< فهرست دروس

درس تفسیر استاد سید‌ موسی موسوی

99/07/13

بسم الله الرحمن الرحیم

 

موضوع: تفسیر سوره کهف/تفسیر آیات 2 تا5 /

 

موضوع: تفسیر سوره کهف (آیات دو تا پنج)

 

﴿قیما لینذر باسا شدیدا من لدنه و یبشرالمونین الذین یعملون الصالحات ان لهم اجرا حسنا ماکثین فیه ابدا و ینذر الذین قالوا اتخذالله ولدا مالهم به من علم و لا لابائهم كبرت كلمه تخرج من افواههم ان يقولون الا كذبا﴾

در جلسه ی پیش آیه ی نخست سوره ی کهف مطالبی ارائه شد .در آیه ی شریفه ی اول خداوند کتاب را توصیف می کند به اینکه هیچ انحرافی به صورت محسوس نباشد و می توان گفت کجی که در اندیشه و اعتقاد باشد عوج به کسر عین می گویند .

اگر در مسائل محسوس باشد عوج به فتح عین گفته می شود .

﴿الحمدلله الذی انزل علی عبده الکتاب و لم یجعل له عوجا قیما﴾

در آیه ی شریفه هم عوج به کسر عین استعمال شد که در مسائل اعتقادی و بینشی و فکری و معرفتی قرآن هیچ کجی و انحرافی در آن وجود ندارد .

در آيه دوم ، قيما به چه وجهي منصوب شده است ؟

نظر علامه طباطبايي قيم حال است . همانطور که ﴿لم یجعل له عوجا﴾ حال بود . در واقع ما کتاب را ستایش می کنیم ، خدا را به خاطر کتاب در حالیکه در آن کتاب هیچ اعواجی نیست و در حالیکه این کتاب قیم است در واقع معنای حال گرفتن قیم نظر علامه است هر چند برخی منصوب شدن قیم را به جهات دیگر مثل منصوب به مقدر و موارد دیگر اخذ کرده اند . پس بنا بر نظر علامه قیم حال بعد از حال است .

نكته

برخي مفسرين گفته اند در اين آيه يك تقدم و تاخري وجود دارد :

﴿نزل الكتاب قيما و لم يجعل له عوجا﴾

قرآن قيم نازل شده است و اعواجی هم در آن نیست .

نظر علامه طباطبايي : اينگونه نيست كه در اين آيه تقدم و تاخري فرض كنيم و این حرف صحیحی نیست .

دليل علامه : عدم انحراف ، يك صفت ذاتي است و فی نفسه برای قرآن وجود دارد که هیچ اعواجی در آن نیست لكن در طرف مقابل ، صفت كمال ديگري كه آن قيموميت است قرار دارد .

علامه ستفاده می کند :

آن صفتي كه في نفسه براي قرآن است ؛ مقدم است بر آن صفتي كه با ملاحظه ي غير به قرآن داده مي شود .یعنی اگر ما غیری را تصور کنیم قرآن قیم است لذا کلمه ی قیم باید در اینجا معنی شود :

لذا قيم از نظر علامه

    1. كسي است كه مصلحت چيزي را تامين می کند

    2. امور آن مساله را تدبیر می کند

قيم : مصلحت سنجي و تدبير كردن امور

مثال :كسي كه قيم يك خانه و یک خانواده است یعني قائم به مسائل خانه است و اهل آن خانه را در اموراتشان تدبير مي كند و برای آنها برنامه دارد .

كتاب قيم است یعنی مشتمل بر معانی قیمی است به این معنا که این کتاب مشتمل بر مصالح و امورات مصلحتی انسانهاست كه مصالح ناس را به آن بيان و تامين مي كند و تدبير امورآنها را بر عهده دارد در واقع متضمن اعتقاد حق و عمل صالح است كه در آيات ديگر قرآن اشاره مي فرمايد :

﴿يهدي الي الحق﴾ [1] كه قيم بودن قرآن است پس کتاب شریف قیم است یعنی مصلحت ناس را تامین می کند و تدبیر امورشان را نیز بر عهده دارد .

