درس خارج فقه استاد سیدمهدی نقیبی
1401/11/24
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: غناء/فروعات بحث/حرمت موسیقی/روایات
مبحث: استفاده از ابزار و آلات موسیقی، قسمت روایات
روایاتی که به آنها برای حرمت استفاده از ابزار و آلات موسیقی استناد شده است مورد بررسی قرار میگیرد که دو روایت در جلسه گذشته بیان شد.
در روایت دوم که معتبره مسعده بن زیاد بود یک احتمالی بیان شد مبنی بر اینکه از این روایت چنین برداشت میشود که اگر این دو عمل( غنا و یضربن بالعود)؛ معا اتفاق بیفتد استماع آن حرام است. زنان در آن مجلسی که جمع شده بودند آوازهخوانی و نوازندگی داشتند که گوش دادن به این حرام است حال مراد این است که آیا از این روایت استفاده میشود که ضرب به عود به تنهایی حرام باشد؟
مثلا فرض کنید شخصی فقط نوازندگی دارد اما صدایی غیر از کاری که او انجام میدهد نیست که اسمش غنا باشد بعید به نظر میرسد که از این روایت استفاده شود که صرفا استفاده از ابزار و آلات ملاهی مثل همان ضرب به عود به تنهایی حرام باشد.
روایت سوم) که بدان برای حرمت استفاده از ابزار و آلات لهو استناد شده است خبر اعمش عن جعفر بن محمد} فی حدیث شرائط الدین قال:« الایمان هو اداء الامانه و اجتناب جمیع الکبائر و هی شرک بالله الی أن قال: و الاشتغال باالملاهی التی تصد عن ذکر الله عزّ و جلّ مکروهه کالغنا و الضرب الاوتار و الاصرار علی صغائر الذنوب»؛
بررسی روایت از دو جنبه صورت میگیرد:
1) به لحاظ سندی: که شما باید یک بررسی پیرامون آن انجام دهید.
2) به لحاظ دلالت: روایت مضمونش این است که« و الکبائر محرمه»؛ کبائر را نام میبرد و« هو شرک بالله»؛ از کبائر؛ شرک به خدای متعال است تا اینکه فرمود:« والملاهی التی تصد عن ذکر الله عزّ و جلّ مکروهه»؛ ملاهی که راه را از یاد خدا میبندد این لهمیات انسان را از خدا غافل میکند پس وقتی شخص در مجلس لهو قرار گرفت ـ چه نوازنده و چه شنونده ـ از ذکر و یاد خدا غافل میشوند ملاهی که خاصیتش این است و سد میشود و نسبت به ذکر و یاد خدا سد باب میکند مکروه است. از این کلمه مکروهه که در اینجا استعمال شده است چه میفهمیم؟ از این کراهت اصطلاحی مراد است؟ مثلا اینکه اولی ترک فعل مکروه است و در عین حال فعلش جایز است یا اینکه مکروه است یعنی حرام است؟
بالاخره باید روی همین کلام مقداری درنگ کنیم و بعید نیست که مکروهه دلالت بر حرمت داشته باشد کاری است مورد کراهت و شارع مقدس از آن تعبیر به کراهت دارد یعنی این فعل حرام است و این بعدا اصطلاح شد بین آقایان که قائل شدند به اینکه احکام خمسه است( واجب ـ حرام ـ مکروه ـ مباح ـ مستحب) و الا ما باشیم و اصطلاح حدیثی و روایی از این مکروهه، وقتی شارع میفرماید که از این کراهت دارد باید از آن همین عدم جواز را استفاده کنیم الا اینکه قرینهای در بین باشد یا ترخیصی از ناحیه شارع آمده باشد که مثلا فعلی که نتیجه آن کراهت اصطلاحی است میتوانید انجام بدهید و الا مکروهه بعید نیست که ظاهر در حرام باشد منتها از این جهت این روایت نسبت به روایت قبلی نقطه قوتی دارد روایت اولی که گفتیم صریح در حرمت نیست که گفت امثال شما این جاریه زامره را نمیخرید اما اینکه از آن حرمت استفاده شود یک مقدار روشن نبود به دیگر بیان از معتبره مسعده استفاده نشد که مزمار و ضرب عود به تنهایی حرام باشد شاید هر دو ـ غنا و ضرب عود ـ معا که قرار گرفت حرام باشند اما این روایت سوم اشکال روایت دوم را ندارد.
روایت اظهار میدارد که ملاهی مکروه هستند بعد مثال میزند که« کالغنا و ضرب الاوتار و الاصرار علی صغائر الذنوب»؛ غنا را جداگانه ذکر میکند و از این استفاده میشود که غنا خود به تنهایی مکروه است و همچنین ضرب اوتار که اصلا چیز دیگری است و جدا از غنا است نه اینکه تفسیری از غنا باشد بلکه مرادش استفاده از ابزار آلات موسیقی است و همین طور است اصرار بر صغائر که حکم کبائر را پیدا میکند.
آدرس روایت: وسائل الشیعه، جلد 15، صفحه331، حدیث36، باب46، از ابواب جهاد النفس.
روایت چهارم) مکاتبه و نامه نگاری است که از آن به معتبره تعبیر کردند.
بررسی روایت به دو جهت صورت میگیرد.
1) به جهت سندی: که روایت به لحاظ سندی مورد قبول است.
2) به جهت دلالت: معتبره فضل بن شاذان عن الرضا} فی کتابه الی المأمون( در نوشتهای که ایشان به مأمون داشتند فرمودند:« والاجتناب الکبائر»؛ تا اینکه این جمله را در ذیل اضافه فرمود که محل شاهد هم همین است« و الاشتغال بالملاهی»؛ آن چیزهایی که باید از آن اجتناب شود« و الاصرار علی صغانر الذنوب».
