیة النفر﴿وَمَا کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینفِرُوا کافَّةً ۚ فَلَوْلَا نَفَرَ مِن کلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَائِفَةٌ لِّیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَلِینذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ﴾ [2]
قائلین به وجوب ارشاد جاهل، این گونه استدلال میکنند که مراد از انذار در این آیه شریفه، همان ارشاد جاهل و ارشاد من لم یتفقه است و از طرفی دیگر صیغه امر لینذروا نیز، ظهور در وجوب دارد. پس بنابراین، انذار قومی که تفقه در دین ندارند و جاهل هستند واجب است.
مهمترین دلیل قائلین به وجوب ارشاد جاهل مطلقاً، همین آیه " نفر " است.
آیه ۶۳ سوره مائده﴿لَوْلاَ يَنْهَاهُمُ الرَّبَّانِيُّونَ وَالأَحْبَارُ عَن قَوْلِهِمُ الإِثْمَ وَأَكْلِهِمُ السُّحْتَ لَبِئْسَ مَا كَانُواْ يَصْنَعُونَ﴾[3]
در این آیه شریفه خداوند متعال، ربانیّون و احبار را مورد مذمّت و نکوهش قرار داده است. چرا که «لولا» توبیخیه است. مراد از ربانیّون و احبار، علماء و بزرگان قوم یهود (حبر به معنای رئیس و بزرگ کائنان یهود است) میباشد، که خداوند متعال، با توبیخ آنها میفرمایند چرا آنها (قوم یهود) را نهی نکردید و آن ها را از قول اثم و اکل سحت(مثلا ربا، که دأب و دَیدن قوم یهود بوده است)، باز نداشتید.
اگر چه این آیه شریفه، مربوط به اقوام سابقه است، اما شامل متأخرین از زمان خطاب نیز میشود و در اینجا می توانیم القاء خصوصیت کرده و بگوییم یهود بودن خصوصیت ندارد و چه بسا، این خطاب شامل علماء مسلمان هم بشود.
از طرف دیگر این آیه شریفه، اطلاق هم دارد؛ یعنی هم ارشاد و انذار عالم عامد که از روی علم و عمد، قول اثم و اکل سحت دارد، واجب است و هم جاهلی که از روی جهل، این ها را انجام میدهد. پس بنابراین، ارشاد الجاهل طبق این آیه شریفه واجب است.