نکته ای هم از بحث اعواج بود که از این نکته نباید غفلت کرد ولم یجعل له عوجا :

بحث اعواج كه در آيه شريفه آمده بود به صورت نكره آمده است و نكره در سياق نفي افاده ي عموم مي كند .

يعني وقتی خداوند كتاب را اينگونه توصيف مي كند يعني به هيچ صورتي اعواج در اين كتاب نيست نه فقط انحراف خاص .

پس قرآن انحراف ندارد في ذاته و قيم است براي ديگران لکن به این جهت قیم است که متضمن معارف دینی است یا اینکه از جهت دیگری است ؟

عنایت داشته باشید در رابطه با قيموميت در اين كتاب دو ديدگاه است :

    1. چون دين ما دين قيم است و به جهت اينكه آيات قرآن متضمن آن دين است در واقع آن دین در قالب آیات قرآن می آید لذا قيم بودن كتاب به خاطر قيم بودن دين است .

    2. طرف مقابل اين ديدگاه است ،يعني قيم بودن دين به خاطر قيم بودن كتاب است یعنی کتاب قیم است لذا خروجي اين كتاب مي شود دين قيم .

نظر اول مورد تاييد علامه مي باشد كه به صواب نزديكتر است چون ما قران را يكي از ابزار و منابع دين مي دانيم .

لذا اين دين قيم است كه كتاب قيم دارد ، همانطور که این دین پيامبر قيم دارد مصالح را می سنجد و تدبیر اموراتشان را می کند

لذا در واقع نظر علامه از اين جهت كه دين يك مجموعه است كه كتاب بخشي از آن مجموعه است همانطور كه نبوت پيامبر بخشي از آن مجموعه است .همانطور که در نگاه تشیعی ما ولایت امیر المومنین بخشی از این دین می باشد لذا دین قیم تقدم دارد انگار بر کتاب قیم ، چون دین خدا قیم است

چون ﴿ذلک الدین القیم﴾ [2] این کتاب هم قیم خواهد بود .

البته در خصوص معنای قیم معانی دیگری هم گفته شده است که چون ما نظر مرحوم علامه را می خوانیم از بقیه ی نظر ها منصرف می شویم مثلا نظرات دیگری راجع به قیم است :

    1. مدبر سایر کتابها آیت الله مکارم شیرازی

    2. معنای مستقیم و معتدل که نه افراط نه تفریط در آن وجود دارد.

لکن به نظر فرمایش علامه به صواب نزدیکتر است به جهت اینکه در ادامه ی آیه لینذر باسا شدیدا من لدنه و یبشر المومنین انگار خطاب به دیگران است و این قیم بودن در مقایسه با دیگران است .

اینکه قیم دیگران است ﴿لینذر باسا شدیدا﴾

اینکه قیم دیگران است ﴿و یبشر المومنین﴾

یعنی مصالح و مفاسد مومنین و مشرکین را می سنجد و آنچه بیان می کند مصلحت است .که یکی را با انذار دعوت به حق کند و یکی را با تبشیر در مسیر حق نگه دارد لینذر باسا شدیدا من لدنه و یبشر المومنین الذین یعملون الصالحات ان لهم اجرا حسنا

کتاب به حالت قیم نازل شده است تا انذار شدید بدهد از عذاب جهنم که بسیار شدید است و از طرفی هم بشارت به مومنین دهد .

 

در قسمت اول در بحث انذار خطاب به چه کسی است مطرح نکرده است یعنی تبشیر مخاطبش مشخص در آیه آمده است تبشیر برای المومنون یعملون الصالحات به همین قرینه مخاطب انذار هم معلوم می شود ،غیر مومنینی که لا یعملون الصالحات

لینذر باسا شدیدا من لدنه آیه می گوید تا انذاری وجود داشته باشد برای چه کسی را نمی گوید فقط می گوید که انذار شدید داشته باشد و بشارتی هم برای مومنین باشد که الذین یعملون الصالحات که عمل صالح انجام می دهند.

بشارت ؛ نسبت به کسی است که هم اعتقاد داشته باشد هم عمل صالح انجام دهد اما بالعکس اگر اعتقاد به خدا و پیامبر نباشد بلکه اعتقاد باطل باشد و به همراه عمل سیئه اینجا انذار همراه اوست و باسا شدیدا شامل حالش می شود .