نکته: اگر ممکن است متن کامل را بیاورید چرا که مناسب است به متن کامل روایت نظر شده و مورد توجه قرار گیرد.
آدرس روایت: وسائل الشیعه، جلد15، صفحه329، حدیث33.
سیاق را ملاحظه فرمایید اصرار بر ذنوب، گناه است در کنار این اصرار بر گناه، اشتغال به ملاهی ذکر میشود که یعنی اشتغال به ملاهی حکم اصرار بر ذنوب را دارد.
روایت پنجم) « معتبره سکونی عن ابی عبدالله} قال: قال رسول الله،: انهاکم عن الزفن و المزمار و عن الکوبات و الکبرات»؛ سکونی از امام صادق} نقل کرده است که امام فرمود: رسول خدا، چنین فرمود:« انهاکم»؛ شما را نهی میکنم و نهی ظهور در حرمت دارد این کارها؛ اعمالی است که منهی عنه واقع شدند به نهی رسول خدا حرامند در ادامه میفرماید: نهی میکنم شما را« عن الزفن»؛ ای الرقص پس این روایت برای این جهت که رقصیدن جایز نیست استفاده میشود.
« والمزمار»؛ همان نی است و« عن الکوبات»؛ جمع کوب به معنای طبل صغیر است« والکبرات»؛ مطلق طبل را گویند به طبلهای بزرگ هم کبر گویند.
روایت به لحاظ دلالت مشکلی ندارد و بعضی بزرگان روی تفسیر برخی از کلماتش بحث کردند اما محل بحث این جمله است که رسول خدا مردم را نهی کرد از این امور، رقصیدن و ... که آخرین طبل است و این طبل محل بحث ماست که استفاده از ابزار و آلات لهو است.
آدرس روایت: وسائل الشیعه، جلد17، صفحه313، حدیث6.
روایت ششم) روایت حسن ابی الربیع الشامی قال: سئل ابوعبدالله} عن الخمر فقال: قال رسول الله، ان الله بعثنی رحمه للعالمین و لامحق و المعازف و المزامیر و امور الجاهلیه و الاوثام»؛ از امام صادق} در مورد خمر سؤال شد حضرت فرمود: رسول خدا، فرموده است. در اینجا نکتهای وجود دارد اینکه گاهی ائمه روایت را به کلام رسول خدا ارتباط میدهند و فرمایش رسول الله حجه لجمیع المسلمین است چه بسا مطلب را از کلام رسول خدا نقل میکنند به طور طبیعی اوقع فی النفوس است مسلم و قطعی است که سخن رسول خدا حجت است و همه فرق مسلمین فرمایش رسول خدا را به عنوان دلیل بر حکم شرعی پذیرفتند که اگر غیر این باشد شخص مسلمان نیست و مسلمانی شخص به این است که خدا را و رسول خدا را قبول کند شخص مسلمان که جزء امت رسول ختمی مرتبت باشد لابدّ از این است که رسالت رسول الله را پذیرفته باشد و نمیشود که کسی اظهار کند خدا را قبول دارد ولی رسول را را قبول ندارد این امکان ندارد بلکه پذیرش رسول الله مورد قبول تمام فرق و مذاهب اسلامی است با هر عقیده و مرامی که دارند.
غرض اینکه رسول خدا، فرمود:« ان الله بعثنی رحمه للعالمین»؛ بعثت من جهتش این بود که برای عالمین؛ رحمت هستم و« لامحق المعازف»؛ معازف را محو کنم و این در رستای رحمت بودنش هم هست و اینکه میخواهد محو کند و از بین ببرد ریشه در رحمت بودن رسول خدا، دارد افرادی که در این گرفتاریها رفتند آخرش عذاب و نکبت است و این حتی در امور دنیوی آنها نیز صادق است و پیامبر که رحمت هست میخواهد مردم را در هر جایگاهی که هستند از اموری که آنها را به بدبختی سوق میدهد نگه دارد لذا میفرماید من آمدم تا اینها را محو کنم. اگر اینها به تعبیری مکروه است غرض از بعثت؛ امحاء و از بین بردن یک امر مکروه نمیتواند باشد لسان؛ لسانی است که با حرمت سازگار است و« امور الجاهلیه»؛ آمدم تا تمام آن رسم و رسومات دوران جاهلیت را از بین ببرم یکی از این رسمهای رایج دوران جاهلیت بت پرستی بود و مراد از بت پرستی« اوثان»؛ نوع خاصی از بت است که ایشان در صدد محو آن است. البته حدیث دنباله دارد.
این روایت که تعبیر به حسن شده است به خاطر خالد بن جریر و ابی الربیع شامی است که ابی الربیع شامی خالد بن اوفی یا خلید بن اوفی است که به اصطلاح تحسین و مدح شدند اما اینکه توثیق شده باشند که روایتشان صحیح محسوب شود چیزی نیست.
نکته: در ارتباط با روایت حسن هم بحثی نزد آقایان است که آیا روایت حسن معتبر هست یا برای آن اعتباری نیست؟ بعضی معتقدند که همین روایت حسن هم مستند واقع میشود ممکن است در جایی که در مقابل روایت حسن، روایت صحیحی وجود داشته باشد و در تعارض باشند به راحتی روایت حسن را کنار بگذاریم و الا خود روایت حسن باشد به تنهایی رأی به مستند بودنش میدهند.
بعضی اخبار دیگر هم هست که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.