اما شاید گاهی اعتقاد به خدا داشته باشد اما عمل صالح نداشته باشد باز انذار همراه اوست .

یعنی ایمان و عمل صالح باید هر دو باهم باشند تا آیات قرآن تبشیر دهنده باشد . ﴿لهم اجرا حسنا﴾

اجر حسنه چه چیز است باز آیه ساکت است .

اجر حسن نیز در قرآن نیامده است اما می توان به قرینه ی ﴿ماکثین فیها ابدا﴾ در آیه بعد که می فرمایند : سکون الی الابد خواهند داشت معلوم است تبشیر مومنین که ﴿ان لهم اجرا حسنا﴾ بهشت جاودانه است ؛ پاداش کسی که ایمان دارد به همراه عمل صالح .

﴿و ینذر الذین قالوا اتخذالله ولدا﴾

در آیه دوم انذار خدا ، برای مطلق کسی که اعتقاد و عمل صالح نداشته باشد است انذار و باس شدید برای اوست .

اما در آیه ی چهارم خاص می کند﴿و ینذر الذین قالوا اتخذ الله ولدا﴾ .

قران برای انذار کسانی است که می گویند خداوند دارای فرزند است که در جلسه ی قبل اشاره شد

نصاری که می گفتند ﴿مسیح بن الله﴾[3] ؛ مسیح پسر خداست

مشرکین که بت را می پرستیدند

یهود که می گفتند ﴿عزیر بن الله﴾ [4] ؛ عزیز پسر خداست

به هر صورت هر کسی به هر مناسبتی خداوند را دارای فرزند بداند ،خداوند او را انذار می دهد .

برخی گفته اند در ادیان دیگر که برای خدا فرزند قائلند ؛ نه اینکه در حقیقت قائل به داشتن فرزند برای خدا هستند بلکه کسی را که با عنوان فرزند خدا مطرح می کنند برای او فضیلت قائل شده اند .

در اینجا می فرمایند به هر شکلی چه اعتقاد حق آنها باشد چه به صورت غیر حقیقی و تشرفی بگویند که این فرزند خداست ؛ هر دوی اینها شرک است و سخن غیر واقعی است که ﴿ما لهم به من علم و لا لآبائهم﴾ مورد انذار خداوند است .

در آیه ی بعد می فرماید : ﴿مالهم به من علم﴾

یعنی از روی حقیقت و آگاهی این مطلب را نمی گویند و پشتوانه ی علمی ندارد همانگونه که پدرانشان می گفتند .

وجه مطرح کردن لا لآبائهم در اینجا چیست ؟

خیلی از کسانی که برای خدا فرزند قائل می شوند این فرزند قائل شدن را از اجدادشان گرفته اند و لذا قرآن در اینجا تعرض می کند که ما لهم به من علم ولالآبائهم نه خود اینها علم و یقینی نسبت به این قضیه دارند نه پدرانشان علم دارند .

﴿کبرت کلمه تخرج من افواههم﴾

حرف بزرگی است که از دهانهایشان خارج می شودکه می گویند خدا دارای فرزند است .

﴿ان یقولون الا کذبا﴾

چیزی به جز دروغ نمی گویند .

 

جمع بندی

قرآن کتاب قیم است که برای دیگران مصلحت را می سنجد و تامین امور آنها را دارد .

انذار دهنده ی عموم کسانی است که به طور مطلق ایمان ندارند و بشارت دهنده ی تمام مومنینی است که به خدا ایمان دارند و عمل صالح انجام می دهند .

بشارت : بهشت برین است

انذار : باس شدید که همان جهنم باشد

انذار شدید تر شامل کسانی است که برای خداوند فرزند قائل هستند در صورتی که این سخن مطلب علمی نیست نه سخن خودشان نه پدرانشان اینها حرف های گزافی است که به زبان جاری می کنند .

 


[1] - هدایت می کند به سوی حق / سوره ی یونس / 35.
[2] - این است آیین استوار حق / سوره ی روم / 30.
[3] - سوره ی مائده / 72.
[4] - سوره ی توبه / 30.

BaharSound

www.baharsound.ir, www.wikifeqh.ir, lib.eshia.ir

logo